مبارزات مصدق مصادف با مبارزات مردمی بود... (۲)
برای واشکافی هرچە بیشتر موضوعات کلی و بە غایت مهم نامبردە که در مبحث قبلی ذکر شده بود، اشارە بە بخشی از جزئیات را در ایران و منطقە ضروری دیدە و بە اختصار بە آن خواهم پرداخت.
بسی شاماری
همانگونە کە قبلا ذکر شد، پس از جنگ جهانی اول مرکزیت و یا بە عبارتی تک دولت و تک پرچم شوونیسم فارس را پرورش دادند. خلاء سیاسی حاکم در ایران، استیصال استعمارگر پیر انگلیس پس از جنگ و همچنین گرایشات ایدئولوژیک رضا شاه بە آتاتورک کە میخواست جامعە را مدرنیزە نماید و مقلد فاشیسم ترک آن دوران بود و با توجە بە تاسیس سلسلەی پهلوی و وجود جریانات سیاسی کە خواستار رفع ستم ملی بودند از جملە در کوردستان میتوان اسماعیل آقا سمکو، در خوزستان شیخ خزعل، در گیلان میرزا کوچک خان و در تبریز ستار خان و باقر خان را نام برد.
نکتهی برجستە و مشترک این جنبشها در واقع عدم قبول شوونیست فارس و دولت مرکزی بود و بە عبارتی آنها متقاضی سیستم کنفدراسیون بودند کە قدمت تاریخی این سیستم در واقع ریشە در خودمدیریتی این اقوام در دوران ماد دارد تمامی آن جنبشها یکی پس از دیگری با حیلە و توطئەی خاص توسط حکومت سرکوب گشت.
اسماعیل آقای سمکو با ترفند دعوت بە مذاکرە صلح کشتە شد. رضا شاە از قبل با یکی از افسران مزدور خود بە توافق رسیدە بود کە وی فدایی وطن گردد و با وعدەی رشوە کە همانا تامین مقتضیات مادی خود و خانوادەاش در عوض ترور سمکو بود برنامەی ترور ریختە شد و وی بە خارج از شهر اشنویە دعوت شد. استوار فدایی جان فدا بە عنوان نمایندە بە آن مکان فرستادە شد و برنامەی ترور با موفقیت بە پایان رسید.
میرزا کوچک خان سرش را از بدن یخ زدەاش توسط فردی کە قبلا جزء گروە ایشان بود و در آن زمان توسط رضا شاە اغفال گشتە و در پی کشتن میرزا بود جدا و بە شاە تحویل دادە شد. بە خالو قربان وعدەی مسولیت نظامی در ارتش دادە شدە بود و ترور دولتی را چون انجام وظیفە و وفاداری بە حکومت مرکزی انجام داد.
در خلاء موجود پس از جنگ جهانی اول و تغیرات عدیدەای کە در منطقە بوجود آمدە بود از جملە برچیدە شدن امپراتوری عثمانی، استعمار پیر انگلیس، از این خلاء استفادە خود را نمودە و دست بە تاسیس امارات عربی زد.
در ترکیە آتاتورک بە کوردها وعدەی مشارکت در زمام امور را پس از بە دست گرفتن قدرت داد و اعتمادشان را با این ترفند جذب نمود کە در رایگیری فرمایشی حد اکثر آرا را بدست آوردە و حکومت دولت - ملت، تکملیتی خود را تاسیس نماید و سپس در زمانی کە ارتش خود را تا دندان مسلح و مجهز نمود دست بە قتلعام کوردها و تبعید نمودنشان نمود، غرض در واقع آسیمیلاسیون و یا ترکنمودن آن مناطق کوردنشین بود. ترورهای سیستماتیک در ایران توسط دولت روز و کمکهای بیشائبەی انگلیس در بوجود آوردن جو اختناق و شروع و تا بە امروز در جریان میباشد.
