اسلام سیاسی علیه جامعه و زنان - بخش دوم
خاورمیانه برای بازیابی جوهره از دسترفته خود به انقلابی دیگر در حوزه زنان نیازمند است. انقلابی که همچون جنینی در رحم مادر تکامل یافته و با تولدش در دو حوزه زنان و اندیشه، خاورمیانه را از مشکلات رهایی بخشیده و به سمت دموکراتیزه شدن هدایت کند.
گلاویژ برخودان
نظام سرمایهداری با بهرهگیری از اسلام افراطی، به گسترش وهابیت پرداخت و در پی آن گروههای مزدوری همچون القاعده، جبهه النصره و داعش را پرورش داد. به موازات آن، اخوان المسلمین را نیز به عنوان نماینده اسلام میانهرو تقویت کرد. در ترکیه امروز، اردوغان در تلاش است تا خط فکری اخوان را به جریان غالب تبدیل کند. در سوریه، در تمامی مناطقی که پیشتر اخوان در آنها پایگاه داشت، اکنون گروههای جهادی حضور دارند. گروەهای جهادی نظیر هیئت تحریر الشام و ارتش ملی سوریه، در حکم سازمانهای مزدور مشابه داعش عمل میکنند و در مسیری همسو با اخوان گام برمیدارند.
شیعه و حزبالله
از آغاز اسلام، شیعیان پیوسته هدف سرکوب، توطئه و طرد قرار گرفتهاند. اهل تسنن همواره شیعیان را تحت فشار گذاشتهاند. جنبشهایی چون بابکیان، قرامطه، جاودانیان، زنگیه، اخوان الصفا و معتزله، جریانهای اسلامی معارض با اسلام سنی بودند. برخی از این جریانها ریشه آریایی دارند. این جنبشها تأثیر عمیقی بر جامعه گذاشتند. بسیاری از مناطقی که این جریانها در آن ظهور کردند، امروز به حوزههای تحت نفوذ و سازماندهی مذهب شیعه تبدیل شدهاند.
حزبالله که مورد حمایت ایران است، بر بستر الگوی اسلام سیاسی شکل گرفته و توسعه یافته است. این گروه پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، با پشتیبانی ایران در سال ۱۹۸۲ تأسیس شد. خود را جنبشی جهادی معرفی میکند و به عنوان بلوک شیعی در تقابل با بلوک سنی شکل گرفته است. اگرچه حزبالله در ظاهر سازمانی ساخته دست ایران به نظر میرسد، اما در واقعیت ساختاری است که توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. در عمل، از حمایت ایران برخوردار است و به طور مشخص کمکهای مالی و نظامی از ایران دریافت میکند. حزبالله که در لبنان تقویت شده، به عنوان سازمانی که علیه اسرائیل میجنگد به نمایش گذاشته میشود. هدف اصلی نیروهای امپریالیستی از ایجاد این سازمان، تعمیق بحرانهای موجود و ایجاد بسترهای جدید در راستای منافع خود است.
حزبالله در ترکیه با نام هُداپار و در باشور کوردستان تحت عنوان کومل اسلامی سازماندهی شده است. این گروهها نمایندگان اسلام افراطی هستند و از حمایت اسلام شیعی بهرهمندند. این احزاب که در بخشهای مختلف کوردستان شکل گرفتهاند، با هدف عمیقتر کردن مشکلات اجتماعی و گسست بیشتر ساختار جامعه عمل میکنند. در دهه ۹۰ در ترکیه، تحت نام «حزبالله» قتلهای زنجیرهای متعددی رخ داد و آسیبهای اجتماعی گستردهای پدید آمد که هُدا-پار نقش محوری در آن ایفا کرد. در باشور کوردستان نیز حزب کومل اسلامی فعالیت میکند. این گروهها عموماً وابسته به ایران هستند و در میان نیروهای درگیر در منازعات لبنان حضور دارند. علت اصلی تقویت چنین ساختارهایی در ترکیه، لبنان و باشور کوردستان، مهار جنبش انقلابی کورد و ایجاد وقفه در روند مبارزه است.
