چرا مشتریان اصلی دعانویسی زنان‌اند؟

چرا زنان با امید به بخت‌گشایی و حفظ ازدواج، پول و وقت خود را به دعا و طلسم می‌دهند؟ روایت‌های میدانی نشان می‌دهد این پدیده، نه فقط خرافه، بلکه بخشی از نظامی اجتماعی است که زنان را در چرخه‌ای از وابستگی و استثمار نگه می‌دارد.

نسيم احمدی

كرماشان- کاغذی سه گوش و پیچیده در پارچه‌ای سبز رنگ که معمولا در درونش صمغ و یا ماده‌ای غیر معمول دارد که قرار است به تنهایی تمام مشکلات را حل کند. این معجزه‌ی کوچک شده در قالب مثلثی سبز رنگ همان چیزی است که بسیاری آن را دعا می‌خوانند. بازار دعانویسی در بسیاری از جوامع همچنان پررونق است؛ بازاری که بر پایه‌ی ترس، ناآگاهی و نیازهای عاطفی یا اقتصادی مردم شکل می‌گیرد. در این بازار، اشیای کوچک و نمادینی چون کاغذهای سه‌گوش پیچیده در پارچه‌های سبز رنگ، که درونشان صمغ، قند و گاهی مواد ناشناخته قرار داده می‌شود، به‌عنوان ابزار حل تمام مشکلات معرفی می‌گردند. این اشیاء، به اندازه‌ی یک قوطی کبریت، وعده‌ی رفع گرفتاری‌های بزرگ را می‌دهند؛ از مشکلات مالی گرفته تا مسائل خانوادگی و عاطفی. اما فراتر از ظاهر ساده‌ی این کاغذها، باید به بُعد اجتماعی و جنسیتی ماجرا توجه کرد. دعانویسی در بسیاری موارد با زن‌ستیزی گره خورده است. زنان، به‌ویژه در جوامعی که دسترسی کمتری به منابع قدرت و استقلال اقتصادی دارند، بیشتر قربانی این بازار می‌شوند. به آنان القا می‌شود که برای حفظ عشق همسر، جلوگیری از خیانت، یا تضمین بخت و ازدواج، نیازمند این طلسم‌ها هستند. چنین روایت‌هایی نه تنها زنان را در موقعیتی وابسته و آسیب‌پذیر قرار می‌دهد، بلکه نگاه مردسالارانه‌ای را بازتولید می‌کند که مسئولیت مشکلات اجتماعی و خانوادگی را بر دوش زنان می‌اندازد و راه‌حل را در جادوی کاغذی جست‌وجو می‌کند.

 

دعانویسی؛ بازاری سودآور بر پایهٔ زن‌ستیزی

دعانویسی در این معنا، صرفاً یک خرافه فردی نیست؛ بلکه بازتابی از ساختارهای نابرابر اجتماعی است که محصول مستقیم زن‌ستیزی است که در این بازار به شکل‌های مختلف بروز می‌کند. در این بازار، وعده‌ی بستن بخت یا باز کردن آن، در واقع کنترل بر تصمیمات حیاتی زنان است و در واقع زنان به جای دسترسی به حمایت‌های قانونی و اجتماعی، به طلسم‌ها و دعاها پناه می‌برند. در چنین بازاری که سودآوری مستقیم برای مردسالاری است، دعانویسان با بهره‌برداری از ترس‌ها و نیازهای زنان، چرخه‌ای از وابستگی و استثمار را تداوم می‌بخشند و در این نظام که به جای توانمندسازی زنان، آنان را در حصار خرافه و ترس نگه می‌دارد، زن در جایگاهی فرودست‌تر قرار می‌گیرد. نقد دعانویسی، نقد یک بازار پررونق است که ریشه در نابرابری جنسیتی دارد و بدون تغییر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، همچنان به بازتولید زن‌ستیزی ادامه خواهد داد.

