جراحی‌های زیبایی زنان؛ فشار همسر و پذیرش اجباری زن

در سال‌های اخیر، جراحی زیبایی برای بسیاری از زنان از انتخابی شخصی به اقدامی اجباری بدل شده است. این گزارش نشان می‌دهد چگونه فشارهای اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی در چارچوب ساختار سرمایه‌داری، آنان را به جراحی‌های ناخواسته وادار می‌کند.

نسیم احمدی

کرماشان- در اتاق‌های جراحی زیبایی، همیشه رد پای میل شخصی دیده نمی‌شود. گاهی آنچه زن را به تخت جراحی می‌کشاند، نه خواست خودش، بلکه فشار همسری است که زیبایی را نه حق، بلکه وظیفه زن می‌داند.

در سال‌های اخیر، با گسترش تبلیغات رسانه‌ای و افزایش ارزش‌گذاری بر ظاهر فیزیکی، جراحی‌های زیبایی و تزریق ژل به بخشی از زندگی روزمره بسیاری از زنان تبدیل شده‌اند. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، نقش اجبار و فشار همسران در تصمیم‌گیری زنان برای انجام این اقدامات است.

 

فشار همسر؛ از تهدید تا تحقیر

در برخی خانواده‌ها، مردان با استناد به حق تمتع جنسی یا حفظ جذابیت همسر، زنان را به انجام جراحی‌های زیبایی و تزریق ژل وادار می‌کنند. این فشارها گاه به‌صورت مستقیم و دستور تهدید به طلاق یا تحقیر و گاه غیرمستقیم و مقایسه با زنان دیگر، بی‌توجهی عاطفی و... اعمال می‌شود. چنین رفتارهایی، نقض آشکار حق زن بر بدن خود و مصداق خشونت روانی و جنسیتی است. بیشتر زنانی که وادار به این جراحی‌های اجباری می‌شوند، احساس بی‌ارزشی دارند که موجب اضطراب، افسردگی و اختلالات روان‌تنی در آنها می‌شود. در واقع این فشارها به تداوم چرخه خشونت پنهان در زندگی این زنان منجر می‌شود و نه‌تنها سلامت روانی آنان را تهدید می‌کند، بلکه از لحاظ جسمی نیز متحمل آسیب‌های غیرقابل جبرانی می‌شوند.

اگرچه ظاهرا در ایران، زنان برای انجام جراحی‌های زیبایی نیاز به اجازه همسر ندارند و حق تصمیم‌گیری مستقل درباره بدن خود را دارند. با این حال، در عمل، بسیاری از زنان به دلیل وابستگی اقتصادی، فشارهای فرهنگی یا ترس از طرد شدن، هیچ مالکیتی بر بدن خود و توان مقاومت در برابر خواسته‌های همسر را ندارند و ناچارا دست به عمل‌های زیبایی مختلف می‌زنند.

سپیده.ق که به‌دلیل اصرار همسرش تن به جراحی زیبایی لابیاپلاستی داده، می‌گوید:«وقتی ازدواج کردم، ۱۷ ساله بودم. مدتی بعد، همسرم از من خواست که لابیاهام را جراحی کنم. با لحنی تحقیرآمیز می‌گفت: «این پوست‌های اضافه‌ی آویزان اطراف واژنت را بردار.» من هم ناچار شدم تن به جراحی بدهم. اما از آن زمان دیگر هیچ حس جنسی‌ای نداشتم. فقط وانمود می‌کردم که از رابطه جنسی لذت می‌برم. اما درخواست همسر من تنها به این جراحی‌ها ختم نمی‌شد، من چون لاغر بودم مدام من را وادار می‌کرد پودرهای چاقی مصرف کنم که چاق شوم و همین داروها باعث شد کبدم به شدت آسیب ببیند و در نهایت همسرم از من جدا شد. اگر به گذشته برمی‌گشتم، در برابر خواسته‌اش مقاومت می‌کردم و اجازه نمی‌دادم چنین بلایی سرم بیاید؛ چون تمام حس جنسی‌ و ارزشی که برای خودم قائل بوده‌ام را از دست داده‌ام.»

از نگاه مردانی که به برتری خود باور دارند، زن باید موجودی بی‌نقص باشد؛ اما نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که مرد می‌خواهد. در این نگاه، مرد خود را در جایگاه خالق می‌نشاند و زن را مخلوقی می‌بیند که باید مطابق خواسته‌های او از نو شکل گیرد. تمام شیوه‌های کنترل زنان در جهان امروز، بازتابی مدرن از نگرش استعمارگرایانه مردان نسبت به زنان است. وقتی مردی همسرش را به انجام جراحی‌های زیبایی وادار می‌کند، در واقع همان الگوی بهره‌کشی را بازتولید می‌کند که در استعمار، کشور میزبان را در خدمت منافع کشور سلطه‌گر قرار می‌داد.
         