دورانی شوم در تمامی منطقە بود و در ایران از سرکوب وسیع آزادیخواهان از جملە دستگیری گروە ۵٣ نفری دکتر تقی ارانی و از هم پاشیدە شدن اولین حزب سوسیال دموکرات ایران کە از بنیانگذارانش میتوان بە حیدر خان امغلی، کربلائی علی موسیو نام برد. دستگیری پیشەوری کە بعدها رهبری فرقەی دمکرات آذربایجان را بە عهدە گرفت و این دوران مصادف با باز شدن درهای زندان پس از جنگ بود و فاز دوم ادامەی سیستم دولت - ملت دوران شاە پس از جنگ دوم جهانی و ناامیدی انگلیس از رضا شاە و توافق انگلیس و شوروی در تقسیم ایران بە شمال و جنوب و برداشت سود استعماری خویش در مناطق تقسیم شدەی اینها همگی پس از تقسیمات مجدد دنیا علنا بە رضا شاە نشان دادە شد کە ایشان گرایشات فاشیستی چون هیتلر دارد و باید دستش از مسند قدرت کوتاە گردد و بە این بهانە بە آفریقای جنوبی تبعید گشت.
ماحصل ٢٠ سال اختناق سیاە حکومت رضا شاە دستاوردی بود برای امپریالیسم کە نسخەی تک دولت - ملت بهترین نسخەی راهبری در منطقە بودە کە دست استعمار را برای سلطە بە منابع طبیعی منطقە و کنترل و سرکوب جنبشهای آزادیخواهانە باز نگە میدارد بە همین دلیل پس از تبعید پدر، پسرش کە ولیعهد بود را پس از آموزش فشردە بر تخت سڵطنت نشاندند. ایران بار دیگر در این گذر جابجایی تاج رهبری از سر پدر بە پسر شاهد خلاء سیاسی در تاریخ خود شد. در آن دورە بە دلیل باز شدن درهای زندانها و آزادی آزادیخواهان دربند، ضعف ساختار نظامی ارتش زمینە برای فعالیت و تشکیل احزاب مهیا بود. در این دوران حزب تودەی ایران کە بە جرات میتوان گفت از بدو تاسیس سمپاتی و گرایش شدید بە شوروی داشت، جبهەی ملی کە در واقع نمایندەی بورژوایی تازە بە میدان آمدە در ایران بود، فرقەی دموکرات آذربایجان بە رهبری پیشەوری و دکتر جاوید و آذربادگان، کوملەی ژیانهوهی کورد بە رهبری قاضی محمد کە بعدها بە حزب دموکرات ایران تغییر نام داد، در ایران شکل گرفتە مشغول فعالیتهای خود شدند.
اما دیگر بار ساختار مخرب و ضد مردمی حکومت حاکم کە همانا حکومت تک ملت، پرچم پهلوی بود باعث از هم پاشیدگی و سرکوب احزاب آزادیخواە شد کە بە شهادت تاریخ عامل اصلی این سرکوب همانا سیستم دیکتاتوری دولت - ملت حاکم بود و نە عدم وجود مبارزان و آزادیخواهان دلسوز. سیستمی مملو از شیوەی ترور دولتی، استفادە از حربەی خائنپروری در نهادینەی احزاب مطرح روز و در نهایت بە ضعف و شکست کشاندن آن جنبشها یکی پس از دیگری. حربەای کە در آن دوران مورد استفادە قرار گرفت و تا بە امروز چون اسلحەای کشندە در قبال احزاب چپ و پیشرو هر دو حکومت شاە و شیخ استفادە نمودند. ایجاد و پرورش زمینەی تفرقە در میان احزاب، اعزام جاسوسان پرورش یافتە بە نام مبارزین تحت تعقیب بە کوهستانهای کوردستان، ترور سران و رهبران دلسوز از جملە کاک فواد، ایجاد امکان انشعابات در احزاب با رنگ لعاب دمکراسی بودن اما در اصل و بنیاد وسیلەی ضعیف نمودن آن سازمانهای سیاسی و مردمی و خلع حمایت مردمی از آنها همگی ابزار آزمایش شدەای بودند کە از دوران رضا شاە بە کار بردە شدە و اپراسیونهای خرابکارانەی حکومت با دستاوردهای زیادی تا بە امروز بە وظایف خود عمل کردە و مینماید.