 

چرا مشتریان اصلی دعانویسی زنان‌اند؟

 ماریا.ر، دانشجوی رشته جامعه‌شناسی، در تحلیل خود چنین بیان می‌کند:(بیشتر طالب‌های دعانویسی زنان هستند و درصد بالای افرادی که کار دعانویسی انجام می‌دهند مردان هستند. اگر به یکی از این مراکز مراجعه کنیم و فقط یک ساعت بنشینیم متوجه می‌شویم که دلیل مراجعت بیشتر زنانی که به آن محل آمده‌اند جذب محبت شوهر و یا دعاهای بخت‌گشایی هستند. در واقع گویی تنها نگرانی این دست از زنان فقط حول نگهداری همسر و یا تلاش برای ازدواج است. اما بایستی دانست که این مسئله مستقیما با مردسالاری در ارتباط است چرا که مسئله‌ی دعانویسی در جوامع و نظام مردسالاری پررنگ‌تر است و زنان در جوامع تحت امر این نظام بیشتر خواهان دعانویسی هستند چرا که تنها عامل خوشبختی و سعادت ابدی خود را در دستان مردی می‌بینند که او را شوهر می‌نامند.)

 

دعانویسی؛ بازتاب فشارهای اجتماعی و انتظارات جنسیتی

این روایت نشان می‌دهد که دعانویسی صرفاً یک عمل فردی یا باور شخصی نیست، بلکه باید آن را در چارچوب ساختارهای اجتماعی و فرهنگی تحلیل کرد. مراجعه‌ی گسترده‌ی زنان به این مراکز، به‌ویژه برای موضوعاتی چون حفظ رابطه‌ی زناشویی یا یافتن همسر، بازتابی از فشارهای اجتماعی و انتظارات جنسیتی است که در نظام‌های مردسالارانه شکل گرفته‌اند. در واقع دعانویسی را می‌توان به‌عنوان یک پدیده‌ی فرهنگی و اجتماعی دانست که بازتولید نابرابری جنسیتی را آشکار می‌سازد. مردان در جایگاه دعانویس، نقش مرجع و قدرت‌مند را ایفا می‌کنند، در حالی که زنان در موقعیت نیاز و وابستگی قرار می‌گیرند. این چرخه نه تنها روابط نابرابر را تثبیت می‌کند، بلکه نشان می‌دهد چگونه حتی در عرصه‌های غیررسمی و شبه‌مذهبی، سلطه‌ی مردسالاری بازتولید می‌شود. به بیان دیگر، دعانویسی را می‌توان آیینه‌ای دانست که نگرانی‌ها و نیازهای زنان در جوامع مردسالار را بازتاب می‌دهد؛ جایی که امنیت و جایگاه اجتماعی آنان به‌شدت با ازدواج و رضایت همسر گره خورده است. این امر نشان می‌دهد که حتی در حوزه‌هایی که ظاهراً به معنویت یا باورهای فردی مربوط می‌شوند، ساختارهای قدرت و جنسیت و نفوذ مردسالاری همچنان نقش تعیین‌کننده‌ای دارند.

 

 

مردسالاری؛ سازندهٔ مسیرهایی که زنان را به دعا پناه می‌دهد

ماریا در ادامه توضیح می‌دهد:(مراجعه زنان به دعانویسان را باید محصول مستقیم نظام مردسالاری دانست. در این نظام، زن نه به‌عنوان فردی مستقل، بلکه در جایگاه انسانی تعریف می‌شود که وظیفه‌اش خدمت به مرد است. این باور، نتیجه‌ی سال‌ها تربیت و بازتولید فرهنگی مردسالارانه است که زنان را به پذیرش چنین نقش‌هایی واداشته است.  مردسالاری با برجسته‌سازی جایگاه مرد و بی‌ارزش شمردن زن، تلاش می‌کند زن را به موجودی فروبکاهد که تنها هدف زندگی‌اش جذب و رضایت مردان باشد. مسیر رسیدن به این هدف نیز از قواعدی می‌گذرد که خود مردسالاری تعیین کرده است؛ برای نمونه، کمال نهایی زن در ازدواج و حفظ شوهر خلاصه می‌شود و راه رسیدن به این کمال در گرو پایبندی به قوانینی است که مردان وضع کرده‌اند: نجابت، پاکدامنی، سکوت و مجموعه‌ای از واژگان محدودکننده و تحقیرآمیز. اما هنگامی که زنی نتواند از این مسیرهای رسمی مردسالارانه مردی را جذب کند، به دعا و جادو پناه می‌برد؛ پناهگاهی که آن نیز در نهایت زیر سلطه و نظارت مردان قرار دارد. بدین ترتیب، حتی راه‌های غیررسمی و حاشیه‌ای نیز از منطق مردسالاری جدا نیستند و بازتولید همان ساختار سلطه را در شکلی دیگر نشان می‌دهند. به طور کلی، تمامی قوانین و هنجارهایی که زن را در جامعه محدود می‌سازند، ریشه در افکاری دارند که منبع اصلی‌شان مردسالاری است. این نظام نه تنها عرصه‌های رسمی اجتماعی و حقوقی را کنترل می‌کند، بلکه حتی در حوزه‌های غیررسمی و فرهنگی نیز مسیرهای زنان را به‌گونه‌ای طراحی می‌کند که وابستگی و خدمت به مردان بازتولید شود.)