حماس در برابر انقلاب فلسطین
حماس در سال ۱۹۸۷ بهمثابه جنبشی اسلامگرا شکل گرفت. گرچه ظاهراً از حمایت ایران برخوردار است، اما در پشت صحنه سازمانی است که اسرائیل پایهگذاری کرده است. با صدور اعلامیه بالفور در ۱۹۱۷، انگلستان با تأسیس دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین موافقت کرد و متعاقباً در ۱۹۴۸ دولت اسرائیل در این سرزمین بنا شد. هدف از تأسیس اسرائیل، تداوم بحران و آشوب در خاورمیانه و همزمان ایفای نقش پاسدار منافع امپریالیسم در منطقه است.
با آغاز نبرد یهودی-فلسطینی پس از ۱۹۴۸، جنبشهای انقلابی متعددی در فلسطین پا به عرصه نهادند که اکثراً چپگرا بودند. سازمانهایی چون «جبهه آزادیبخش ملی فلسطین» شکل گرفتند و بخش وسیعی از جامعه به مبارزه انقلابی پیوست. زنان نقش برجستهای در این مسیر داشتند؛ مبارزانی چون دلال سعید المغربی، سینا مهیدریه و لیلا خالد برخاستند. سینا مهیدریه حتی عملیات فدایی انجام داد. حضور زنان در نبرد محدود به زنان فلسطینی نبود؛ زنان لبنانی، مراکشی و دیگر ملیتها نیز در این مبارزه شرکت داشتند. این روند تا دهه ۱۹۸۰ ادامه یافت.
اسرائیل راهکارهای سیاسی متعددی را برای محو جنبشهای انقلابی به کار بست. نهایتاً در اواخر ۱۹۸۷ حماس تأسیس شد؛ سازمانی که اساساً محصول اسرائیل و با هدف نابودی جنبشهای انقلابی فلسطین است. حماس با جوهره و منافع مردمی همخوانی ندارد و صرفاً جنبشی مصنوعی و جهادی است که تسلیحاتش را نیز از نیروهای حامی منافع امپریالیسم دریافت میکند.
استثمار انرژی
کنترل منابع انرژی از اهداف محوری نیروهای امپریالیستی است. آنها هرگونه مانع در مسیر جریان منابع انرژی خاورمیانه به سوی خود را نامطلوب میدانند. این رویکرد، خاورمیانه را برای سالهای متمادی به کانون درگیری تبدیل کرده است. نیروهای امپریالیستی با بهرهبرداری از منابع انرژی خاورمیانه، صنعت اروپا را توسعه میدهند. در حالی که بقای صنعتی اروپا به جریان روزانه حداقل یک میلیون بشکه نفت نیازمند است، امروز در نتیجه مداخلات امپریالیستی در خاورمیانه، این رقم به ۷-۸ میلیون بشکه در روز رسیده است. این نفت عمدتاً در تولید تسلیحات هستهای و شیمیایی به کار میرود و تلختر آنکه، خاورمیانه خود به میدان آزمایش این سلاحها تبدیل شده است.
نظام سرمایهداری با تحریف دین و بهرهگیری ابزاری از آن، به منابع منطقه دست یافته است. دین که زمانی عامل همبستگی جوامع بود، اکنون با سیاسی شدن به ابزاری در دست سرمایهداری بدل شده است. در نتیجه، منابع، جوامع و مردم خاورمیانه به شکل نظاممند مورد استثمار قرار گرفتهاند.
میدان تحریر، جهادگرایی و مقاومت
بهار عربی با مطالبات آزادی و عدالت مردمی آغاز شد، اما به تدریج به حوزه نفوذ گروههای جهادی تبدیل گشت. این گروهها با هدف به عقب راندن خاورمیانه و سرکوب مردم، در خیزشهای مردمی رخنه کردند. اخوانالمسلمین در تونس، لیبی و مصر زمینهسازی کرد.
در تونس، چندهمسری بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ ممنوع بود. با وجود آیه قرآنی که میگوید «اگر میتوانید عدالت را برقرار کنید، میتوانید چندهمسری داشته باشید»، این امر در قوانین تونس بازتاب نیافته بود. اما پس از به قدرت رسیدن اخوان، چندهمسری ترویج شد و تلاش گردید قوانین کشور با اندیشه اخوان همسو گردد.
در مصر، زنان که پیشتاز خیزش میدان تحریر بودند و جایگاه ویژهای در جامعه داشتند، پس از تغییر حکومت با قوانین شریعتی محدودکننده مواجه شدند. حکومت جدید با رویکردی مستبدانهتر از پیشین، آزادیهای زنان را محدود ساخت.
