دری سیاه رو به تاریکی؛ روایت زنانی که در زندان دیزل آباد محبوس‌اند

زندان دیزل‌آباد کرماشان؛ جایی که زنان سیاسی نه فقط به زندان می‌افتند، بلکه با تحقیر، شکنجه و بازاری سیاه روبه‌رو می‌شوند که زندگی را می‌بلعد.

نسيم احمدی

كرماشان- «چراغی که تمام شب در مقابل زندان روشن است، از پنجره پرتوی از روشنایی را بر روی بستر من می‌تاباند.»

این قطعه گوشه‌ای از توصیف امید بخشی از زندانی است که رزا لوکزامبورگ فارغ از تمام سیاهی‌های فضای زندان به آن پرداخته و ابهت تاریک و ترسناک زندان را با کورسوی نور کوچکی در هم شکسته است. اما نگاه همه نسبت به زندان چنین نیست و گاهی ظلمت زندان و تجربه آن برای زنانی که برای نخستین بار قدم به آنجا می‌گذارند یک کابوس است؛ مانند تجربه زنانی که مدتی را در زندان دیزل آباد كرماشان و یا بازداشتگاه‌های مختلف گذرانده‌اند.

زندان دیزل آباد كرماشان را بسیاری یک زندان مخوف و کشتارگاه فعالین سیاسی می‌نامند چرا که در طی اعدام‌های دهه شصت افراد بسیاری در آنجا اعدام شدند و افراد بسیاری تاکنون در آنجا اعدام و یا شکنجه شده‌اند.

 

زندان دیزل‌آباد؛ مخوف‌ترین کشتارگاه سیاسی

فضای امنیتی حاکم بر زندان دیزل آباد و ترس زندانیان پس از آزادی باعث شده اطلاعات چندانی از شرایط و وضعیت زندانیان در طول حبس در دسترس نباشد اما اندک اطلاعات موجود که از شرایط و فضای زندان به بیرون درز پیدا کرده از یک محیط به شدت دلهره آور و ترسناک حکایت دارد. زندانبانان بی‌رحم، فشار روانی بسیار، باندبازی‌های مختلف در زندان و... تنها گوشه‌ای از فشارهایی است که زندانیان با آن مواجه هستند.

 

روایت آرزو؛ سیاست تحقیر و شکنجه در بند زنان

آرزو که اهل قصرشیرین استان كرماشان است و در اعتراضات سال ۹٨ بازداشت و مدتی را در این زندان گذرانده چنین روایت می‌کند: «در بحبوحه اعتراضات سال ٩٨ به همراه برادرم بازداشت شدیم. بعد از بازجویی و گذراندن مدتی را در بازداشتگاه و صدور حکم و... به زندان دیزل آباد منتقل شدم. در زندان بندهای مختلفی وجود دارد اما زندانیان معمولا بر اساس جرائم تفکیک نمی‌شدند. من زندانی سیاسی بودم اما از همان ابتدا با زنانی هم بند شدم که اکثرا تن فروش و یا مواد فروش بودند که سر حکمرانی بر بند با هم درگیر می‌شدند و شروع به کتک کاری می‌کردند. وقتی از من پرسیدند جرم تو چیست اشاره نکردم که جرم من سیاسی است و گفتم که جرم من دزدی بوده اما گویا از قبل به آنها اطلاع داده بودند که جرمم سیاسی است برای همین از هر روشی برای اذیت و آزار من استفاده می‌کردند. درواقع خود مسئولین زندان با وعده به زندانیان آنها را ترغیب می‌کردند که شرایط را برای زندانیان سیاسی سخت‌تر و طاقت‌فرساتر کنند. در زندان با جرائم دیگر حتی قتل عادی‌تر برخورد می‌شود اما فضا برای زندانیان سیاسی به مراتب سخت‌تر است. مثلا زندانیان روی پتوی من قضای حاجت می‌کردند و یا دنبال هر بهانه‌ای بودند که بحثمان به درگیری فیزیکی کشیده شود و مرا کتک بزنند. در واقع می‌توانم بگویم که برای من تحمل سلول انفرادی، بازجویی و شکنجه‌ها راحت‌تر از بودن با زندانیان دیگر بود.»

