«این سیستم با به برده گرفتن هنرمندان چه در نوشتن، ساختن و اجرا، به دنیا و مردم داخل پیام می‌فرستاد»

شقایش نوروزی معتقد است کە دلیل اهمیت پیوستن سلبرتی‌ها به انقلاب، ساختار فاسدی بود که جمهوری اسلامی درست کرده بود جمهوری اسلامی هزینه‌ی زیادی کرد تا هنرمندان را برده‌ی خود نگه دارد. زنان مسئولیت داشتند که پروپاگاندای جمهوری اسلامی را با بدن خود اجرا کنند.

شهلا محمدی

مرکز خبر - با آغاز انقلاب ژن ژیان آزادی شماری از هنرمندان بە اعتراضات پیوستە و حمایت خود را از انقلاب ابراز داشتند. این مسئلە دارای اهمیت خاصی است چون هنرمندان در طول سال‌های گذشتە در برابر جنایات ایران نە تنها سکوت کردە بلکە با ایفای نقش در فیلم‌ها و سریال‌های حکومتی، ایدئولوژی حاکمیت را تبلیغ و ترویج می‌دادند. این مسئلە در شرایط خاصی انجام می‌شد و بە دلیل کنترل شدید سینما و تلویزیون توسط حاکمیت، می‌توان گفت هنرمندان چارەای جز این نداشتەاند. سینما بە عنوان یک ابزار مهم در اختیار حاکمیت بود و سینماگران برای ادامەی کار خود باید بە هر آنچە بر آنها تحمیل می‌شد تن می‌دادند.

 اما با آغاز شرایط انقلابی در ایران برخی از هنرمندان نە تنها از انقلاب حمایت کردند بلکە با کارهای هنری خود بە میدان مبارزە پیوستند و با اعلام مواضع قاطع خود علیە بیش از چهل سال ستم و جنایت حاکمیت اعتراض کردند. اما در این میان برخی با تغییر مواضع خود بە گروەهای فاشیست ابراز تعهد کردند و بە نمایندگی از ملیت‌های ایران بە کمپین‌هایی چون کمپین وکالت می‌دهم پیوستند. این اقدام در حالی است کە برخی از این هنرمندان کارنامەی سیاسی و هنری سیاهی داشتە و جزو هنرمندانی بودەاند کە آگاهانە مبلغ سیاست‌های نظام بودەاند و اکنون بار دیگر با پیوستن بە این کمپین‌های ساختگی، در جبهەی علیە ملیت‌های آزادی‌خواە قرار گرفتەاند.  

از سویی در روزهای جاری جشنوارەی فیلم فجر کە بە عنوان جشنوارەای حکومتی شناختە می‌شود و یک ابزار سیاسی برای حاکمیت محسوب می‌شود، بیشتر این هنرمندان جشنوارە را تحریم کردە و با توجە بە کسادی این جشنوارە می‌توان گفت حاکمیت در بحرانی‌ترین روزهای پایانی عمر خود قرار گرفتە است.

در گفت‌گوی صورت گرفتە با شقایق نوروزی، هنرمند و کنشگر حقوق زنان حمایت هنرمندان از انقلاب ژن ژیان آزادی، مواضع متفاوت آنها در حمایت از فاشیست و تحریم جشنوارە را مورد ارزیابی قرار می‌دهد.

 

نقش سلبریتی‌ها و هنرمندانی که در اعتراضات از مردم حمایت کردند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تعداد زیادی از سلبریتی‌ها به انقلاب ژینا پیوستند و این اتفاق در خیزش‌های قبلی رخ نداده بود. بدون هیچ شک و لکنتی می‌توان گفت علت این اتفاق، قدرت انقلاب مردم بود. همه‌ی گروه‌ها صلاح و کار درست را در پیوستن به این انقلاب دیدند و این به خاطر جدیت مردم در این انقلاب و ترسیم مسیری بی‌بازگشت بود. این فقط مسئله‌ی جابجایی منافع نیست، انقلاب پیروز خواهد شد مشروط به اینکه منافع همه‌ی گروه‌های اجتماعی به هم گره بخورد و این اتفاق نیز افتاد؛ منافع هنرمندان و سلبریتی‌ها به این انقلاب گره خورد.