در لیبی نیز وضعیت بر خلاف دوران قذافی که مردم از پرداخت اجارهبها معاف بودند و بیخانمانی وجود نداشت به شرایطی تغییر کرد که مردم در خیابانها زندگی میکنند و حجاب اجباری بر زنان تحمیل میشود. حکومت جدید به نام اسلام، ستم گستردهای را بهویژه بر زنان روا میدارد.
قوانین شریعت
در خاورمیانه، قوانین عموماً مبتنی بر شریعت است و در چارچوب آن، زنان شهروندان درجه دوم محسوب میشوند. گرچه میان قرآن و شریعت اسلامی تفاوتهایی وجود دارد، اما قوانین شریعت به نام اسلام تدوین شده است. پس از رحلت حضرت محمد، معاویه از میان کشمکشهای قدرت به حکومت رسید و با این رویداد، پایههای اسلام سیاسی بنا نهاده شد. در این دوره، قوانین شریعت بهویژه علیه جامعه و زنان به کار گرفته شد. با گسترش سرمایهداری، اسلام سیاسی ژرفتر شد و با تحمیل فشار بیشتر بر جامعه، آسیبهای جدی به خاورمیانه وارد کرد.
افغانستان نمونه بارز این وضعیت است که جامعهاش به دست طالبانِ ساخته آمریکا سپرده شد و از آن برای استثمار جامعه و زنان بهره برداری شد. در همین راستا، هیئت تحریر الشام نیز که موجودیتش متعلق به آمریکا و انگلستان است، همان القاعده، النصره و داعش است با نامی دیگر.
شر نامحدود اسلام سیاسی
در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، قوانین شریعت چندهمسری را مشروع میداند، شهادت دو زن را معادل یک مرد میشمارد، سهم ارث زن و مرد نابرابر بوده و در بسیاری موارد، سهم مرد دو برابر زن است، حق طلاق را عموماً به مرد میدهد و قوانین مدنی را بر پایه احکام اسلامی تنظیم میکند. در ایران، این قوانین با شدت بیشتری اجرا میشود؛ ازدواج موقت (متعه) مشروع است و گشت ارشاد و حجاب اجباری نیز وجود دارد.
در مقابل، عراق با قانون مدنی دوره عبدالکریم قاسم، یکی از دموکراتیکترین قوانین خاورمیانه را دارد. سن ازدواج ۱۸ سال است، ازدواج زیر این سن مجازات دارد، طلاق با رضایت طرفین انجام میشود - در طلاق با درخواست زن، نیمی از وکالت، و با درخواست مرد، کل وکالت به زن میرسد. حضانت فرزندان تا ۱۸ سالگی با مادر است و نفقه نیز پرداخت میشود. این قوانین پتانسیل عراق را برای گذار به ساختاری دموکراتیکتر نشان میدهد.
در ترکیه، گرچه قوانین بر پایه سکولاریسم استوار است، اما حزب عدالت و توسعه در ۲۲ سال گذشته تغییراتی را برای گذار به قوانین شریعت پیشنهاد کرده و سیاست حاکم کردن این قوانین را دنبال میکند.
چهره دیگر شریعت: «قانون غسل العار»
«غسل العار» یا قانون پاکسازی ناموس در بسیاری از کشورهای خاورمیانه پذیرفته شده است. بر اساس این قانون، مرد مجاز است در صورت مشاهده رفتار نامناسب همسر، خواهر، مادر یا خویشاوند نزدیک خود با مرد دیگر، او را به قتل برساند. قاتل معمولاً پس از ۳ ماه تا ۳ سال حبس، با استناد به این قانون آزاد شده و عملش «پاکسازی ناموس» تلقی میشود.
در باشور کوردستان ، این قانون پس از اعتراضات گسترده مردمی لغو شد و اکنون قتل زنان با اعدام یا حبس ابد مجازات میشود. در عراق، «غسل العار» همچنان معتبر و جاری است. در ترکیه، اگرچه چنین قانونی رسماً وجود ندارد، اما در عمل، مردان پس از قتل زنان غالباً تبرئه و آزاد میشوند که نشانهای از اجرای غیرمستقیم این قانون است.
