بومی به گسترهی دیوارهای شهر؛ روایت دختر نقاشی از كرماشان
در شهری که تصویر را حرام میخوانند، دختری از کرماشان با قلممو و دستانش دیوارها را زنده کرده و هنر را به سلاحی برای مقاومت زنانه بدل ساخته است.

نسيم احمدی
كرماشان- در حالی که ابوصالح حلبی، از فقهای شیعه، میگويد:«تصویر حرام است؛ چه مجسمه باشد، چه نقاشی، چه تصویر موجودات جاندار یا بیجان» دختری در كرماشان با انگشتانش بر دیوارها و سطح شهر، هنر میآفریند.
بیش از پنجاه هزار سال است که انسانها، روایت و باورهای خود را بر دیوارها نقش میزنند و از همان زمان، آن را «هنر» نامیدهاند. اگر از باور کسانی بگذریم که در چند قرن اخیر کوشیدهاند قدمت هزارانساله بشر و علاقهاش به هنر را زیر سؤال ببرند، هنر همچنان جایگاهی ارزشمند در میان انسانها دارد. در حقیقت، هنر تنها چیزی است که روح انسان را جلا میدهد و حس زندگی را در او جاری میسازد.
سمیه، دختری از كرماشان، سالهاست که خط زندگی خود را با قلممو بر دیوارهای شهر میکشد و یا با دستانش پیکرهای میآفریند.
او فارغ از نگاههای از روی حیرت مردمان اطرافش، از داربست بالا میرود و هنری که میخواهد را خلق میکند و به دیوارهای بیرنگ شهر جان میبخشد.
در سالهای اخیر، تلاش و مبارزه زنان موجب شده شغل و فعالیتهایی که روزگاری مختص مردان بود، از چارچوبهای جنسیتی خارج شود و زنان نیز برای تأمین معاش و یا ابراز وجود، آنها را برگزینند.
سمیه.م را فارغ از هر چیزی میتوان دختری مبارز نامید که توانسته هنر نقاشیاش را از بوم گوشهی اتاقش بیرون بیاورد و آن را بر دیوارهای شهر به نمایش بگذارد. او با هر ضربهی قلممویش نه تنها رنگی از زندگی میآفریند، بلکه هویت زنانه خود را به یادگار میگذارد. اما نقاشیهای او تنها خلق اثری هنری نیستند، بلکه بیانیههایی هستند که نشان میدهند شهر تنها در تصرف مردان نیست و زنان هم قدرت حضور پیدا کردهاند.
خیابانها از دیرباز تا امروز، صحنهی نبرد معترضان علیه خفقان و خاموشی بودهاند؛ اکنون سمیه توانسته تنها با قلممویش که سلاح اوست، به مقابله با هر آنچه زن را به خانه محدود میکند، برخیزد.
دیوارها در جریان انقلابهای مختلف، نقشی کلیدی در مبارزه ایفا کردهاند و بستری برای اعتراض، شکستن مرزهای حاکمیت و بازپسگیری فضای عمومی بودهاند.
در سالهای اخیر، بهویژه در جریان خیزش انقلابی «ژن، ژیان، آزادی»، شعارنویسی بر دیوارها به یکی از اصلیترین شیوههای بیان خواستههای مردم تبدیل شد. این دیوارها که روزگاری در اختیار تبلیغات حکومتی بودند، در لحظههای این خیزش مردمی از کنترل حکومت خارج شده و بهصورت نمادین، با شعارهای اعتراضی به تصرف معترضان درآمدند.
در چنین بزنگاههایی، دیوار نه فقط سطحی برای نوشتن، بلکه تبدیل به رسانهای برای فریاد، مقاومت و ثبت تاریخ میشود؛ تاریخی که با رنگ و کلمه، از دل خیابانها برمیخیزد و هر کس با قلم خود میتواند بخشی از آن را بنویسد و حال گردش روزگار این قلم را در دستان سمیه قرار داده تا بتواند تاریخی که مربوط به شیوه مبارزه اوست را نگارش کند. اما سمیه علاوه بر نقش زدن مبارزهاش بر دیوارها، آن را بر پیکره و شمایل مجسمهها نیز نشان میدهد و این مجسمه ممکن است در هیأت انسان و یا گل نیلوفری باشد.
او باور دارد یکی از تاثیرگذارترین آثاری که تا کنون خلق کرده و در مرکزی ترین میدان شهر به نمایش در آمده، گل نیلوفری است که با دستانش ساخته است. او میگوید که زندگی او به عنوان یک زن همانند گل نیلوفر است؛ چرا که همانند این گل توانسته از دل تاریکی و عمیقترین لایههای زندگی سر بر بیاورد و رشد و رویش را از سر بگیرد و به زیبایی هر چه تمام خود را به روشنایی برساند.
نقاشیهای سمیه، مجسمههایش و گل نیلوفری را که در میدان شهر شکوفا کرده، همه نشان میدهند که زن، هنر و آزادی، سه واژهای هستند که هرگز نمیتوان آنها را از هم جدا کرد و سمیه کسی است که اکنون با مبارزهاش به تمام این واژگان معنا بخشیده و الگو و انگیزهای جهت تلاش برای آزادی شده است. شاید روزی رهگذران در شهر وقتی از کنار آثار او میگذرند، بی آنکه نام سمیه را بدانند در ذهن خود این باور را نجوا کنند: «اینجا زنی، زندگی و آزادی را نقاشی کرده است.»