همدستی روشنفکران مرکزگرا با سیاستهای سرکوب و آسیملاسیون در کوردستان
نامهای با امضای بیش از ۸۰۰ نفری که خود را «روشنفکر» و «چهرهی علمی و فرهنگی» میخوانند، در ظاهر از «وحدت ملی» دفاع میکند اما در باطن گفتمانی شوونیستی و مرکزگرا را تبلیغ میکند؛ در این متن به واکاوی این تناقض میپردازیم.

مهتاب شریفی
اورمیه- در نوروز سال ۱۴۰۴ خورشیدی، همزمان با جشنهای سال نو در ایران، نامهای سرگشاده با امضای بیش از ۸۰۰ تن از چهرههای بهاصطلاح «علمی و فرهنگی» منتشر شد که مدعی دفاع از «وحدت ملی» بود. این بیانیه اما با زبانی آکنده از ادبیات ناسیونالیستی افراطی و فارسمحور، مستقیماً هویتها و حقوق فرهنگی ملتهای غیرفارس ایران بهویژه کوردها را آماج قرار داد. انتشار چنین نامهای در زمانی صورت گرفت که بسیاری از مردم ایران خواهان گذار از استبداد و ساختن جامعهای عادلانه و متکثر هستند؛ با این حال این جمع ۸۰۰ نفره که خود را «نویسنده، روشنفکر، هنرمند و سینماگر» مینامند، زخمی عمیق بر پیکر امید به همزیستی برابر وارد کردند.
بیانیه مذکور در ظاهر هشدار نسبت به «قومیتگرایی» بود، اما در واقع گفتمانی یکسانساز و تمامیتخواه را تبلیغ میکرد که جشن باستانی نوروز کوردی را «مراسمی محلی و طایفهای» خوانده و خواستار جلوگیری حکومت از برگزاری آن شده است.
در این نوشتار انتقادی، به تشریح زوایای این بیانیه پرداخته و نشان میدهیم چگونه لحن و زبان آن حامل نوعی شوونیسم فرهنگی است که با همدستی پنهان با دستگاه سرکوب، حقوق ملتهای غیرفارس را انکار میکند. ابتدا به تحلیل گفتمان و کلمات کلیدی این بیانیه نظیر «قوم»، «قبیله»، «زبان ملی» و «تمدن ایرانی» میپردازیم تا پرده از نگاه مرکزگرای آن برداریم. سپس نقش دولت در سرکوب مراسم نوروز در کوردستان و همآوایی غیرمستقیم این بیانیه با سیاستهای سرکوب را بررسی میکنیم. در ادامه، اهمیت نوروز در هویت و مقاومت فرهنگی کوردها در برابر سیاستهای آسیمیلاسیون برجسته خواهد شد. همچنین واکنشهای پانترکیستی در ارومیه و سطحینگری بیانیه نسبت به ریشههای تنشهای اتنیکی را واکاوی میکنیم. نهایتاً تلاش بیانیه در مخالفت با آموزش زبان مادری، فدرالیسم و تکثر فرهنگی افشا شده و در جمعبندی تأکید میشود که این بیانیه نه نشانه روشنفکری، بلکه ابزاری در خدمت فاشیسم فرهنگی است.
تحلیل گفتمان بیانیه: واژگان یکسانساز در پوشش وحدت ملی
بیانیه ۸۰۰ نفره با لحنی آمرانه مدعی دفاع از وحدت ملی است، اما واژگان و عبارات بهکاررفته در آن رویکردی تمرکزگرا و تقلیلگرا را نشان میدهد. مثلاً در بخشی از متن بیانیه آمده است: «یادآوری میکنیم که جشنِ نوروز، جشنِ باستانی، ملّی و افتخارآمیزِ ایرانیان است و به هیچ قوم و قبیلهای تعلّق ندارد و همهی ایرانیان با هر زبانِ محلّی و مذهبی، بخشی از جغرافیای معنوی این جشن بهشمار میآیند».