زن و مرد، ازدواج و غریزهگرایی
بررسی نسبت زن و خانواده از منظر مسیحیت ضروری است. طبق نظر رهبر آپو، مسیحیتِ برخاسته از خاورمیانه، در اروپا گسترش یافت و کشیشان، راهبهها و قدیسان در تکامل تمدن اروپا نقش محوری ایفا کردند. با ظهور آنها، هزاران نفر به جای تمرکز بر زندگی فردی، به رشد فکری و توسعه اجتماعی روی آوردند.
گرچه روششناسی کلیسا جزمگرایی را گسترش داد، اما با آموزش هزاران نفر و پرورش فیلسوفان متعدد، تحولات عظیمی در جامعه اروپا ایجاد کرد و اولویت را به آگاهی انسانی داد. در مقابل، خاورمیانه به جای جهش فکری، بر مسائل جنسی و چندهمسری متمرکز شد. چندهمسری که نوعی مشروعیتبخشی به فحشاست، در کشورهای اسلامی به عنوان قانون شریعت پذیرفته شده است. در این نظامها، اولویت با ارضای غرایز مردانه است و جامعه به رابطه ازدواج تقلیل یافته و راههای دیگر بر زنان بسته شده است.
امروزه یکی از عوامل اصلی بحران خاورمیانه، محوریت غرایز مردانه در شکلگیری قوانین، حکومتها و حقوق است. در این چارچوب، ازدواج نکردن و تسلیم نشدن زن به مرد گناه تلقی میشود و همین رویکرد اکنون در سوریه با اجرای اسلام افراطی و قوانین شریعت دنبال میشود.
در کنار اسلام، روشنگری و فلسفه نیز ضروری است
حکومتها، دولتها و گروههای جهادی برآمده از اسلام سیاسی، همزمان مخالف جامعه و زنان هستند و تصویری منحرف از جوهر اسلام ارائه میدهند. اسلام سیاسی که با معاویه آغاز و با سرمایهداری تعمیق شد و همین امر حیات اجتماعی و نقش زنان را تضعیف کرده است. امروز، سیاست و جنگهای منطقهای با پوشش اسلام، در خدمت اسلام سیاسی عمل میکند.
آمیختگی دین و سیاست، به سیاسیشدن دین میانجامد که پیامدهای مخرب آن در خاورمیانه امروز مشهود است. دین باید بهعنوان فرهنگ و فلسفه زندگی حفظ شود و در حیات جوامع نقش ایفا کند چنانکه مساجد در صدر اسلام محلی برای حل مسائل جامعه، آموزش، گردهمایی و صلحآفرینی بودند.
رهبر آپو معتقد است اعلام اسلام بهعنوان خاتم ادیان توسط پیامبر، اشارهای به ضرورت روشنگری و فلسفه پس از اسلام بوده است. جوامع علاوه بر دین، به روشنگری و فلسفه نیز نیازمندند. اسطورهشناسی، دین و فلسفه که در شکلگیری جوامع نقش داشتهاند، امروز نیز میتوانند به حل مسائل خاورمیانه کمک کنند.
پیمان مدینه
دین نقش کلیدی در حفظ ساختار اجتماعی و معنویت خاورمیانه دارد، بهگونهای که مانع نفوذ کامل سرمایهداری میشود. مثلاً تحریم ربا و محدود کردن وابستگی به مادیات. دین در شکلدهی به وجدان و ارزشهای اخلاقی جوامع نقشی بنیادین دارد که فراتر از قانون است. از اینرو، ایدئولوژیهای انقلابی که دین را انکار میکنند، مانند مارکسیسم، به شکست میانجامند. در مقابل، ایدئولوژی آپوئیستی با درک این نقش، از انکار دین پرهیز کرده است.
در اندیشه آپوئیستی، مخالفتی با ادیان وجود ندارد، بلکه اسلام سیاسی بهعنوان تهدیدی علیه پویایی اجتماعی نقد میشود. رهبر آپو به پیمان مدینه پیامبر اهمیت میدهد که الگویی برای همزیستی خلقها و باورهای متفاوت بود. این پیمان که برای رفع موانع میان خلقها، ادیان و باورها منعقد شد، همچنان اهمیت دارد.
اسلام سیاسی امروز با این پیمان مخالف است و با نادیده گرفتن ساختارهای اجتماعی، به تجزیه آنها میپردازد.
