وحشی‌گری جمهوری اسلامی در سوم اسفند و "سنه" خونین

سوم اسفند خاطرەی کشتار شهر سنە را اذهان مردم این شهر زندە می‌کند، کشتاری کە در نتیجەی اتحاد خلق کورد علیە توطئەی بین‌المللی علیە رهبر عبداللە اوجالان صورت گرفت.

هیما راد

سنە- بعد از توطئه ربودن و دستگیری رهبر خلق کورد عبداللە اوجالان (ئاپۆ) در سال ١٩٩٩، هنگامی کە راهی کنیا بود تا از آنجا به کشور آفریقایی دیگر سفر کند ماشین وی در میانه راه ناپدید شد و روز بعد به آنکارا منتقل شد، خلق کورد در جای جای کوردستان (باکور، باشور، روژهلات، روژئاوا) بە نشانە اعتراض بیرون آمدند در سوم اسفند در روژهلات بخصوص در سنندج جوانان زیادی کشته و تعداد زیادی زندانی شدند. در این روز شاهدان عینی زیادی وجود دارند که بعد از گذشت ٢۴ سال هنوز هم وحشی‌گری جمهوری اسلامی را بە یاد دارند و آن روز را روز شومی می‌دانند که مانند بسیاری وقایع هولناک در ایران و روژهلات، معرف کامل جمهوری اسلامی است.

 

«اولین شعار، مرگ بر دولت ترکیە بود»

یکی از این شاهدان عینی با هویت س.ت می‌گوید: در سوم اسفند سال ١٣٧٧ ساعت ٩ صبح در میدان آزادی سنه جوانان جمع شده بودند و فقط به همدیگر نگاه می‌کردند انگار این نگاه‌ها رمزی بود که با آن ذهن همدیگر را می‌خواندند، اولین شعاری که سر دادند مرگ بر دولت ترکیه بود، بعد از این شعار نیروهای پلیس رسیدند و با باتوم به جوانان حمله کردند همه در مسیر خیابان فردوسی متفرق شدند عده‌ای به محله قطارچیان رفتند و عده‌ای به خیابان شاپور رفتند اما مرکز اصلی خیابان فردوسی بود عده‌ای هم در خیابان ششم بهمن مبارزه را شروع کرده بودند.

 

اولین شهید دختری به نام ‌"ئاسۆ" بود

وی اشاره می‌کند که نیروهای پلیس با گاز اشک آور به مردم حمله کردند اما مردم فقط با پرتاب سنگ های کوچک از خود دفاع می‌کردند

یکباره نیروهای پلیس شروع به تیراندازی کردند و اولین کسی که شهید شد دختری بود به نام آسو در خیابان فردوسی، بعد از کشته شدن این دختر چند نفر دیگر هم کشته شدند و این اتفاق خشم مردم را برانگیخت آنچنان که در خیابان ششم بهمن ماشین یک شخص را که قاضی دادگاه بود آتش زدند.

س.ت می‌گوید: یکباره شهر پر شد از نیروهای گارد ویژه که کارشان کتک زدن مردم با باتوم بود در مسیر قطارچیان(یکی از محلات قدیمی شهر سنه) بعضی از مردم  درهای خانه خود را برای نجات جوانان باز می‌کردند و جوانان را پناه می‌دادند، در یکی از این خانه‌ها نیروهای پلیس با لگد به در خانه می‌کوبیدند و چون صاحب خانه در را برای آنها باز نکرد و خانه در سکوت مطلق بود رفتند. گاز اشک آور و صدای گلوله فضای محله قطارچیان را هولناک کرده بود.

 

«با هلیکوپتری که فاصله کمی با سر مردم داشت گاز اشک‌آور پرتاپ می‌کردند»

وی ادامه می‌دهد: یک دوربین از جوانان مبارز فیلم می‌گرفت مشخص نبود که دوربین مربوط به صدا وسیما بود یا نیروهای پلیس به هرحال از طرف دولت بود، یک جوان سنگی به سوی شیشه دوربین پرتاب کرد و دوربین را شکست.