در این دوران ضمام امور در دست قوامالسلطنە کە یکی از کهنە مرتجعان دوران قاجار و وابستە بە انگلیس بود شاە را متقاعد بە آن نمودە بود کە ایشان شاهی کنند و خود امور را در دست گیرند، وی کە از این امتیاز دولتی برخوردار بود با شوروی وارد مذاکرە شد و حق بهرەبرداری از دریای خزر را در قبال آنکە شوروی از پشتیبانی احزاب مردمی شمال و غرب ایران دست کشیدە نیروهای خویش را از آنجا باز خواند کە البتە همانگونە هم شد. در این دوران حزب تودە سە تن از اعضایش در کابینەی قوامالسلطنە مقام وزارت داشتند و بە همین دلیل در رابطە با سرکوب جنبشهای آزادیخواهی شمال و غرب ایران حزب کە پایی در حکومت داشت و نمیخواست این امتیاز بزرگ را از دست دهد و خودسرانە بدون اجازەی شوروی هم هیچ تصمیمی نمیگرفت عملا در انتظار پاسخ شوروی و پشتیبانی احتمالی آنها از جنبشهای شمال و غرب ایران این جنایت و کشتار را نظارە کرد. قوامالسلطنە کە اکنون با واگذار نمودن حق بهرەبرداری از قسمتی از دریای خزر شوروی را راضی بە منفعل بودن دوران کشتار آزادیخواهان نمودە بود یگانە ترک تاز میدان گشت و با ارتش بازسازی شدە کە از رضا شاە باز ماندە بود دست بە سرکوب شدید و قتلعام آزادیخواهان نمود. اولین حملەی سرکوب ملت غیور آذربایجان بود از زنجان تا بازرگان. در این دوران باید یادآوری نمود کە اکثر کادرهای پیشەوری وابستە بە حزب تودە بودە و در واقع در آن دوران حساس بە پیشەوری خیانت نمودند و قوامالسلطنە لبەی تیز شمشیرش رو بە پیشەوری بود، با توجە بە خیانت اعضایی کە بە حزب تودە سمپاتی داشتند و ضعف رهبری و مقاومت ضعیف، ارتش برای زهر چشم گرفتن از ملت آذربایجان موفق بە کشتار عظیمی، حدودا ٢٠٠٠٠ نفر گشت.
در منطقەی کوردستان کە اکنون تجربەی کشتار و سرکوب جنبش آذربایجان را داشتند مصادف بود با آمدن ملا مصطفی بارزانی و بە بازوی نظامی ارتش قاضی محمد تبدیل شدن، وی مدال افتخار ژنرال را بە ملا مصطفی اهدا نمود، کە البتە این بحث طولانی میباشد و من بە این بسندە مینمایم کە با توجە بە سفارشات مواکد یکی از رهبران کوملە ژیانهوهی آزادی کوردستان در عراق بە نام ابراهیم احمد پدر زن جلال طالبانی این امر بە وقوع پیوست. قاضی محمد کە در این دوران جمهوری کوردستان را ابلاغ نمودە بود بە خوبی درک موضوع نمودە کە با آن نیروی کمی کە داشت در مقابل دولت مرکزی تاب ایستادگی ندارد و در صورت حملە بە منطقە بلایی کە بر سر مردم آذربایجان آوردە بودند اینجا هم تکرار شدە، مردم قتل و قمع خواهند شد بە همین دلیل قاضی محمد خود بە پیشواز ارتش ارسالی برای سرکوب منطقە رفت و از آنان خواست در صورت تضمین حفظ آرامش در منطقە حاضر بە درج منحل نمودن جمهوری کوردستان خواهد بود. برای اطمینان خاطر مسئولان را مجبور بە امضای قرآن نمود ولی با وصف تمامی این امور پس از اعلام منحل نمودن جمهوری کوردستان قاضی محمد و ۵٠ تن از اعضای کابینە ایشان دستگیر شدند، در این اثنا تعداد زیادی از کهنسالان و زن و بچە برای دریافت اماننامە راهی مرزها گشتە و رو بە کوردستان عراق رفتند کە بە ادامەی این ماجرا بعدا اشارەی اجمالی خواهم نمود اما از دستگیرشدگان اگر بگوییم قضیە آنگونە شد کە اشد مجازات کە همانا اعدام بود باید در موردشان انجام شود اما حکومت مرکزی کە پایەی حیات ننگینش همیشە در تفرقە و کشتار و ترور ورق خوردە خواستار آن شد کە اعدام قاضی محمد باید از طریق یک همکیش وی بە اجرا در آید کە البتە و با کمال تاسف همانگونە هم شد. اعدام انقلابیون و آزادیخواهانی چون قاضی محمد، وزیر کشور معینی، سیف قاضی برادر بزرگ قاضی، بلوریان و بقیەی اعضا کە کلا ۵٠ نفر بودن بە چوبەی دار آویختە و بدین ترتیب جنبش غرب کشور هم از بین رفت.