انقلاب ژینا یک پتاسیم خیلی مهم داشت و آن اینکه مفاهیم را خلق و برجسته کرد. مفاهیمی که در دل جنبش‌های ایران ساخته شده بود، به ویژه جنبش زنان این مفاهیم را ساخت.

ژینا امینی اولین زن نبود که به دست مامورهای جمهوری اسلامی به خاطر حجاب اجباری کشته شد و زن‌های زیادی کشته شدند. شهادت ژینا چند مسئله‌ی برجسته داشت؛ یکی مسئله‌ی تقاطع ستمی که اتفاق افتاد، او یک زن کورد و سنی بود که در سرزمین و جغرافیای خودش نبود. مسئله‌ی دیگر خشونت حجاب اجباری بود. این موضوع چطور برای مردم برجسته شد، در امتداد ستون فقراتی است که جنبش زنان ساخت و منظور فقط جنبش زنان ایران نیست، جنبش زنان در همه‌ی منطقه دست به دست هم داد مثلا در کوردستان و افغانستان نیز همچنان در حال مبارزه بوده و هستند و با انقلاب ژینا پیوند خورد.

مفاهیمی که در جنبش ژینا برجسته شد مثل تقاطع ستم و مسئله‌ی ضرورت توقف خشونت علیه زنان که سال‌ها زمان برده بود تا ساخته بشوند و این مفاهیم دلیل دیگری بود که هنرمندان و کسانی که صاحب فکر هستند و انتظار می‌رود بتوانند در مورد این مفاهیم موضع‌های درستی داشته باشند و بازتولید درستی از آن داشته باشند، پیوستن دست‌جمعی را با این انقلاب داشته باشند. این اتفاق مبارکی بود و عوامل آن حتما عواملی است که در دست مردم بوده است.

 

در کنار هنر مقاومتی که وجود دارد افرادی هستند که از موضع و جایگاهی که دارند سوء استفاده می‌کنند و خواسته‌های خود را به مردم تحمیل می‌کنند، همچنین اهمیت پیوستن سلبرتی‌ها به این انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دلیل اهمیت پیوستن سلبرتی‌ها به انقلاب، به خاطر ساختار بسیار پیچیده و فاسدی بود که جمهوری اسلامی درست کرده بود. من به عنوان کسی که در آنجا(ایران) کار هنری می‌کردم، از سن کم شروع کردم تا حدود ١٢ سال که در آن کشور کار کردم، نحوی که نهادهای امنیتی خزیدند روی همه‌ی پروژه‌ها و سرمایه‌هایی که مربوط به این پروژه‌ها می‌شد را به چشم می‌دیدم. سال‌های آخر پنهان‌کاری نبود برای اینکه وارد دفتری شوی و فردی که به عنوان سرایه‌گذار یا تهیه کننده معرفی می‌شد، با یک نهاد امنیتی نسبتی داشت. طبق آنچه اساتید ما هم گفتند، از سال‌های اول انقلاب هم برنامه‌جدی برای این داشتند که نهادهایی مثل تئاتر و سینما که بازنمایی‌های زیادی دارد را چطور بتوانند در کنترل مطلق خود در بیاورند. جلساتی که اوایل انقلاب گذاشته می‌شد و می‌گفتند سینمای برون مرزی را چه بکنیم یا فیلم‌هایی که به جشنواره‌ها می‌روند باید چه باشند. از دل این برنامه سینمای ما بیرون آمد. این به معنانیست که کسانی در این عرصه فعالیت داشتند دارای استقلال فکری نبودند، بلکه به این معناست که سیستم، کاملا فاسد بود و سیستمی بود بر ضد استقلال فکری. به همین دلیل با هنرمندانی که مقاومت کردند و به مقاومت مردم پیوستند تهدیدآمیز رفتار می‌کند.

جمهوری اسلامی هزینه‌ی زیادی کرد تا هنرمندانی که دیده می‌شوند را برده‌ی خود نگه دارد. به ویژه زنان مسئولیت این را داشتند که پروپاگاندای جمهوری اسلامی را با بدن خود اجرا بکنند. مسخره‌ترین چهره‌های پروپاگاندا، زنی است که با حجاب دوش می‌گیرد یا زنی که با حجاب در تخت‌خواب خوابیده است را اجرا بکند و این را بر دوش زنان گذاشته بودند. جمهوری اسلامی روی این موضوع بسیار حساب می‌کرد و تا حدی نیز موفق بود.