 

تحقیر و شکنجه؛ حربه اصلی در بازداشت زندانیان سیاسی

یکی از حربه‌های اصلی پروسه‌ی دستگیری و مجازات زندانیان سیاسی تحقیر و تحریک برای واکنش های روانی است. بسیاری از زندانیان سیاسی در طول حبس خود علاوه بر مراحل بازداشت و بازجویی که به شدت شکنجه و تحقیر می‌شوند، در زندان نیز توسط زندانیان دیگر مورد آزار قرار می‌گیرند. در واقع این روش برای فشار حداکثری بر زندانیان سیاسی است تا به هر همکاری و اعترافی برای کاهش مجازاتشان تن بدهند.

 

کابوس شب اول؛ روایت یک دختر زندانی جوان

زندانی دیگری که در زمان بازداشت ١٩ ساله بود می‌گوید: «زنی که از من بازجویی می‌کرد مدام می‌گفت ما با تو کاری نداریم و از این لحظات لذت ببر چون دختری به زیبایی تو در بند زندانیانی که مشکل روانی دارند دوام نمی‌آورد. بازجو مدام می‌گفت که حیف شدی اما انتخاب خودت بوده و باید به عواقب کارت فکر می‌کردی. در ابتدا تصورم این بود که برای ترساندن من چنین حرف‌هایی را می‌زند اما حقیقتا زمانی را که در زندان با زندانیان دیگر گذراندم کابوسی وصف نشدنی بود. شب اول زندانیان به قصد ترساندن من تمام لباس‌های تنم را پاره کردند و موهایم را می‌کشیدند و نگهبان فقط تذکر می‌داد که صدایمان را بالا نبریم و دخالتی برای توقف این آزارها نداشت. بعد از مدتی سعی کردم با تیزی لبه توالت که شکسته بود رگ دستانم را بزنم چون تحمل بودن با آنها را نداشتم اما پس از اینکه نگهبانان خبردار شدند من را به درمانگاه بردند و مداوا شدم. بودن در زندان تمام جسمم را در هم شکست اما به روحیه آزادی خواهی‌ام لطمه‌ای نزد. سال‌ها از آن زمان می‌گذرد اما حقیقتا باید بگویم که زندان فراتر از تصور ترسناک است و هیچوقت نمی‌خواهم دوباره آن را تجربه کنم.»  

 

بازار سیاه زندان؛ تجارت پرسود مسئولان و باندها

زندان‌ دیزل آباد علاوه بر اینکه محلی برای شکنجه و حبس زندانیان مختلف است، بازاری برای کسب درآمد مسئولان آنجا نیز است. فروش‌ مواد به صورت گسترده و توزیع آن در بین زندانیان با همکاری زندانبانان، مافیایی قدرتمند  برای سود رسانی به مسئولین زندان است. یکی از عوامل اصلی اعتیاد درصد بالایی از زندانیان پس از آزادی نیز همین مسئله گردش مواد و دسترسی آسان به آن در زندان است. البته این مورد را نیز باید در نظر گرفت که بیشتر فروشندگان مواد، افراد تازه وارد را به دام خود می‌اندازند تا بتوانند مشتری های جدیدی برای موادشان جذب کنند. بر طبق اطلاعات و آرشیوهای موجود، تعداد زندانیان موجود در این زندان دو برابر بیشتر از ظرفیت اصلی زندان است و همین مسئله باعث شده از حداکثر ظرفیت هر سلول استفاده شود. امکانات در پایین‌ترین سطح موجود به گردانندگان باندهای داخلی زندان که معمولا مجرم‌های با سابقه و مهره‌های اصلی توزیع و مدیریت مواد هستند این امکان را می‌دهد که بر دیگر زندانیان تسلط کامل داشته باشند و آنها را به سمت اهداف خود سوق دهند. باند های حاکم و شبکه توزیع مواد در زندان به قدری قدرتمند است که می‌توان گفت اکثر زندانیان تنها به دلیل اینکه  طعمه‌هایی برای تقویت این شبکه هستند در زندان باقی مانده‌اند.