       

بدن زن؛ ابزار کنترل و بازتولید سلطه

در کتاب آرایش، مد و بهره‌کشی از زن نویسنده مستقیما به این موضوع اشاره کرده که زنان در جامعه مانند کالایی طبق خواسته مردان دستخوش تغییر می‌شوند. نویسنده در این کتاب می‌گوید:«زن در جامعه سرمایه‌داری، نه به‌عنوان انسانی آزاد، بلکه به‌مثابه کالایی آرایش‌شده عرضه می‌شود؛ کالایی که باید مطابق میل مردان و معیارهای تحمیل‌شده زیبایی، خود را بازسازی کند.» به طور کلی، در جوامعی که تحت سلطه‌ی مردسالاری قرار دارند، زن ناگزیر است خود را در خدمت خواسته‌های مرد تعریف کند و وجودش را برای برآوردن میل او عرضه نماید. در بسیاری موارد، منابع دینی نیز با تکیه بر برخی دستورات، نقش زن را صرفاً در آراستن و زیبا جلوه‌دادن برای همسر خلاصه می‌کنند و بدین‌گونه، استقلال و حق انتخاب زن در رابطه با بدن و هویت خویش نادیده گرفته می‌شود. 

در جمهوری اسلامی، یکی از منابع دینی چنین می‌گوید:«زن باید خود را برای شوهر به خوشبوترین عطرها معطر کند، زیباترین لباس‌هایش را بپوشد، به نیکوترین شیوه آرایش نماید و پیوسته خود را بر شوهر عرضه کند.» (وسایل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۱۲) 

چنین توصیه‌های دینی، به مرد در جامعه جسارت می‌دهد تا از زن درخواست تغییر ظاهری کند. از آن‌جا که زنان با این باور پرورش می‌یابند که باید با زیبایی نظر شوهر را جلب کنند، ناخودآگاه وارد چرخه‌ای از رقابت زیبایی با خود یا با زنان اطرافشان می‌شوند.

 

جلب رضایت مرد؛ هزینه سلامت و اعتماد به نفس

نگین.ت، زنی حدود چهل ساله و مادر دو فرزند، روایت می‌کند: «من دو بار تجربه‌ی زایمان داشته‌ام و طبیعی است که بدنم دچار تغییرات زیادی شود. اما همسرم همواره با کنایه از ترک‌های پوستی شکم و اضافه وزنم پس از زایمان گلایه می‌کرد. او مدام مرا با زنانی مقایسه می‌کرد که اندام ورزیده دارند و حتی می‌گفت شکمم آن‌قدر بزرگ است که انگار هنوز باردارم. همین فشارها باعث شد تصمیم به لیپوساکشن بگیرم؛ اما متأسفانه عمل موفقیت‌آمیز نبود و کبودی‌های شدید به پوست شکمم آسیب رساند.»

این روایت تنها نمونه‌ای از تجربه‌ی زنانی است که در جامعه‌ی مردسالار، بزرگ‌ترین وظیفه‌ی خود را جلب توجه مردان می‌دانند. در چنین ساختاری، زنانی که مورد توجه مردان قرار می‌گیرند به الگو بدل می‌شوند. در دهه‌ی اخیر، با رواج اصطلاحاتی چون «پلنگ» و «داف» برای توصیف زنانی با ویژگی‌های ظاهری خاص، بسیاری از زنان تلاش کرده‌اند تا شبیه به این الگوها شوند و رضایت همسرانشان را جلب کنند. این گروه معمولاً به جراحی‌های زیبایی متعدد روی می‌آورند؛ جراحی‌هایی که ظاهرشان را به بازیگران پورنو یا کارگران جنسی نزدیک می‌کند. 

 

جراحی زیبایی؛ بازتاب مردسالاری و فشار اجتماعی

در ایران نیز طی سال‌های اخیر، گرایش به جراحی‌های زیبایی و تزریق ژل و بوتاکس میان زنان رشد چشمگیری داشته است. این روند بازتابی از قدرت‌گیری بیشتر مردسالاری است؛ چرا که زنان تصور می‌کنند تنها با تغییر ظاهر می‌توانند نظر مردان اطرافشان را جلب کنند. تجربه‌ی سپیده و نگین بخشی از رنج‌های پنهان زنان متأهل است؛ زنانی که تحت فشار مستقیم یا غیرمستقیم همسرانشان به انتخاب‌های پرخطر وادار می‌شوند و این فشارها در امتداد همان نمودار رو به رشد مردسالاری قرار دارد. بررسی این نمونه‌ها نشان می‌دهد که فشارهای اجتماعی و خانوادگی، زنان را به سمت جراحی‌های زیبایی که قمار بر سر سلامتی روحی و جسمی است سوق داده است. افزایش آمار این جراحی‌ها در ایران طی سال‌های اخیر، نه صرفاً یک انتخاب فردی بلکه بازتابی از ساختارهای مردسالارانه و الگوهای فرهنگی مسلط است. بنابراین، رشد جراحی‌های زیبایی را باید در چارچوب تحولات فرهنگی و قدرت‌گیری بیشتر مردسالاری تحلیل کرد نه این باور که زن مستقلانه برای بدن خود تصمیم می‌گیرد.