در قطارچیان یک هلیکوپتر  با ارتفاع کمی بالای سر مردم بود و گاز اشک آور روی سر مردم پرتاب میکرد و چون بسیاری از جوانان در یک کوچه بن‌بست بودند مسموم شدند و بسیاری از آنها در همان کوچه بن بست دستگیر شدند.

این در حالی بود که جوانان برای حمایت از رهبر عبدالله اوجالان معروف به "آپو" به خیابان آمده بودند و خواهان آزادی او بودند و هیچ شعاری علیه دولت ایران سر نمی‌دادند، اما دشمنی این حکومت‌ها با خلق کورد آنها را وا می‌دارد در مقابل هر عمل صلح طلبانه‌ای هم دست به چنین اقدامات ضد بشری علیه آنها بزنند.

 

«به مدارس می‌رفتند و دفتر حضور و غیاب سوم اسفند را بررسی می‌کردند»

س.ت همچنین افزود: بعد از آن روز یعنی سوم اسفند نیروهای پلیس به مدارس راهنمایی و مخصوصا دبیرستان دخترانه می‌رفتند و لیست حضور و غیاب روز سوم اسفند را بررسی می‌کردند، هیچ مدیری در هیچ مدرسه‌ای برای هیچ دانش آموزی غیبت رد نکرده بود بجز یک مدیر به نام غزاله مرادی، غزاله مرادی تمام دانش آموزان غایب در مدرسه خود را لو داد و یکی ازاین دانش آموزان دختری به نام هایده بهرامی ساکن محله شریف آباد سنه بود که در زندان به او تجاوز کردند و پس از آزاد شدن از زندان به یک دختر غمگین و افسرده تبدیل شد.

 

«بعدها خیلی از جوانان با عکس شناسایی و دستگیر شدند»

وی در ادامه می‌گوید: درروز سوم اسفند مبارزه تا ساعت چهار عصر ادامه داشت جوانان زیادی کشته و دستگیر شدند و حتی بسیاری را زنده به سد وحدت انداخته بودند که بر اثر خفگی جانشان را از دست دادند، تا مدت‌ها تجمع بیش از دو نفر در خیابان‌ها ممنوع بود و حکومت نظامی در شهر حاکم بود.

س.ت اظهار داشت: پسر جوانی را در نزدیک سد وحدت به درخت بسته بودند و با شلیک گلوله کشته بودند و تا مدتها خانواده این جوان به دنبال فرزند خود می‌گشتند، روز سوم اسفند نیروهای پلیس از جوانان مبارز عکس گرفته بودند و بعدها خیلی از جوانان با عکس شناسایی شدند و دستگیر شدند.

یکی دیگر از شاهدان عینی ش.ن می‌گوید کە آن زمان ده سال داشتم و در مدرسه آزادگان در سه راه شیخان کلاس پنجم ابتدایی بودم، شلوغی‌ها از محله بیست و پنج شروع شد و به سه راه شیخان که مدرسه ما در آنجا واقع بود رسید ما از پنجره‌های مدرسه بیرون را می‌دیدیم، ماموران با باتوم و اسلحه به جان مردم افتاده بودند، فضای مدرسه بسیار متشنج بود و معلمان و مسئولان مدرسه همگی وحشت زده در راهروهای مدرسه جمع شده بودند بسیاری از اینکه بچه‌هایشان در اعتراضات باشد و بلایی سرشان آمده باشد در هول‌ُولا بودند، آن زمان نه اینترنتی بود و موبایل آنچنان در دسترس بود به همین دلیل خبرها را فقط باید با چشم می‌دیدیم و یا باید دهن به دهن می‌گشت و به ما می‌رسید، بعد از مدتی که بچه‌های مدیر و معلمان به نزد مادران می‌آمدند خبرهایی مبنی بر کشتار مردم در خیابان‌ها را می‌آوردند، مدرسه را دیرتر از هر روز تعطیل کردند اما ما در راه برگشت هنوز شاهد شلوغی هایی بودیم که از ساعت ٩, ١٠ صبح شروع شده بود و تا آن موقع ادامه داشت.

وی همچنین افزود: روز سوم اسفند خبرهای زیادی مبنی بر کشتن افراد و دستگیریشان به گوش می‌رسید که خشم مردم را شعله‌ور کرده بود آنچنانکه روز بعد یعنی چهارم اسفند از روی پل مردوخ(ملاویسی) مردم یکی از ماموران نیروی امنیتی را پایین انداختە بودند.

