خشونت علیه سیاستمداران زن

مشارکت سیاسی زنان در سطح جهان همچنان در سطح پایینی قرار دارد و براساس آمار زنان تنها یک چهارم کرسی‌های پارلمان را در سراسر جهان به خود اختصاص داده‌اند.

 

مرکز خبر- این مطالعه یکی از موانع احتمالی مشارکت زنان در سیاست را بررسی می‌کند: اینکه سیاستمداران زن در زمان حضور در سمت خود، احتمالا هدف خشونت فیزیکی و روانی قرار خواهند گرفت. نویسندگان مقاله نشان می‌دهند که در ایتالیا، شهرداران زنی که در شهرهای حاشیه انتخاب شده‌اند، تقریباً سه برابر بیشتر از شهرداران مرد، در معرض خطر خشونت قرار دارند. زنان احتمالاً به دلیل هویت جنسیتیشان مورد هدف قرار می‌گیرند، زیرا صرفا انتخاب سیاست به عنوان حوزه‌ی فعالیت، توضیح قانع‌کننده‌ای برای شکاف جنسیتی در این حملات ارائه نمی‌کند.

 

چرا شکاف جنسیتی در حوزه‌ی سیاست همچنان ادامه دارد؟

نابرابری‌های جنسیتی در طول تاریخ در بخش‌های مختلف، از جمله آموزش، صنعت، و مراقبت‌های بهداشتی همواره پررنگ بوده است. اگرچه حضور زنان در سیاست پیشرفت چشمگیری داشته است، اما همچنان در سال ٢٠٢٣، تنها یک چهارم کرسی‌های پارلمانی جهان به زنان اختصاص داده شده و تنها ٣١ زن در میان ١٩۵ کشور، مناصب رهبری یا ریاست دولت‌ها را بر عهده دارند.

دلایل عدم حضور مداوم زنان در راهروهای قدرت کاملا چندوجهی است و اغلب غلبه بر آنها امر بسیار پیچیده‌ای است. طبق تحقیقات انجام‌شده، عوامل موجود در احزاب سیاسی که زنان را به حاشیه می‌برند از تبعیض رأی‌دهندگان گرفته تا هنجارهای فرهنگی و انتظارات خانوادگی متغیر است. در یکی از مطالعات اخیر، یک مانع مادی قابل توجه نیز برای مشارکت سیاسی زنان روشن شده است: اینکه سیاستمداران زن بیشتر در زمان حضور در سمت خود هدف خشونت فیزیکی و روانی قرار می‌گیرند.

زنان سیاستمدار بیشتر قربانی انواع خشونت می‌شوند، گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی، خشونت نامتناسبی را که زنان در مقایسه با همتایان مردشان در عرصه‌ی سیاسی با آن مواجه هستند، مطرح کرده‌اند. علیرغم جدی‌بودن این موضوع، درک ما از میزان و علل زمینه‌ای خشونت علیه زنان در سیاست، همچنان به‌طور شگفت‌انگیزی محدود است. اولاً، اگرچه مطالعات اخیر ثابت کرده‌اند که زنان بیشتر هدف خشونت سیاسی هستند، هنوز مشخص نیست که آیا جنسیت به طور علّی با خشونت مرتبط است یا خیر. سیاستمداران زن در چندین بعد غیر از جنسیت با همکاران مرد خود تفاوت دارند. بنابراین، زنان ممکن است بیشتر مورد حمله قرار گیرند، زیرا احتمال بیشتری دارد که جوان‌تر، کمتر متصل و صادق‌تر باشند. دوم، اگرچه تحقیقات کیفی برای بررسی عوامل نهادی مؤثر بر خشونت علیه زنان در سیاست آغاز شده است، ما هنوز درک جامع و کاملی از اینکه چرا سیاستمداران زن بیشتر در معرض خشونت هستند، نداریم.  

در واقع، شکاف جنسیتی در خشونت معمولا در مواردی بیشتر است که دارای سطوح نسبتاً بالای نمایندگی زنان در نهادهای سیاسی هستنند، از جمله شهرداری‌هایی که به‌دلیل سهمیه‌بندی جنسیتی، سهم برون‌زای بالایی از سیاستمداران زن دارند، شهرداری‌هایی که تعداد بالایی اعضای شورای شهر زن دارند و کشورهایی که توسط یک رئیس جمهور زن اداره می‌شوند. انتخاب‌های سیاسی این سیاستمداران عامل مهمی در توضیح این شکاف‌های جنسیتی در حملات نیست، زیرا هیچ تفاوت قابل‌توجهی در مدیریت هزینه‌ها در بخش‌های مختلفی از جمله مراقبت‌های بهداشتی، رفاه اجتماعی و آموزش بین شهرداران زن و مرد مشاهده نمی‌شود. علاوه بر این، شواهد کمی پیدا شده که نشان دهد سیاستمداران زن در مقایسه با همتایان مرد خود کمتر مستعد فساد اقتصادی هستند.

خشونت زنان را متقاعد می‌کند که از سیاست خارج شوند.

 

حجم بالای خشونت چگونه بر حرفه‌ی سیاستمداران زن تأثیر می‌گذارد؟

 مجرمان معمولا از خشونت به عنوان نوعی واکنش به نمایندگی سیاسی زنان استفاده می‌کنند. از این رو، می‌توان دریافت که هدف آنها احتمالا کاهش تعداد زنان در مناصب قدرت است. داده‌ها نیز در واقع از این تفسیر پشتیبانی می‌کنند. نخست، حملات معمولا در شهرداری‌هایی متمرکز می‌شوند که شهردار زن با محدودیت دوره مواجه نیست. ثانیاً، شهرداران زن عموماً به اندازه‌ی شهرداران مرد برای انتخاب مجدد نامزد می‌شوند، اما احتمال این که در صورت نامزدی مجدد مورد حمله قرار بگیرند به میزان قابل‌توجهی بالاست. این نشان می‌دهد که تجربه‌ی خشونت تأثیر دلسردکننده‌ای بر سیاستمداران زن دارد و آنها را وادار می‌کند از سمت‌هایشان کنار بکشند.

از منظر سیاسی، از این واقعیت سیاستمداران زن بدون توجه به انتخاب‌های سیاسی‌شان مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌توان دریافت که خشونت مبتنی بر جنسیت نوعی واکنش فرهنگی است (آندویزا و ریکو ٢٠٢٢)، که به بهترین وجه از طریق مداخلات آموزشی قابل بهبود است. با اینحال در کوتاه‌مدت، اجرای اقدامات ایمنی عمومی موثر برای زنان تازه انتخاب‌شده حیاتی است. علاوه بر این، ابتکارات نهادی با هدف مهار پراکندگی سیاستمداران زنی که از خشونت سیاسی رنج برده‌اند، نیز می‌تواند موثر باشد زیرا وضع قوانین جنسیتی معمولا در زمینه‌های دیگر مؤثر بوده است (گلدبرگ و جانکوف ٢٠٢١). چندین راه امیدوارکننده برای تحقیقات آینده در دسترس است. اقداماتی از جمله بررسی رابطه‌ی میان خشونت سیاسی و جنبه‌های سبک سیاست‌گذاری زنان و همچنین بررسی تأثیر گفتمان عمومی بر فراوانی و شدت حملات علیه سیاستمداران زن، همگی می‌توانند تاثیرگذار باشند.