این سیستم پیچیده‌ی ساخت شده که فساد اقتصادی نیز در آن وجود داشت، بی‌تردید خشونت جنسی نیز در پشت صحنه‌ی آن به شدت وجود داشت؛ چند هدف داشت. یکی از آنها تبلیغ پروپاگاندای جمهوری اسلامی بود و یکی از مهم‌ترین کارهای آن مشروعیت دادن به این سیستم بود. یعنی این سیستم با به برده گرفتن هنرمندان چه در نوشتن، ساختن و اجرا، به دنیا و مردم داخل پیام می‌فرستاد. به مردم داخل پیام می‌فرستاد که ما اینطور می‌توانیم یک هنر داشته باشیم. یعنی هنری که در آن حجاب اجباری به زنان تحمیل می‌شود. اینکه زنان و حتی کارگردان‌ها تن بدن به ساختن این مضحکه و اینکه زنی با حجاب پیش همسرش بنشیند، این پیام را می‌داد که گشت ارشاد را تحمل بکنند و ما این مشروعیت را داریم، اینگونه برای ما کار می‌کنند، پول هم می‌گیرند، بر خلاف ما نیز حرفی نمی‌زنند، بیرون هم جرات نمی‌کنند عکس بدون حجاب خود را منتشر بکنند. به خارج هم این پیام را می‌داد که ما یک حکومت هستیم که شما (کشورهای خارجی) می‌گویید وضعیت ما ضد حقوق بشر و ضد حقوق زنان است اما می‌بینید که یک عده با همین وضعیت و استانداردهای غیر انسانی فیلم می‌سازند و در جشنواره‌های شما نیز شرکت می‌کنند. در نتیجه وضعیت غیرعادی ما را عادی بپذیرید. بنابراین این موضوع برای دولت بسیار اهمیت داشت و از این جهت شورشی که در بین سلبرتی‌ها اتفاق افتاد بسیار بااهمیت بود. گروگان گرفتن سلبرتی‌ها با گذشتن از منافعشان و پذیرش تهدیدات، یک شکاف عمیق بین مردم و سلبرتی‌ها ایجاد شده بود.

وقتی همچین نهادی این وضعیت را کنترل می‌کرد، پروژه‌های مستقل و حلقه‌های فکری مستقل تشکیل نمی‌شد. در ساز و کار هنر و فرهنگ، حلقه‌های مستقل فکری قدغن شد و آنها که تشکیل شدند نیز دوام نیاورد. به همین دلیل ارتباط هنرمندان با مفاهیم حقوق بشری و کلیدی جنبش‌های زنان با فاصله بوده است. هنر انقلابی اتفاق افتاد و اجراگری‌های انقلابی نیز در بین سلبرتی‌ها با ایستادن مقابل دوربین بدون حجاب اجباری و با سکوت اجرا شد. بخش زیادی از این هنر انقلابی، یعنی هنری که به خدمت مفاهیم انقلاب درآمد و آن مفاهیم را پررنگ و مفاهیم جدیدی را نیز به مردم یادآوری کرد و مسئولیت تکثیر شجاعت را نیز برعهده گرفت، به دست هنرمندان کاملا مستقل رخ داد. یعنی هنرمندانی که در این سیستمی که جمهوری اسلامی ساخته بود، جذب نشده بودند.

بدون تردید در جریان یک انقلاب، عده‌ای متمایل می‌شوند به مصادره‌ی انقلاب که در بین سلبرتی‌ها نیز هستند. به همین خاطر برای کسانی که به رسانه‌ها دسترسی بیشتری دارند که شامل سلبرتی‌ها نیز می‌شود، امکان مصادره بیشتر وجود درد یا اینکه صدای خود را از کسانی که سخنان مهم‌تری دارند، بلندتر کنند.

یکی از مسائلی که می‌توانست جلوی این ماجرا را بگیرد این است که ما نمی‌توانیم از گذشته چشم بپوشیم. مسیر انقلاب یک مسیر آموزشی است و یکی از آموزش‌ها این است که در رابطه با گذشته مسئولیت‌پذیر باشیم.