استفاده از تعبیر تحقیرآمیز «قوم و قبیله» برای اشاره به هویتهای ملی گوناگون ایران، نگاهی از بالا به پایین را منعکس میکند که گویی هویتهای ملتهای غیرفارس چیزی بیش از قبایل پراکنده نیستند. بیانیه با این ادبیات، نوروز کوردی را نه جشن ملتی با پیشینه کهن، بلکه صرفاً یک مراسم خُرد محلی قلمداد کرده و آن را در تقابل با «تمدن ایرانی» قرار میدهد، نویسندگان بیانیه آیین ملی نوروز را به «جشنی محلّی و طایفهای» تنزل داده و آن را تهدیدی علیه زبان فارسی و «انسجام ملی» معرفی کردهاند.
این نگاه تقلیلگرایانه و یکسویه، بهروشنی جایگاه ملت کورد را در تاریخ و فرهنگ این سرزمین انکار میکند و میکوشد یک هویت فراگیر ایرانی را صرفاً بر محور یک زبان و یک قوم تعریف کند. از دیگر واژگان کلیدی در این بیانیه، تأکید مکرر بر «زبان ملّی» بهعنوان عاملی هویتبخش است. منظور آنها از زبان ملی، مشخصاً زبان فارسی است که با عناوینی چون «زبان تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارور فارسی» ستوده شده است.
نویسندگان بیانیه مدعیاند هرگونه تقویت یا آموزش زبانهای غیرفارس در کشور، مستقیماً موجب «تضعیف زبان ملّی و رسمی کشور یعنی فارسی» و در نتیجه «تکهپاره شدن زبانی و فرهنگی و سرانجام از همگسیختگی ارکان کشور» خواهد شد. این ادعا آشکارا حاکی از هراسی دیرپا از تکثر زبانی و فرهنگی است که آن را معادل فروپاشی کشور و خواست دشمنان قلمداد میکند.
چنین گفتمانی ریشه در ایدئولوژی ملتسازی پهلوی و پس از آن دارد که وحدت ملی را با یکدستسازی زبانی-فرهنگی برابر میانگاشت. در بیانیه مورد بحث نیز، دغدغه اصلی امضاکنندگان نه حق و حقوق فرهنگی خلقها، بلکه حفظ سلطه بیچونوچرای زبان فارسی و روایت رسمی از «تمدن ایرانی» است. آنان حتی واژه «ایرانستیزانه» را برای توصیف هرگونه ادبیات و رفتاری بهکار میبرند که خارج از چارچوب روایت مرکزگرایانهشان باشد.
به بیان دیگر، از نگاه این افراد هر مطالبه خلقها یا هر آیین غیرفارس که در چارچوب روایت مسلط نگنجد، ضدیت با ایران تلقی میشود. نگاهی گذرا به متن بیانیه نشان میدهد که نویسندگان چگونه هر نمود هویت غیرفارس را به «افراطیگری قومی» نسبت میدهند. آنها در توصیف وقایع نوروز ۱۴۰۴ در کوردستان، از تعبیراتی چون «افراطیهای قومگرا و تجزیهطلب» برای توصیف شرکتکنندگان در جشن نوروزی استفاده کردهاند. این در حالی است که اکثریت شرکتکنندگان صرفاً در حال جشنگرفتن آیینی فرهنگی بودند. اما گفتمان امنیتی حاکم بر بیانیه، حتی رقص و پایکوبی نوروزی را نیز «میتینگی از نفرتپراکنی قومی و سیاسی» میخوانَد.
چنین انگ زدنهایی، سالهاست ابزار سرکوب هر نوع مطالبهی خلقها در ایران بوده است. بیانیه ۸۰۰ نفره نیز دقیقاً با همین ادبیات امنیتی-سیاسی تنظیم شده و به جای درک مطالبات پشت جشنهای نوروزی کوردستان، آن را توطئه و نفرتپراکنی جلوه میدهد. از خلال این واژگان و عبارات میتوان نتیجه گرفت که بیانیه مورد بحث، با ادعای «هشدار روشنفکران درباره قومیتگرایی»، در واقع روایت رایج و یکسویهای از تاریخ و فرهنگ ایران را بازتولید میکند که در آن «دیگری» جایی ندارد. تأکید بر «تمدن ایرانی» بدون اذعان به تکثر درون آن، انکار نقش ملتهای غیرفارس در این تمدن است. اشاره مکرر به «قوم و قبیله» نیز تقلیل هویتهای ملی مانند کورد به واحدهای پیشامدرن و فاقد حق تعیین سرنوشت را تداعی میکند. زبان این بیانیه نه زبان یک تحلیلگر بیطرف، که ادبیات یک ایدئولوگ شوونیست است که لباس روشنفکری بر تن کرده است. روشنفکران مرکزگرای امضاکننده، آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیری گام برداشتهاند که هدف نهاییاش محو آیینها، زبانها و حافظه تاریخی خلقهای غیرفارس در ایران است.
