زنان معمولی، داستانهای استثنایی؛ تلاش برای تغییر در سیستم و تغییر نگرش
اینها زنانی هستند که ممکن است دنیا آنها را نشناخته و صدای آنها هیچگاه در جهان شنیده نشود، اما داستانهای آنها در آیندهای که در انتظارش هستیم بسیار تاثیرگذار است.
نام من ریدوان است، من ٢٩ سال سن دارم و در موگادیشو، سومالی متولد شدم. پدرم در کودکی فوت کرد و مادرم نقش پدر و مادر را بر عهده گرفت. او تلاش بسیاری کرد که ما تحصیلاتمان را ادامه دهیم، زیرا معتقد بود که با آموزش، میتوانیم در آینده هر کسی که میخواهیم باشیم. من دبیرستان را در سال ٢٠١۴ به پایان رساندم. میخواستم تحصیلات عالیام را نیز ادامه دهم، اما شرایط اقتصادی ما اجازه نمیداد.
در سال ٢٠١٧ تصمیم گرفتم به مالزی بیایم زیرا زندگی در زادگاهم خطرناک شده بود. تنها به اینجا آمدم و شروع به کار در رستورانها و هتلها کردم تا از پس مخارج زندگی بربیایم. اینجا در مورد یک جامعهی پناهندهی سومالیایی در کوالالامپور شنیدم و کنجکاو شدم ببینم آنها چه میکنند و چگونه میتوانم نقشی در این مسئله داشته باشم. کم کم در Save School for Somali Children کار داوطلبانه را آغاز کردم و در نهایت به من پیشنهاد شد که تدریس تماموقت آنجا را بر عهده بگیرم. من مدرک تدریس ندارم، اما در دورههای آموزشی نحوهی تدریس و دورههای توسعهی حرفهای شرکت میکنم تا بتوانم تمامی مهارتهای مورد نیاز را، به خصوص در آموزش زبان انگلیسی، ریاضیات و علوم تجربی کسب کنم.
کمی پس از آن در انجمن زنان سومالی مالزی (SWAM) داوطلب شدم و از طریق آنها، بیشتر در مورد مسائلی که زنان پناهنده، به ویژه در جامعهی خود با آن مواجه هستند، آشنا شدم. بلافاصله پس از آن، به جامعهی پناهندگان سومالی (SRC) پیوستم. در این مرکز چندین مسئولیت دارم، از برگزاری مراسم و برنامهها گرفته تا مدیریت دبستان و راهنمایی. همچنین یکی از کانونهای اصلی برنامهی حمایتی ارائهشده برای مادران مجرد پناهنده هستم. هرچند این یک کار داوطلبانه با دستمزد بسیار کم است، اما با اینحال من به طور فعال در مرکز حضور دارم زیرا دوست دارم به دیگران کمک کنم. در کنار اینها، برای اینکه بتوانم زندگیام را بچرخانم، تدریس تمام وقت با حقوق را در مدرسهی پناهندگان دیگری به عهده گرفتهام. از این طریق، میتوانم از خودم حمایت کنم، قصد دارم روزی رشتهی مدیریت بازرگانی را که در سال ٢٠١٨ شروع کردم، ادامه دهم؛ زیرا به دلیل مشکلات مالی که در طول همهگیری COVID-۱۹ با آن مواجه شدم، نتوانستم مدرکم را بگیرم.