آدم‌ها بدون شک تغییر می‌کنند و انقلاب نیز پتانسیل تغییری زیادی در جامعه می‌سازد و این اتفاق خوبی است. و یک پتانسیل دیگر انقلاب پرسش‌گری است و اینکه از پرسیدن نترسیم. اگر ما نتوانیم این کار را انجام دهیم و از کسی بپرسیم که موضع شما در گذشته چیزی بوده که با اکنون مطابقت ندارد، یک عده می‌توانند صدایشان را بلند کنند و انقلاب را مصادره کنند و چون کسی به آنها نگفته ضرورتی در بازنگری گذشته‌ی آنها وجود دارد، هیچ ارتباطی با مفاهیم انقلاب نمی‌گیرند.

از آنجا که رسانه‌ها در بازنگری نقش مهمی دارند اما در بسیاری از آنها پرسشگری صورت نمی‌گیرد، چه راه‌هایی وجود دارد که این روشنگری در مردم ایجاد شود و بتوانند پرسش‌گری بکنند و در مورد گذشته‌ی آنها مطلع شوند؟ علاوه بر رسانه‌ها چه اقدامی می‌توان برای روشن کردن مردم انجام داد تا هر چیزی را باور نکنند؟

این کار سختی است که به عهده‌ی کنشگران گذاشته شده است. کنشگران زنی که نفی می‌شوند و مدام مورد خشونت سایبری هستند. مسئولیت تنها بر دوش آنهاست و چاره‌ای وجود ندارد چراکه اگر آنها انجام ندهند کس دیگری انجام نمی‌دهد. رسانه‌ها مسئولیت‌پذیری انقلابی ندارند یا دیده نمی‌شود و ممکن است به راحتی منافعی را به هر سمتی که باشد ببرند.

در شرایطی که نه رسانه مسئولیت‌پذیری انقلابی دارد و نه احزاب سیاسی که خارج از ایران تشکیل شده‌اند، از این رو کنشگران باید روحیه‌ی انتقادی و پرسش‌گرانه‌ی خود را حفظ بکنند.

با همه‌ی تلخی موجود در بی ابزار بودن کنشگران و افراد انقلابی که واقعا مسئله‌ی برابری دارند و عدالت و تقاطع ستم را می‌فهمند، صدای کنشگران در ماراتنی که به وجود آمد به جایی نمی‌رسید اما آنچه بسیار متفاوت‌تر بود با سال ١٣۵٧، این است که مردم ایران پا به پای کنشگران پیشرفت زیادی داشته‌اند. با توجه به تلاش برخی رسانه‌ها در پوشش دادن اتفاقاتی که در حال انجام بود، اما آن اقدام شکست خورد و این تنها به دلیل صدای مدنی کنشگران نبود بلکه مردم عبور کرده‌اند. با وجود اینکه ۴٣ سال صداوسیمای فاسد جمهوری اسلامی مردم را از آموزش‌های محروم کرده بود، اما مقدار زیادی تجربه‌ی زیستی از استبداد مواجه هستند و یک عدم اعتماد شریف و پرسش‌گری جدی در آنها وجود دارد که باعث شکست برخی اتفاقات شد.

در وضعیتی که زاهدان میدان جنگ است و یک سوم از کشته‌ها را داشته است، احزاب آنجا در زیر چکمه‌های استبداد هستند و بدون تردید در وضعیت خفقان‌آوری هستند. با این حال توانسته‌اند آنقدر متحد و متشکل باشند که جمعه‌ی بعد بنرهای درخشان را بالا بگیرند تا بگویند ما خواهان یک ائتلاف مدرن هستیم. این اتفاقات حتی در مرکز نیز پس زده شد.

آنچه حائز اهمیت است عبور مردم از این تحریف وقایع بود هرچند ممکن است باز هم اتفاق بیوفتد و تحریف حقیقت اتفاق بیوفتد و پروپاگاندا بر مردم تاثیر بگذارد اما آنچه مهم است عبور انقلاب از برخی مسائل است که در همه جای ایران اتفاق افتاد.