 

اقتصاد نمادین مردسالاری؛ چرا زنان آخرین سرمایهٔ خود را خرج دعا می‌کنند؟

بخش قابل توجهی از زنانی که به دعانویسان مراجعه می‌کنند، کسانی هستند که استقلال مالی، اقتصادی و شخصی ندارند و برای ادامه زندگی کاملاً وابسته به حضور و حمایت همسر خود هستند. این گروه از زنان، تحت سلطه مستقیم نظام مردسالاری، از حق دستیابی به توان مالی محروم شده‌اند و اندک سرمایه‌ای که در اختیار دارند را نیز برای حفظ یا به دست آوردن مردان هزینه می‌کنند. دعانویسان با وعده‌هایی چون بخت‌گشایی یا دعای مهر و محبت، مبالغی میلیونی دریافت کرده و زنان را برای تداوم اثر دعا به پرداخت‌های دوره‌ای وادار می‌سازند. این چرخه در حقیقت بخشی از سیستمی است که مردسالاری آن را طراحی کرده است؛ سیستمی که نه‌تنها زنان را به مردان وابسته نگه می‌دارد، بلکه آنان را به مصرف اندک توان مالی‌شان در مسیر تثبیت همین وابستگی سوق می‌دهد. در نتیجه، زن حتی کوچک‌ترین سرمایه خود را نیز در خدمت بازتولید و استمرار نظام مردسالاری خرج می‌کند.

 

دعانویسی؛ نه یک باور فردی، بلکه سازوکاری برای بازتولید سلطه

در واقع  دعانویسی را می‌توان بخشی از اقتصاد نمادین مردسالاری دانست؛ اقتصادی که نه‌تنها بدن و نقش اجتماعی زن را کنترل می‌کند، بلکه حتی منابع مالی و روانی او را نیز در خدمت بازتولید سلطه قرار می‌دهد. همان‌گونه که پی‌یر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، در بحث خشونت نمادین توضیح می‌دهد، سلطه زمانی پایدار می‌ماند که درونی و طبیعی جلوه داده شود؛ دعانویسی دقیقاً چنین کارکردی دارد، زنان را به پذیرش وابستگی و هزینه‌کرد سرمایه‌ی اندکشان در مسیر تثبیت جایگاه مردان وا می‌دارد. از سوی دیگر، مردسالاری نه صرفاً یک نظام حقوقی یا سیاسی، بلکه شبکه‌ای از نهادها و باورهای فرهنگی است که حتی در حاشیه‌ترین عرصه‌ها نیز بازتولید می‌شود. مراجعه زنان به دعانویسان نمونه‌ای روشن از این بازتولید است؛ زیرا نشان می‌دهد چگونه حتی راه‌های غیررسمی و جادویی نیز در نهایت به خدمت همان منطق سلطه درمی‌آیند. در نتیجه، دعانویسی را باید نه یک انحراف فردی، بلکه بخشی از ساختار کلان مردسالاری دانست؛ ساختاری که زنان را از استقلال اقتصادی محروم کرده و آنان را به مصرف منابع محدودشان در مسیر وابستگی سوق می‌دهد. نقد این پدیده، نقد کل نظامی است که با پوشش سنت و باورهای فرهنگی، نابرابری جنسیتی را طبیعی جلوه می‌دهد. تنها با افشای این پیوند و بازتعریف نقش زن به‌عنوان فردی مستقل و برابر، می‌توان چرخه‌ی وابستگی و سلطه را شکست و راهی برای رهایی گشود.