سرکوب نوروز در کوردستان و همدستی بیانیه با نهادهای سرکوبگر
در طول دهههای گذشته، حاکمیت جمهوری اسلامی همواره مراسم نوروز در مناطق کوردنشین را با سوءظن نگریسته و برای مهار یا جلوگیری از آن از هیچ خشونتی فروگذار نکرده است. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران هر ساله با ایجاد فضای رعب و وحشت، احضار، تهدید و بازداشت گسترده شهروندان کورد، تلاش میکنند تا از برگزاری مراسم سنتی و فرهنگی نوروز در کوردستان جلوگیری کنند.
امسال نیز همزمان با نوروز ۱۴۰۴، شاهد موج جدیدی از بازداشت فعالان و شهروندان کورد در شهرهای مختلف بودیم. بنابر آمار سازمانهای حقوق بشری، طی روزهای آغاز سال ۱۴۰۴، صدها شهروند در شهرهای ارومیه، اشنویه، سردشت، سقز، مریوان، سنه، پیرانشهر و کرماشان و ... بازداشت و به نهادهای امنیتی احضار شدند که در بین آنان دهها کودک نیز حضور داشتند. این سرکوبها بخشی از سیاستهای سیستماتیک جمهوری اسلامی برای محدود کردن فعالیتهای فرهنگی کوردها و سرکوب هویت ملی آنان بهشمار میرود.
در چنین فضایی، بیانیه ۸۰۰ نفره نه تنها این سرکوب ساختاری را محکوم نمیکند، بلکه عملاً با آن همسو میشود. در متن نامه، امضاکنندگان آشکارا از دولت جمهوری اسلامی خواستهاند که جلو برگزاری جشنهای نوروز با رنگوبوی کوردی را بگیرد. به بیان دیگر، این بهاصطلاح روشنفکران از حکومت میخواهند یکی از شیوههای مبارزاتی مردم کورد یعنی برپایی علنی آیین نوروز را سرکوب کند. چنین درخواستی، چیزی جز تلاش برای مشروعیتبخشی به سرکوب سیستماتیک علیه مردم کورد نیست.
این نامه (٨٠٠ نفر) در امتداد همان سیاستهای حذف و انکاری قرار میگیرد که مردم کورد از ماکو تا ایلام و از ارومیه تا کرماشان سالهاست با آن مواجهاند؛ سیاستهایی که نمودشان را در اعدام و زندان، انکار فرهنگی و ممنوعیت آموزش به زبان مادری یافتهایم. همسویی بیانیه با نهادهای سرکوبگر را میتوان در لحن تند و امنیتی آن بهوضوح مشاهده کرد. نویسندگان، جشنهای نوروزی کوردستان را «تهدیدی برای انسجام و امنیت ملی» خواندهاند.
در پایان بیانیه نیز پرسیدهاند که آیا نباید جلو این اقدامات ضدملی گرفته شده و با عوامل داخلی و خارجی آن برخورد شود. این دقیقا همان زبان نهادهای امنیتی است که سالها هر مطالبهخلقها را پروژه دشمن نامیده و با آن با مشت آهنین برخورد کردهاند. بیانیه ۸۰۰ نفره با ژست دلسوزی برای ایران، دست حکومت را برای سرکوب بیشتر باز میگذارد و حتی آن را ترغیب میکند.
