سفره‌های خالی،کودکان گرسنه؛ وضعیت نگران‌کننده تغذیه در ایران

تنها ۱.۷ درصد خانوارها مصرف روزانه پروتئین دارند و ۲۶.۹ درصد هیچ پروتئینی نمی‌خورند. در میان خانوارهای دارای شغل موقت، بیش از ۹۳ درصد کمتر از هفته‌ای یک بار یا اصلاً پروتئین مصرف نمی‌کنند.

مرکز خبر - روزنامه «شرق» در گزارشی تحقیقی و میدانی، از وضعیت نگران‌کننده تغذیه در ایران پرده برداشت و نوشت: «داده‌های تازه حاکی از گسترش سوتغذیه گسترده، عمیق و ساختاری در میان میلیون‌ها ایرانی، به‌ویژه کودکان است.»

در این گزارش آمده است که فقر غذایی دیگر نه یک هشدار، بلکه «زخم گرسنگی» است که بر چهره نسل آینده ایران نشسته است.

بر اساس این پژوهش که با مشارکت مددکاران اجتماعی آموزش‌دیده در ۱۴ منطقه کشور انجام شده، تنها ۱.۷درصد از خانوارهای ایرانی مصرف روزانه پروتیین دارند، درحالی‌که ۲۶.۹ درصد، اساسا هیچ پروتیینی مصرف نمی‌کنند. در میان خانواده‌هایی که سرپرست‌شان بیکار یا دارای شغل موقت است، ۹۳ تا ۹۵درصد به‌طور کامل یا تقریبا کامل فاقد مصرف پروتیین‌اند.

این داده‌ها از ۴۰۲ پرسش‌نامه گردآوری‌شده از مناطق مختلفی چون لرستان، سیستان‌وبلوچستان، کرمان، سنندج، شهریار، پاکدشت و حاشیه‌نشین‌های تهران (فرحزاد، دروازه‌غار و شاهپور) به دست آمده است.

پژوهش نشان می‌دهد تنها ۲درصد از کودکان مصرف روزانه لبنیات دارند و نیمی از آن‌ها اصلا لبنیات دریافت نمی‌کنند. حتی در خانواده‌هایی که سرپرست‌شان شغل ثابت دارد، هیچ کودک لبنیات‌خوری به‌صورت روزانه دیده نشده است.

کارشناسان می‌گویند این میزان پایین مصرف لبنیات می‌تواند به مشکلات رشدی، استخوانی و شناختی در نسل آینده منجر شود. پزشکان نیز تایید کرده‌اند که بسیاری از کودکان در مناطق فقیر، دچار معده‌دردهای مزمن، ضعف بدنی و کمبود شدید آهن و ویتامین‌ها هستند.

 

زنانی که بار گرسنگی را به دوش می‌کشند

۴۳ درصد از خانوارهای بررسی‌شده، زن‌سرپرست خانوار هستند؛ زنانی که اغلب در بازار کار، به دلیل ساختارهای نابرابر و مردسالار، به حاشیه رانده شده و در مشاغل غیررسمی، موقت یا فاقد بیمه مشغول‌اند. همین موقعیت شغلی ناامن، آنها را در برابر ناامنی غذایی و بحران تغذیه کودکان‌شان آسیب‌پذیرتر کرده است.

نظام حمایت اجتماعی نیز که می‌توانست پشتوانه‌ای برای این خانواده‌ها باشد، یا اساساً وجود ندارد یا آن‌قدر ناکارآمد است که نمی‌تواند نیازهای حداقلی را پاسخ دهد.

کودکانی که لبنیات نمی‌شناسند، گوشت ندیده‌اند

مصرف لبنیات هم تصویر مشابهی دارد: فقط ۲ درصد از کودکان مورد بررسی لبنیات را به صورت روزانه مصرف می‌کنند و نیمی از آنان به‌کلی از این گروه غذایی محروم‌اند. حتی در میان خانوارهای دارای شغل ثابت، هیچ کودکی مصرف روزانه لبنیات ندارد.

این وضعیت زنگ خطر جدی برای سلامت نسلی است که باید در آینده، نیروی مولد کشور باشد. کمبود پروتئین، لبنیات و ریزمغذی‌ها مانند آهن، روی، ویتامین A و D، مستقیماً بر رشد استخوانی، شناختی و سیستم ایمنی کودکان اثر می‌گذارد و توان یادگیری، تمرکز ذهنی و حتی سلامت روان آنان را تضعیف می‌کند.

 

در خانه‌هایی که غذای گرم نیست، کودک گرم نمی‌شود

گزارش‌های میدانی فعالان اجتماعی از مناطق حاشیه‌ای و کم‌برخوردار کشور، گواه دیگری بر وخامت اوضاع است. مددکاران می‌گویند خانواده‌هایی که در گذشته توان خرید ضایعات گوشت یا پای مرغ داشتند، اکنون حتی از تهیه همین اقلام ناتوان‌اند. در برخی محله‌ها، واژه‌ای به نام «قصابی» اصلاً معنا ندارد. وقتی مادران، نان را با عدس یا ماکارونی جایگزین همه وعده‌ها می‌کنند، سوءتغذیه نه احتمال، بلکه یک واقعیت روزمره است.

در کرمان، کرج، تبریز و سیستان‌وبلوچستان، فعالان اجتماعی از کودکانی می‌گویند که از شدت فقر غذایی، رشدشان متوقف شده و دچار دردهای استخوانی، ضعف بدنی و ناتوانی در یادگیری شده‌اند. پزشکان نیز تأیید کرده‌اند که ریشه این بیماری‌ها، سوءتغذیه مزمن است.

 

زنانی که تنها مانده‌اند؛ سیاست‌هایی که ناتوان‌اند

حذف سازمان‌های مردم‌نهاد دغدغه‌مند در حوزه حمایت از زنان و کودکان، و اتکای دولت به یارانه‌های ناکافی و بن‌کارت‌های غیرهدفمند، بیش از آن‌که درمانی برای فقر غذایی باشد، ظاهرسازی و فرار از مسئولیت است. در حالی‌که وزارت رفاه از شارژ حساب خانوارهای دارای کودک زیر پنج سال خبر می‌دهد، مددکاران می‌گویند این مبالغ حتی برای خرید یک وعده گوشت در ماه نیز کافی نیست.

واقعیت این است که نهادهای حاکمیتی باید به جای کمک‌های موردی، به سمت طراحی یک نظام حمایت تغذیه‌ای پایدار، عادلانه و زن‌محور حرکت کنند. بدون حضور و مشارکت مؤثر سمن‌ها، سیاست‌گذاری مبتنی بر واقعیت میدانی، و توجه به نیازهای خاص زنان و کودکان، فقر غذایی هر روز گسترده‌تر و ساختاری‌تر خواهد شد.

 

مسئولیت گرسنگی، فردی نیست

گرسنگی امروزِ کودکان، تصمیم‌های دیروزِ ساختارهایی است که نه درآمدی پایدار برای زنان فراهم کرده‌اند، نه دسترسی برابر به بازار کار، و نه حمایت مؤثری برای آنان که بار معیشت خانواده را به دوش می‌کشند.

مسئولیت رفع سوءتغذیه از دوش مادران ایرانی، به‌ویژه در استان‌های کم‌برخوردار، برداشته نخواهد شد مگر با بازتعریف عدالت غذایی، با محوریت زنان و کودکان.