عاشورای مقاومت؛ فریاد نترس زنان افغان در دل تاریکی کابل

دهم محرم، روزی که در گذشته تنها با رویکرد مذهبی در افغانستان گرامی داشته می‌شد، امروز به فرصتی برای فریاد کشیدن دردهای زنان افغان تبدیل شده است؛ زنانی که زیر سلطه طالبان به جای سوگواری مذهبی، پیام مقاومت و عدالت را فریاد می‌زنند.

بهاران لهیب

کابل- دیروز دهم محرم بود؛ روزی که در گذشته‌های دور در افغانستان تنها با دید مذهبی از آن تجلیل می‌شد. اما امروز، در سایه حکومت طالبان، هر حرکت اجتماعی به‌ خصوص از سوی زنان، به نمادی از مقاومت بدل شده است.

با وجود سه بار تجاوز نیروهای انگلیسی به افغانستان و نسل‌کشی مردم هزاره توسط شاه عبدالرحمن خان(۱۲۵۹ـ ۱۲۸۰)، هیچ‌یک از این تلاش‌ها موفق نشد میان اتنیک‌ها و ملیت‌های افغانستان تفرقه بیندازد. اما با کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷ و تجاوز روس‌ها، و به‌ دنبال آن تأسیس احزاب بنیادگرا در پاکستان و ایران با حمایت عربستان سعودی و امریکا، تلاش‌هایی برای دامن زدن به اختلافات اتنیکی، مذهبی و ملیتی آغاز شد. با این حال، این پروژه‌های تفرقه‌ افکنانه نیز به نتیجه نرسید؛ حتی با وجود آن که برخی از روشنفکران خود فروخته خود را نمایندگان اتنیک‌ها و ملت مختلف می‌دانستند و در پی تشدید شکاف‌های قومی و ملی بودند، اما موفق نشدند.

دیروز مردم، به‌ خصوص زنان، در گوشه و کنار افغانستان از این روز با رویکردی فراتر از مسائل مذهبی تجلیل کردند. عاشورا بهانه‌ای شد برای بلند کردن صدای زنانی که در چهار سال گذشته با بهانه‌های مختلف سرکوب شده‌اند.

برای دیدن اوضاع، به دو منطقه در کابل سر زدیم، نخست دشت‌برچی، منطقه‌ای در غرب کابل با اکثریت هزاره‌نشین. در این منطقه، در هر چند قدم مأموران امر به معروف طالبان ایستاده بودند و با خشونت به پوشش زنان «تذکر» می‌دادند. با این حال، زنان با لبخندهایی زهرآگین و پر از تمسخر به راه خود ادامه می‌دادند. تمام شبکه‌های مخابراتی قطع بود و در هر کوچه و پس‌کوچه، گروه‌های مسلح طالبان مستقر بودند و هر رهگذری را مورد بازپرس قرار می‌دادند.

زنان در واکنش به این فضای سرکوب، در میان خود با کنایه می‌گفتند: «انتحاری‌ها از هم‌مسلکان خود می‌ترسند، برای همین چنین امنیتی را برقرار کرده‌اند!» در پایان روز، گروهی از دختران نوجوان در جاده‌ای راهپیمایی کردند، اما طالبان اجازه عکس‌ و فیلم‌برداری را نمی‌دادند. شعارهای این دختران، در کنار «لبیک یا حسین»، خواهان آزادی، دموکراسی، عدالت، حق آموزش و حق کار بود. طالبانی که در محل حضور داشتند، با پادرمیانی بزرگان محل، اجازه ادامه راهپیمایی را ندادند و با چوب‌های دست‌داشته، تظاهرکنندگان را متفرق کردند.

از دشت‌برچی به منطقه دیگر کابل به نام کارته سخی رفتیم؛ جایی که در کنار مردم هزاره‌، اقوام و ملتی دیگر نیز زندگی می‌کنند. آغاز جاده به طور کامل مسدود شده بود و هیچ‌کس اجازه ورود نداشت. گفته می‌شد زنان در آن منطقه نیز مانند دشت‌برچی راهپیمایی کرده بودند تا با زنان پرچی بپیوندند، اما اجازه خروج از محل به آنان داده نشده بود.

از همین رو، ورود همه زنان تا عصر ممنوع شده بود. هرچقدر تلاش کردیم وارد محل شویم، موفق نشدیم. در آن‌سوتر، گروهی از زنان که ساکن همان منطقه بودند نیز اجازه داخل شدن به محل را نداشتند. با یکی از آنان به نام زهره واحد صحبت کردیم، چهره‌اش از خشم آکنده بود، او گفت: «ما زنان با دستان خالی و تنها با چند ورق کاغذ، دشمنان قسم‌خورده طالبان هستیم. از ما به‌شدت می‌ترسند، خوشبختانه زنان افغان امروز به این آگاهی رسیده‌اند که از هر فرصتی برای بلند کردن صداهای خاموش‌شده‌ شان استفاده کنند، من به خواهران نترس و آگاه خود افتخار می‌کنم.»

در سایه حکومت طالبان، حتی روزهایی چون عاشورا که زمانی با مراسم مذهبی برگزار می‌شد، اکنون به نماد اعتراض و فریاد برای عدالت، آزادی و کرامت زنان تبدیل شده است. زن افغان، امروز نه‌تنها سوگوار گذشته است، بلکه حامل پیام روشنی برای آینده‌ای آزادتر و انسانی‌تر نیز هست. آنان با شجاعت در برابر سرکوب ایستاده‌اند، حتی اگر تنها سلاح‌شان، چند برگ کاغذ و صدایی باشد که می‌خواهد شنیده شود.