قابل بە یادآوری میبینم کە ضمانت جانی قاضی محمد و اعضای کابینەاش همانا امضای قرآن زیر پا نهادە شد و این نمونەی بارز دیگر از ترور دولتی را نشان میدهد.
در این مقطع، تاریخ واقعی ایران بە شکل متشکل در آمد. دولت قوامالسلطنە مشغول بە زد و بندهای سیاسی خویش با انگلیس و شوروی بود و از انواع ترفندها سود میجست و همزمان در جامعەی ایران التهابات سیاسی در گوشە و کنار بە چشم میخورد ولی دولت و نیروی سرکوبگر هنوز آنقدر قوی نبود کە بە سرکوب همە جانبەی این تشکیلات بپردازد. جبهەی ملی بە رهبری مصدق کە خود یکی از سرشناسان دوران قاجار بود در صحنەی آن زمان نقش کلیدی و برجستەای را در تاریخ ایفا نمود، نخست استاندار شیراز بود و سپس با توجە بە آنکە شخصی روشنفکر و صاحب سواد سیاسی بود، از اهمیت نفت برای امپریالیسم و صندوق مالیشان در طول دو جنگ اول و دوم جهانی آگاه بود. در آن دوران حق استخراج و بهرەوری نفت جنوب در استعمار انگلیس بود. وی بە خوبی واقف بە وضعیت بغرنج منطقە و تضادهای طبقاتی بودە و میدانست کە اقوام بومی شهروند طبقەی دوم محسوب میگردند. این دورانی بود کە سیستم سرمایەداری کم کم وارد مرحلەی امپریالیستی و بدنبال جذب بازار مصرف گشته است. سرمایەداری در جهان علیالخصوص در کشورهای متروپل رشد عظیمی نمودە و پس از اختراعات عدیدەای کە در صنعت و تکنیک داشت بە مرحلەی سود انباشتە و تولید وسیع رسیدە و این بروز دوران تغیر شکل سیستم سرمایەداری بە سیستم امپریالیست جهانی بود، در این ایام مصدق در صدد تاسیس جبهەی ملی بود. در آن زمان ایران هنوز رنگ و بوی دوران فئودالی را داشت و پر واضح است کە امپریالیسم سعی در تغییر این سیستم سنتی داشتە و میخواست کە آن را بە سمت سیستم وابستە، بدل نماید تا بدین ترتیب بازاری برای خود بوجود آورد. با توجە بە این فاکت کە ایران کشوری غنی از لحاظ منابع طبیعی و ذخایر زیرزمینی چون نفت بود و در آن زمان حق بهرەبرداری این ذخایر تحت سلطەی انگلیس و در جهت منافع آنان بود تشکیل جبهەی ملی توسط مصدق یکی از ضروریات آن زمان محسوب میگردد. مصدق با تیزبینی سعی در مدرنیزە کردن جامعەی سنتی نمودە و بر آن بود تا کارخانەهای ملی افتتاح نماید کە نمونەی برجستەی آن کارخانەی واکس وطن بود. مصدق خواستار ملی نمودن نفت بود و مبارزات ملی نمودن نفت مصادف با غلبەی همە جانبەی امپریالیسم آمریکا بود. صندوقهای پولی آمریکا قبل از جنگ جهانی اول در مرحلەی ورشکستگی بود و دوران سیاە بازار آمریکا محسوب میشود . برای بهتر متوجە شدن اوضاع آن زمان آمریکا بهتر است کتاب خوشەهای خشم اثری از جان اشتاین بگ را مطالعە نمود تا بتوان بە کنەی رکود اقتصادی این کهنە خونخوار جهان پی برد، ولی با بهرە جستن از حربەی جنگ توانست رونق اقتصادی خوبی بە خود گیرد. اکنون وضعیت اقتصادی آمریکا بسیار بهتر شدە