 

معتادسازی زندانیان سیاسی؛ توطئه‌ای برای خاموش کردن مبارزه

خاطره که توسط نیروهای امنیتی با یورش به خانه‌اش بازداشت شده بود و مدتی را در این زندان گذرانده می‌گوید:«در ابتدا به بازداشتگاه میدان نفت و سپس بعد از مدتی به زندان دیزل آباد منتقل شدم. از تمام شکنجه‌های روحی و جسمی و فشارهای عصبی که بگذریم می‌رسیم به مسئله‌ای که در فضای زندان در کمین فعالین سیاسی بود؛ به اعتیاد کشاندن دیگر زندانیان بیشتر با هدف اقتصادی و کسب درآمد برای گردانندگان سیستم توزیع مواد بود اما وادار کردن زندانیان سیاسی به مصرف سیگار، ترامادول و... فقط برای انحراف ذهن فعالین و کاهش پافشاری آنها در هدف هایشان پس از آزادی بود، در واقع معتاد ساختن فعالین سیاسی به نوعی تلاش برای فرمان پذیری آنها از طریق اعتیاد بود. مدتی بعد که در زندان بودم شروع به مصرف سیگار کردم و باید بگویم که دسترسی به مواد برای افرادی که جرم آنها سیاسی بود بسیار راحت‌تر از دیگر زندانیان بود چرا که تمام این سیستم آشفته زندان تحت برنامه‌ریزی‌های دقیق از سوی مسئولین زندان با اهداف شوم بود که کوچکترین روابط و تحرکات در زندان را زیر نظر داشتند و در واقع همین وضعیت به ظاهر آشفته هم بخشی از برنامه‌ریزی‌هایشان بود. بیشتر زندانیان با زندانیان سیاسی برخورد تحقیرآمیزی داشتند و تنها فروشندگان مواد بودند که بسیار عادی‌تر با ما برخورد می‌کردند اما اگر دقیق‌تر این برخوردها را زیر نظر می‌گرفتیم مشخص می‌شد که این طرد کردن زندانیان سیاسی و از طرفی برخورد حمایت گونه‌ مواد فروشان از زندانیان سیاسی تنها یک سیستم برنامه‌ریزی شده بود تا ناچارا با مواد فروشان صمیمی شویم و سپس به مصرف مواد روی بیاوریم و کم‌کم از افراد توزیع کننده مواد شویم. مدتی که در زندان بودم با افراد مختلفی آشنا شدم که جرم بسیاری از آنها سیاسی بود که متاسفانه در دام اعتیاد افتاده بودند و سال‌ها بعد پس از آزادی وقتی جویای وضعیت چند نفر از آنها شدم، متوجه شدم که شدت اعتیاد آنها بیشتر شده و حتی به کارتن خوابی روی آورده‌اند. اما باید بگویم که در بین زندانیان زن، زنان بسیاری هم بودند که طول دوران حبسشان مانند مرحله جدیدی از مبارزات بود که مصمم‌تر بر اهداف و مبارزات خود پافشاری می‌کردند و زندان را به صحنه‌ای برای نبرد مبدل کرده بودند.»

 

زنان زندانی؛ نبردی روشن در دل تاریکی

آنچه که زندان‌هایی مانند دیزل آباد در خود جای داده‌ تنها تعداد کثیری زندانی با جرم‌های متفاوت نیست بلکه در بین آنها زنانی نیز هستند که با قدم نهادن به صحن زندان وارد مرحله جدیدی از مبارزات می‌شوند که باید از میان تمام آن تاریکی ها کورسوی نوری از امید را بیابند و آن را تبدیل به چراغی برای تحمل زندان و رهایی از تاریکی کنند.