علیرغم تمام مشکلات و مبارزاتام، همچنان مدافع جامعهی خود هستم و همیشه برای حمایت از آنها در صحنه حضور خواهم داشت. وقتی مردم از من میپرسند که چرا این کار را میکنم، پاسخ من ساده است. میدانم فقیر بودن، تنهاماندن و محرومشدن از حقوق اولیهی انسانی چه حسی دارد، بنابراین وقتی به من این فرصت داده شده که این را برای دیگران، حتی برای یک نفر، تغییر دهم، قطعا این کار را انجام میدهم. زیرا نمیخواهم کسی آنچه من تجربه کردم را پشت سر بگذارد. مادر من بعد از فوت پدرم یک مادر مجرد شد و من از نزدیک دیدم با چه مشقتی ما را به تنهایی بزرگ کرد، غذا روی میز و سقفی بالای سرمان گذاشت. با وجود اینکه مادرم سختی زیادی میکشید، اما یک بار هم به ما ضعف نشان نداد. گاهی اوقات با خودم فکر میکردم اگر کسی بود که در مبارزات مادرم از او حمایت کند، چقدر زندگی ما تغییر میکرد؟ حمایتشدن چه حسی به او میداد؟
البته که او خیلی خوشحال میشد اگر کسی مراقبش بود. به همین دلیل است که من امروز این کارها را بر عهده میگیرم. اقدامات سادهای مانند حضور در این انجمن، تلاش برای رفاه و حمایت از مادران مجرد، میتواند تفاوتهای بسیاری را رقم بزند.
از آنجایی که در مالزی به عنوان یک زن مجرد زندگی میکنم، مردم اغلب به من میگویند که باید در خانه بمانم زیرا "من فقط یک دخترم". من به خاطر زنبودن با تبعیضهای زیادی مواجه شدم. در بیشتر جوامع، مردم اغلب نمیخواهند ببینند زنی مانند من رهبری جایی را بر عهده گرفته است. از نظر آنها فقط مردان میتوانند چنین نقشهایی را در جامعه بر عهده بگیرند. اما من واقعاً به این دیدگاهها اهمیتی نمیدهم.
من میدانم که هستم، میدانم دارم چه کار میکنم و نباید به آنها گوش کنم. اگر آنها کمک من را بخواهند، خوشحال خواهم شد که به آنها کمک کنم. اگر نه، مشکل خودشان است. برخی افراد از پذیرش حمایت من خودداری میکنند، صرفاً به دلیل اینکه زن هستم. ما نمیتوانیم طرز فکر مردم را یک شبه تغییر دهیم، اما باید به حمایت از نیازمندان ادامه دهیم. تلاش برای مقابله با
تبعیض به صورت روزانه، دشوار و از نظر احساسی چالشبرانگیز است. هرازگاهی به تراپیستم مراجعه میکنم و او به من کمک میکند با این چالشها کنار بیایم. اما صادقانه بگویم، آسان نیست، مخصوصاً وقتی که هر روز به من میگویند «در خانه بنشین»، «ازدواج کن و آرام بگیر» یا «از ادعای رهبری دست بردار».
تغییری که من دوست دارم در زندگی پناهندگان سراسر جهان ببینم این است که با زنان آنها با احترام و عزت رفتار میشود و به آنها اعتماد میشود که به خوبی مردان می توانند رهبری کنند. در حال حاضر، اکثر رهبران جامعهی ما مرد هستند. حتی اگر به طور ناگهانی تصمیم بگیریم یک رهبر زن داشته باشیم، باز هم چالشهای زیادی پیش روی این تصمیم خواهد بود. ما هنوز هم به نوعی برای مسائل خاصی به مردان «متکی» خواهیم بود، زیرا این تغییر تنها با «دادن رهبری به یک زن» اتفاق نمیافتد. یک رویکرد کلنگر، تغییر کلی در سیستم و تغییر نگرش مردم نیاز داریم. من میخواهم ببینم زنان میتوانند همان کاری که مردان انجام میدهند را بر عهده بگیرند، و شاید حتی بهتر. البته، زنان همیشه در معرض خطر مصاعف هستند، به ویژه از نظر ایمنی، اما این بدان معنا نیست که آنها «توانایی» کمتری برای حمایت و دفاع از حقوق خود و جوامع خود دارند.
امیدوارم تا وقتی زندهام همهی این تغییرات را در جامعه ببینم. برای تکتک مادران دعا میکنم که قدرت و توانایی ادامهی شجاعتهایشان را داشته باشند. همان شجاعتی که هنوز در مادر هفتاد سالهی من، برایم الگو است.
منبع: asylumaccess