بود و با شروع جنگ جهانی دوم و احتیاج مبرم بە ادوات و ابزار جنگی صنایع آمریکا و کارخانەها اسلحەسازی رشد نمودە و آمار رشد اقتصادیشان از حد اعلی هم بهتر بود و این در حالی بود کە بە دلیل دو جنگ ویرانگر در اروپا با فاصلەی کمی یکی پس از دیگری میدان رقابت را برای بازار آمریکا خالی نمودە بود کشورهای اروپایی تا حد زیادی بە حالت استیلا رسیدە بودند، رکود اقتصادی کشورهائی چون انگلیس، فرانسە و آلمان قابل انکار نبود در این دوران پایەهای جنگ جهانی دوم توسط امپریالیسم با هدف مقابلە با جریانهای مردمی با تفکر چپ و سودآوری بیشتر از جنگی دیگر ریخته شد. یکی از پایەهای اصلی این جنگافروزی با قصد رسیدن بە دو هدف یاد شدە، بنیانگذاری نازیست و پشتیبانی مالی و سیاسی از آن بود. برای پیشگیری از رشد سوسیالیزم در اروپا بە ارتش آلمان کمک نمودند و با تمام نیرو آستین همت را برای در نطفە خفە نمودن جریانهای چپ بالا زدند از جملە وقایع آن دوران میتوان بە اعدام رزا لوگزامبورگ، کارل لیک بنشت، نام برد کە در تاریخ بە جمعەی سرخ مشهور میباشد و این نقطەی عطف سرکوب جنبش چپ و سوسیالیزم در اروپا بود. اکنون امپریالیسم هوشیارتر از هر زمان یک قدم قبل از وقوع جریانات گام برمیداشت و با استفادە از تجربەی تلخ رکود اقتصادی قبل از جنگ جهانی اول، برنامەریزی اقتصادی دراز مدتی را تدوین نمودند کە در صورت بروز بحرانهای بعدی آمادگی رویارویی با آن را داشتە باشند. در این دوران ارز بینالمللی واحد پول استعمار پیر انگلیس بود ولی آمریکا در تلاش بود کە با توجە بە رونق اقتصادی خوبی کە داشت و ارزش بالای واحد پولشان دلار را جایگزین پوند نماید کە بالاخرە پس از چند مدتی از طرح مارشال و دادن وام برای بازسازی اروپا این امر نیز بە وقوع پیوست. انگلیس تلاش بسیاری در جهت نگە داشتن مستعمرات خود و در آن میان ایران داشت و آمریکا تحمل این امر را نداشتە در فکر راە چارەای بود، در این دوران مصدق کە بدنبال ملی نمودن نفت بود شکایتی بە جرم استثمار نفت ایران توسط انگلیس بە دادگاە لاهە داد و درست در این دوران کە مصدق در پی حقخواهی مردمش بود آمریکا فرصت طلایی را برای کوتاە کردن دست انگلیس از نفت ایران از دست نداد. چندی بود کە آمریکا بە فکر مهرەای در ایران برای نفوذ و تحت تسلط در آوردن ایران بود. بە همین جهت چند نشستی با مصدق ترتیب دادە شد و عکس آن نشستها مستمسکی شد برای حزب تودە کە مصدق را متهم بە همکاری با امپریالیسم جهانی یعنی آمریکا نماید. در این دوران بسیار حساس حزب تودە مبارزات ملی مصدق را متهم بە آمریکایی شدن نمود، حزب تودە با داشتن سە نفر از اعضایش در کابینەی دولتی صاحب اتوریتەی خاص خویش بود و مصدق کە از اختلافات انگلیس و آمریکا با خبر بود سعی در بهرەبرداری از آن تنش مینمود. در این دوران میتوان بالاخص بە