رسیدن به انسان کامل
پیامبر با نسبت دادن ۹۹ صفت به خداوند، مسیر فضیلت و مبارزه انسان را ترسیم کرد. تلاش برای کسب این صفات، راه آفرینش انسان کامل و رهبر آینده جامعه است. خدمات پیامبر به جامعه، جوهره اسلام را تشکیل میدهد.
اما امروز، اسلام سیاسی این جوهره را مخدوش کرده، موجب پسروی جوامع، تقابل آنها با یکدیگر و ناپایداری زندگی شده است. این واقعیت تأییدی است بر اینکه هر دین، بهویژه اسلام، با آلوده شدن به قدرت، جوهره خود را از دست میدهد و این پدیده در شرایط امروز به روشنی قابل مشاهده است.
درک دین در ملت دموکراتیک
ملت دموکراتیک بر پایه مدیریت محلی شکل میگیرد و به هر منطقه اجازه میدهد با حفظ هویت فرهنگی، زبانی و اعتقادی خود موجودیت یابد. اداره خودمدیریتی با حفظ حساسیتهای اعتقادی جامعه، محدودیتی در ساختارهای اجتماعی ایجاد نمیکند. این نگرش پارادایمی، با درک مفهوم فدراسیون در جوهره اسلام همخوان است.
خاورمیانه با تنوع خلقها و باورهایش، شالوده ملت دموکراتیک را میسازد. اداره خودمدیریتی شمال و شرق سوریه، نمونه عینی این الگوست. این مدل که بر همزیستی، تحمل و همبستگی استوار است، نه بر انکار و نابودی، باید الگوی سوریه باشد. تسلط یک دین و سرکوب دیگر باورها، که به دیکتاتوری میانجامد، در خدمت اسلام سیاسی است، چنانکه هیئت تحریر الشام با تحمیل شریعت از ادلب به کل سوریه، این خطر را نشان میدهد.
سوریهای که علویان، مسیحیان، دروزیها، کوردها و عربها را نادیده بگیرد، نمیتواند دموکراتیک باشد. مدل خودگردانی که تنوع ذاتی جامعه سوریه را به رسمیت میشناسد، جایگزین مناسبی برای نظام متمرکز است.
اتحادهای فدرال و کنفدرال: تجربه تاریخی پایدار خاورمیانه
اداره خودمدیریتی شمال و شرق سوریه، تجلی جوهره خاورمیانه است. در دوران امپراتوری ماد، جامعه کورد برخلاف قدرتهای دیکتاتوری، نظام کنفدرال را برگزید و توانست هم در داخل، کنفدراسیون قبایل را شکل دهد و هم در خارج، با دیگر نهادهای منطقه اتحاد برقرار کند.
خاورمیانه در دوران باستان قدرت خود را از نظام کنفدرال میگرفت و این برای خلقهای آن دستاوردهای بسیاری داشت. قدرت پادشاهی زنوبیا نیز بر این نظام استوار بود. موفقیت مقاومت پادشاهی زنوبیا در برابر روم نیز از همین سرچشمه میگرفت. او با تمام رنگهای درون جامعه اتحاد برقرار کرد و شیوهای که در اداره برگزید، به عنوان راز قدرتش در تاریخ ثبت شده است.
امروز، شمال و شرق سوریه با تکیه بر این میراث تاریخی، در قالب اداره خودگردانی به احیای کالبد و اندیشه خود دست یافته است.
مژده: خاورمیانه در آستانه انقلاب دوم زنان و اندیشه
روشنگری در خاورمیانه باید از جوهر منطقه برخیزد. این سرزمین میتواند رنسانس باور و فرهنگ را تجربه کند. دین که به جامعه تعلق دارد، نباید به سلاح قدرتها یا ابزار امور دولتی بدل شود.
خاورمیانه به انقلاب دوم زنان نیازمند است. اگر انقلاب نخست، شکلدهنده اجتماع، باور و فرهنگ در مسیر تکامل بشریت بود، انقلاب دوم برای بازیابی جوهر هزارانساله منطقه ضروری است. همزمان، انقلاب اندیشه نیز باید در زادگاه خود تولدی دوباره یابد.
این انقلاب دوگانه زنان و اندیشه، که چون جنینی در رحم مادر پرورده شده، خاورمیانه را از بحرانها رها کرده و به سوی دموکراسی رهنمون خواهد شد.
پایان