جالب آنکه بسیاری از امضاکنندگان، خود را از منتقدان دولت جمهوری اسلامی میدانند؛ اما همین که پای مسئله حقوق خلقها به میان آمده، کاملاً در کنار حکومت ایستاده و بلندگوی خواستههای سرکوبگرانه آن شدهاند. آنها زیرعبای روشنفکری پنهان شدهاند اما عملاً صدای دستگاههای امنیتی را تکرار میکنند. به راستی کدام روشنفکر مستقل و مردمیای از حکومت استبدادی میخواهد آیینهای فرهنگی یک ملت را ممنوع کند؟ این تناقض، ماهیت واقعی بیانیهنویسان را آشکار میسازد. همانها که زمانی شاید در برابر سانسور و استبداد مرکز، ژست مخالفت میگرفتند، اکنون نوروز کوردستان را هجوم مینامند و حکومت را به سرکوب بیشتر تشویق میکنند.
در تاریخ معاصر ایران بارها دیده شده که برخی از نخبهگان مرکزگرا، هنگامی که احساس کنند «دیگری» (اعم از ترک، کورد، عرب، بلوچ و...) هویت مستقل خویش را ابراز میکند، منافع خود را در حذف او جستوجو میکنند. اکنون نیز امضاکنندگان این نامه، که بعضاً خود را روشنفکر مترقی جا میزنند، در برابر نمایش باشکوه هویت کوردی تاب نیاورده و شانهبهشانه دستگاه سرکوب ایستادهاند. این همراهی تا حدی است که میتوان مسئولیت هرگونه خشونت حکومتی بعدی علیه ملت کورد را نه فقط متوجه حاکمیت، بلکه متوجه این مدعیان روشنفکری نیز دانست.
نوروز: ستون هویت و مقاومت فرهنگی کوردها
نوروز برای کوردها صرفاً یک جشن تقویمی یا آغاز سال نو نیست، بلکه سنگ بنای هویت ملی و نمادی از مقاومت فرهنگی آنان در برابر ستم تاریخی است. ملت کورد قرنهاست که این آیین کهن را بهعنوان بخشی از حافظه جمعی و میراث نیاکان خود گرامی میدارد. در اسطورهها و روایتهای کوردستان، نوروز یادآور قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک ستمگر است؛ روزی که آتش آزادی افروخته شد و به ستم پایان داد. این روایت، چه واقعیت تاریخی داشته باشد و چه افسانه، در ضمیر فرهنگ کوردی به نمادی از شورش علیه استبداد بدل شده است. به همین دلیل، نوروز در کوردستان همیشه رنگ و بوی سیاسی نیز داشته و فرصتی برای ابراز هویت مستقل و مخالفت با سلطه مرکز بوده است.
در دوران معاصر، هرجا کوردها مجال یافتهاند، جشن نوروز را به کارناوالی از نمایش فرهنگ و هویت خود تبدیل کردهاند. لباسهای رنگارنگ کوردی، رقصهای دستهجمعی (ههلپهرکی) گرد آتش، سرودهای حماسی به زبان کوردی و برافراشتن نمادهایی آزادی خواهانه، همگی جلوههایی از نوروز در دیار کوردستاناند. حکومتهای مرکزگرا همیشه از چنین صحنههایی در هراس بودهاند؛ چرا که آن را تجلی وحدت و بیداری ملت کورد تلقی کردهاند. در ترکیه سالها جشن نوروز کوردها ممنوع بود و با خشونت روبهرو میشد. در ایران هم، چنانکه دیدیم، رویکرد کلی نظام حاکم مهار و کنترل نوروز کوردها بوده است. با این حال، کوردها هر سال ولو در کوهستانها و روستاهای دورافتاده، آتش نوروز را روشن نگاه داشتهاند؛ آتشی که سمبل تداوم حیات ملی آنان است. آنچه نوروز ۱۴۰۴ را از سالهای قبل متمایز کرد، گستردگی برگزاری و بازتاب جهانی تصاویر آن از طریق رسانههای اجتماعی بود.