به نظر من چه کنشگران سیاسی اجتماعی، چه آنها که به رسانه‌ی آزاد و آزادی بیان دسترسی دارند و چه آنها که در داخل هستند، باید همتمان این باشد که در رسانه‌هایی مثل شما (خبرگزاری ژنها) را بیشتر بکنیم. تعداد ما بیشتر شود و از بلند شدن هژمونی رسانه‌ای ناامید نشویم چون ما با همین رسانه‌های کوچک داریم انقلاب را پیش می‌بریم.

 

جشنواره‌ی فیلم فجر که از جشنواره‌های مهم جمهوری اسلامی است که دولت هر ساله هزینه‌های زیادی را به آن تخصیص می‌داد اما اکنون از سوی هنرمندان داخلی تحریم شده است را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این نیز جزء اتفاقات مهمی است که به همت مردم، شهیدان این راه و تمام کسانی که الان در زندان هستند، رقم می‌خورد. هنرمندانی که پیش‌تر با وجود هر اتفاقی در این جشنواره شرکت می‌کردند و این فریب را برای خود تکرار می‌کردند که کار ما هنر است و با سیاست کاری نداریم؛ و در واقع با هر توجیهی شرکت می‌کردند، الان جشنواره را پس زده‌اند. جشنواره فیلم فجر انتخاب می‌کند که چه فیلم‌هایی به خارج ارسال بشوند و حکومت روی این مسئله بسیار حساب می‌کند. امسال بیشتر از هر سالی جشنواره‌ی فجر به جمهوری اسلامی می‌آید. فیلم‌هایش تا لحظه‌ی آخر مشخص نبودند و لیست سرمایه‌گزاران از تمام شرکت‌های حکومتی ردیف شده است. مثل اوج و حتی پدافند ارتش یک فیلم را سرمایه‌گزاری کرده است. واقعیت چهره‌ی سینمای جمهوری اسلامی این است. یک سری ارگان نظامی که دستشان به خون جوانان آلوده است و گروه اجتماعی مملکت را سرکوب می‌کنند. بر خلاف سال‌های گذشته که بلیط این جشنواره به سختی تهیه می‌شد، امسال فروش بلیط نداشتند و هرکس می‌توانست برود، سالن خالی بود.

 

از آنجا که حکومت از هنرمندانی که شناخته شده نیستند استفاده می‌کند تا نشان دهند جشنواره را برگزار می‌کند، تاثیر این تحریم‌های صورت گرفته علیه جشنواره چه بود؟

هنر حکومتی نقش مهمی در عادی‌سازی وضعیت دارد. به همین خاطر نمایشی را اجرا کرده‌اند که مردم بروند بخندند. البته ما نمی‌دانیم آن مردم که رفته‌اند چه کسانی بوده‌اند، آن هم  در وضعیتی که عزادار هستیم. حکومت کارش همین است که بگوید همه چیز عادی است و مردم حتی خندیدند، سربزنگاه‌هایی که مردم مضطرب وضعیت اقتصادی هستند، بگوید همه چیز عادی است و جنس در فروشگاه‌ها وجود دارد، سربزنگاه‌هایی که زنان در حال قیامند، بگوید ما زنانی داریم با چادر که عادی و راضی هستند. اینکه نهادهای حکومتی بر روی سینما و تلویزیون سرمایه‌گزاری کردند تنها به دلیل کنترل کامل نبوده، بلکه مسئله‌ی اقتصاد آن نیز اهمیت داشت. یعنی در اینجا نیز بازار فاسدی ساخته‌اند. بنابراین اقتصاد فیلم، تئاتر و سریال‌های ساخته شده نیز اهمیت دارد و تحریم‌ها منجر به شکستن کمر اقتصادی هم می‌شود. این فشار اقتصادی بر روی هنرمندان نیز تاثیر گذاشته است. آنها پیشتر حاضر به انجام اینکار نبودند اما اکنون این فشار اقتصادی را پذیرفته‌اند اما این فشار ١٠ برابر بر حکومت وارد شده است چون تمام چرخ‌دنده‌های اقتصادی آنجا که سود زیادی نیز داشت، در حال از کار افتادن است. برای همین برای دولت بسیار اهمیت دارد که این جشنواره را برگزار کند، در حالی که بخش بزرگی از اقتصادی که به راه انداخته‌اند مبتی بر کسانی بود که واقعا هنری داشتند با آن وضعیت همکاری می‌کردند.