ارتجاعیت روحانیت کە از همان دوران مشروطیت عوامل دستنشاندەی انگلیس بودە و از طریق آنان ساپورت میشدند اشارە نمود کە البتە بە درازای تاریخ روحانیت همیشە نقش تحریف کنندە، بازدارندە و سرکوب آزادیخواهان را داشتەاند اما در رابطە با این دوران حساس نقششان را برجستەتر مینماید. آیتاللە مدرس یکی از مراجع شیعەی با نفوذ کە از قبول مشروطیت سر باز زدە و خواهان استبداد صغیر بود نمونەی کوچکی از مثنوی هفت من خیانات این طیف در تاریخ مبارزات مردمی ایران میباشد. در این برهە نیز دیگر بار روحانیت چهرەی کریە خویش را نشان داد و در سال ١٣٣٢ رای عدم اعتماد را برای مصدق صادر نمود. مصدق خوب میدانست کە ارتجاع روحانیت سر در آخور انگلیس داشتە و با نیرو و امکانات آن روز خویش نمیتوانست هیچ اقدامی بجز جذب اعتماد مردم بە خویش نماید، لذا پس از ابلاغ حکم عدم اعتماد صندلیش را بە وسط خیابان برد و گفت آنجا کە مردم هست، مجلس همانجاست، مردم حمایت خود را با سر دادن شعار از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق در ٣٠ تیر ١٣٣٠ نشان دادند.
مبارزات مصدق مصادف با مبارزات مردمی بود و در سال ۱۳۳۲ به حدی مبارزات رشد نموده بود که شاه مجبور به فرار از ایران گشت. مصدق در این دوران به راحتی میتوانست اعلام جمهوری نموده و سلسلهی پهلوی را منقرض نماید. نفت را ملی نموده و صنعت مادر به وجود آورد، کارخانههای وطنی به پا کرده و بەآنچه که میخواست میتوانست برسد اما پایگاه طبقاتیاش بە وی اجازهی این امر را نمیداد، او پایبند بە سوگند وفاداری به قانون اساسی ایران یعنی به رسمیت شناختن سلسلهی پهلوی، تکملیتی و تکپرچمی حکومت دولت – ملت بود.
در آن زمان دکتر فاطمی وزیر امور خارجه کابینهی مصدق بە وی پیشنهاد داد جمهوری ایران را اعلام کند و یادآور شد که مردم سلسلهی پهلوی را نمیخواهند اما مصدق سرباز زد و در نهایت در این مقطع تاریخی بسیار مهم مرداد ۱۳۳۲ روزهای ۲۵، ۲۶ و۲٧تاریخی که برای اعلام جمهوری ملی از دست رفت.
همانگونه که قبلاً هم به آن اشاره نمودم در این دوران حزب توده جبههی ملی در ایران فعال بودند. حزب تودە با سازمان نظامی خاص خود با توجه به آنکه در انتظار گرفتن دستور از طرف شوروی بود منفعل ماند بهترین دوران جبههی ملی به رهبری دکتر مصدق اعلام جمهوری خودداری نمود، عملاً سه روز تاریخی یا همان خلع سیاسی زمان را از دست دادن در این سه روز از تاریخسازترین دوران مبارزات ایران بوده که بهعنوان خسران بزرگی میبایست از آن یاد کرد. رضایت انگلیس برای همکاری با آمریکا و از بین بردن مصدق بازگرداندن شاه به ایران و او را دوباره بر مسند قدرت نشاندن بود سادهترین و کمخرجترین نوع کودتا بود. این کودتا همان کودتای ۱۳۳۲ در ایران است کە توسط چند نفر لمپن و افراد بد نام از جملە شعبان بیمخ بە اجرا گذاشتە شد.