در سالهای گذشته شاید حاکمیت موفق میشد اخبار و تصاویر نوروز کوردستان را سانسور کرده و وانمود کند که نوروز صرفاً جشنی خانوادگی و فارسیزبان است. اما امسال رسانههای اجتماعی این انحصار روایی را شکستند. هنگامی که ویدیوهای رقص و پایکوبی هزاران کورد با لباس کوردی در سنندج، سقز، مریوان، اورمیه و دیگر شهرها در فضای مجازی دست به دست شد، افکار عمومی داخل و خارج متوجه واقعیتی انکارناپذیر گشت: نوروز به همان اندازه که جشن برای بسیاری از خلقهای خاورمیانه است، جشنی کوردی هم هست؛ جشنی که قرنها در این خطه بهمثابه جزئی از فرهنگ و حافظه تاریخی خلق کورد پاس داشته شده است.
بیانیه ۸۰۰ نفره دقیقاً پس از این نمایش پرشکوه منتشر شد؛ گویی انتشار جهانی تصاویر نوروز کوردستان، اصحاب مرکزگرا را برآشفت و آنان را واداشت واکنشی شتابزده نشان دهند. در متن بیانیه، آشکارا «آیین باستانی نوروز کوردی» هدف حمله قرار گرفته است. امضاکنندگان که گویا تصور میکردند پاشنهآشیل وجودشان در نبود دیگری است، وقتی چنین حضور پررنگی از دیگری (کوردها) در صحنه دیدند، تحمل نیاوردند و با تمام قوا به میدان آمدند.
آنها نوروز کوردی امسال را تهدیدی دیدند که باید خاموش شود. این در حالی است که نوروز دقیقاً نقطه قوت فرهنگ کوردی در برابر پروژه آسیمیلاسیون است. در طول دههها، رژیم کوشیده است با ممنوعیت زبان کوردی در مدارس، تغییر بافت جمعیتی مناطق کوردنشین، تحقیر هویت کوردی در رسانهها و انکار وجود خلق کورد در گفتمان رسمی، کوردها را در فرهنگ مسلط حل کند. اما آیینی ریشهدار چون نوروز همچون خاری در چشم یکسانسازان فرو رفته است؛ چرا که هر بهار، کوردها را گرد هم میآورد تا بر تفاوت خویش تأکید کنند و اعلام کنند که علیرغم همه فشارها، هستند و خواهند بود. بنابراین نوروز برای کوردها یک ابزار مقاومت فرهنگی است. رقصیدن زنان و مردان کورد به دور آتش نوروزی، در واقع رقصیدن بر پیکر سیاستهای استحاله فرهنگی است. هر بار که جوانان کورد در مراسم نوروز سرودهای ملیشان را همآواز میخوانند، گامی است در جهت زنده نگه داشتن زبان و هویتشان. بیجهت نیست که بیانیهنویسان مرکزگرا اینچنین برآشفتهاند؛ آنها خوب دریافتهاند که «نوروز کوردی، بخشی از فرهنگ و حافظه تاریخی ملت کورد است» و نمیتوان آن را در قالب روایت تکملیتی ایران مصادره کرد.
اما واقعیت آن است که بزرگترین دشمن تمامیت ارضی ایران، سیاستهای مغلطهاندازی است که مردمی را از حقوق اولیهشان محروم میکند. اگر آنها میخواهد «انسجام ملی» حفظ شود، راهش سرکوب نوروز و انکار هویت کورد نیست؛ بلکه پذیرش این حقیقت است که ایران مجموعهای از خلقها با فرهنگو باورهای گوناگون است. نوروز کوردستان در اصل میتواند پلی برای تقویت دوستی خلقها باشد، اگر به رسمیت شناخته شود. اما وقتی حکومت با یورش امنیتی پاسخ میدهد، طبیعی است که این آیین به کانون اعتراض و نارضایتی بدل شود. به طور خلاصه، نوروز در ذهنیت جمعی کوردها جایگاهی مقدس دارد و نقش ستون فقرات هویت فرهنگی و مقاومت آنها را ایفا میکند. تلاش برای مصادره یا سرکوب این آیین، تلاشی برای درهم شکستن روحیه یک خلق است؛ روحیهای که پس از سالها ستم هنوز زنده و تسلیمناپذیر باقی مانده است. شور و شعف زنان و جوانان کورد در نوروز نشان داد که سیاستهای آسیمیلاسیون تا چه حد شکست خورده و نتوانسته شعله این فرهنگ را خاموش کند.