 

«استاندار وقت، رمضان‌زاده که دستور اعدام بسیاری را صادر کرد»

وی اضافه کرد: در آن دوران استاندار وقت رمضان‌زاده بود که چون من هنوز ده سال داشتم بعدها از پدرم شنیدم که دستور اعدام بسیاری را صادر کرده است. به علت نبود رسانه‌ای که آمار کشته‌ها و زخمی‌ها و دستگیری‌ها را منعکس کند مردم خیلی دیر متوجه اتفاقات می‌شدند، قتل‌های بی‌رحمانه‌ای که اگر الان بود واکنش‌های زیادی را به دنبال داشت و شاید اگر رسانه‌ای بود انقلاب ژینا خیلی پیشتر از اینها رخ می‌داد....

روزهای بعد از سوم اسفند نیز اعتراضات ادامه داشت و مردم همدیگر را در خیابان‌های شهر پیدا می‌کردند و به هم می‌پیوستند.

ش.ن می‌گوید: خبرهای هولناکی از نحوه کشتن جوانان به گوش می‌رسید که از روز سوم اسفند شروع و تا روزهای بعد ادامه داشت، پیکرهای بی‌جان که در سد وحدت سنه پیدا می‌شدند، جوانان کشته شده‌ای که در زیر پل‌ها و در هر کجای این شهر دیده می‌شدند و جوانان بسیاری که سال‌ها در زندان جمهوری اسلامی شکنجه شدند و چه بسا هنوز هم بسیاری از آنها محبوس باشند.

 

«جوانانی که بدون هیچ فراخوانی در تجمعات به هم می‌پیوستند»

وی افزود: واقعه ٣ اسفند کە در سنه رخ داد  طبق آمار به شهید شدن دست کم ٧٠ نفر انجامید کە بسیاری با شلیک مستقیم و بقیە در خفا و بە شیوە‌های خوفناکی بە شهادت رسیدند، هرچند در تمام سنین در این اعتراضات شرکت داشتند اما بیشتر شرکت کنندگان در این اعتراضات جوانان و نوجوانان مدرسه‌ای بودند که بدون هیچ فراخوانی و برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای به خیابانهای سرازیر می‌شدند، طرفداران عبدالله اوجالان در جای جای کوردستان و ایران حضور داشتند و این اعتراضات تنها در سنه نبود بلکه در شهرهای دیگر نیز مانند کامیاران، مریوان، ماکو،  ارومیە و... شاهد شلوقی‌ها بودیم و در آنجا نیز کشتار مردم و آمار دستگیری‌ها بالا بود به گونه‌ای که در کامیاران تمام اماکن نظامی و زندان‌ها مملو از بازداشتی‌ها بوده و دیگر جایی برای آنها نداشتند.

 

«زمانی که اصولگرا و اصلاح طلب بر سر کشتار مردم به توافق رسیدند»

در زمان رمضان‌زاده استاندار کردستان مردم از طرف او بازی می‌خورند زیرا از یک طرف مجوز اعتراضات را به گونه‌ای به مردم میدهد و از طرف دیگر نیز مجوز اشد مجازات را به آنها می‌دهد، تمام این اتفاقات در زمانی روی داده که اصلاح طلبان شعار (زنده باد مخالف من) را سر می‌داده‌اند...!!

اصولگرا و اصلاح‌طلبان که همیشه یکی دیگری را محکوم می‌کرد و خود را مبرا از از هر خطا، اما در آن زمان هردوی آنها بر کشتار مردم کورد و طرفداران عبدالله اوجالان اتفاق نظر داشتند و می‌شود گفت یکی از خونین‌ترین اتفاقات بعد از انقلاب۵٧ اتفاق ٣ اسفند می‌باشد، اتفاقی کە رسانه‌ها بسیار کم و یا اصلا به آن نپرداختند، کشتار هفتاد نفر یا بیشتر در سنه اگر دهان به دهان در میان مردم نمی‌پیچید شاید اکنون من هم خبر نداشتم و این مرهون رسانه‌هایی است که هیچ گاه بی‌طرفی را در راستای کار خود قرار ندادند.