در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳٢ مصدق در منزلش دستگیر شد، محاکمه گشت و در آبادی خویش به نام احمدآباد در حبس خانگی به سر برد و پس از سه سال درگذشت، اما دکتر فاطمی با تمایلات سوسیالیستی که داشت پس از بازداشت اعدام شد و این نقطهی عطف حضور اولیهی آمریکا در ایران شد و بعد از کودتا و برگشت سلسله پهلوی این بار اختیارات شاه بیشتر شده و خود تمامی زمام امور را در دست گرفته به تنهایی تصمیمگیرنده شد.
اما چرا در این دوران شوروی از این فرصت استفاده ننمود، جواب این سوال مهم را فقط در آن میتوان جست که آمریکا صاحب بمب اتمی مدرن شده و شوروی تازه از طریق جاسوسان خود مشغول اولین آزمایشات اتمی بوده، فکر دستیابی بە بمب اتم بود. با توجه به آن که همه فکر میکردند مصدق دست نشاندهی آمریکاست، شوروی جرات دادن رای مثبت برای انقلاب از طریق حزب توده را صادر نکرد، این نیز یکی دیگر از جریاناتیست که میتوان بە آن همچون یکی از نقاط ضعف دوران مصدق یاد نمود و دیگر عامل جریانات مختلف اسلامی مثل آیتالله کاشانی از نمود آن دوران است.
از سال ۱۳۳۲ شاه به شکل دیکتاتوری نظام را راه میبرد و کم کم در سایهی آمریکا سازمانهای جاسوسی و پلیسی خویش را تقویت نمود. این امر به قصد شکار آزادیخواهان و سیاسیونی که در این زمان شناسایی شده بودند انجام گرفت. یکی از بارزترین سرکوبها نابودی کمیتهی نظامی حزب توده بود و از قهرمانان ملی آن دوره میتوان بە خسرو روزبه اشاره نمود. جامعهی آن زمان ایران کمکم در سیطرهی سیاه دیکتاتور قرار گرفت. این روال به همین منوال تا سال ۱۳۴۲ ادامه داشت. در این دوران ایران کم کم از نظر اقتصادی که آن زمان حالت نیمه مستعمرهی نیمه فئودالی بود وارد سیستم سرمایهداری وابسته و یا به عبارتی سیستم مصرفی گشت با توجە بە اصلاحات ارضی کە تحت فشار کندی رئیسجمهور وقت آمریکا انجام شد و هدف همانطور کە اشارە نمودم سوق جامعەی نیمە فئودال ایران بە سیستم سرمایەداری وابستە و تحت سلطە بود، در این دوران کشورهای اروپایی/ آمریکایی در حد اشباع کالا تولید میکردند و احتیاج مبرم به بازار مصرف در کشورهای دیگر داشتند و این یکی از کشورهایی بود که میتوانست بازار مصرف بسیار خوبی برای امپریالیست نوپا باشد. نقش مرتجع روحانیت که با اصلاحات ارضی موافق نبودند نقطهی عطفش همانا سخنرانی روحالله خمینی در قم بود. ایران کم کم به مرحلهی سرمایهداری وابسته قدم نهاده، کارخانههای مونتاژ وارد ایران گشتهی کشاورزی از رونق افتاده و کشاورزان از دهات و شهرهای کوچک برای امرار معاش به شهرهای بزرگ هجوم آوردند و چون نیروی ارزان کار وارد بازار گشتند. نازلترین قیمت دستمزد، بزرگترین بازدهی سود از سرمایه را برای صاحبان سرمایه به وجود میآورد. این خیل عظیم کارگر هر روز در محیط کار و کارخانه همدیگر را ملاقات میکردند و صاحب دردی مشترک بودند. در اینجا میتوان به تنها دستاورد این استثمار نیرو اشاره نمود که همانا تشکیل طبقهی مستقل کارگر بود. با توجه به بازسازی و نوسازی کارخانههای نفت و پتروشیمی آمدن کارخانهی ذوب آهن و دیگر کارخانهها در ایران این طیف وسیع کارگر صنعتی یا همان پرولتاریا شکل گرفت.
لینک بخش اول : https://jinhaagency.com/fa/all-news/content/view/14734?page=3