(تاسه) مجموعه روایاتی از غربت، مهاجرت و عشق
نمایش تاسە(دلتنگی) در سالن هنرستان دخترانە هنرهای زیبا در شهر سنە با حضور بازیگران هانا مرادی، شایا مرادی، مریم مقصودی، بختیار خلیلی، زاهد زندی، باربد علیمحمدی و مازیار قبادی و همچنین با زحمات افراد پشت صحنه به روی صحنه رفت.
دنیا نظری
سنه- نمایش تاسە(دلتنگی) در سالن هنرستان دخترانە هنرهای زیبا از تاریخ ١٣ الی ٢٣ بهمن در ساعت ١٧:٣٠ در حال اجراست و بە دلیل استقبال مردم اجرا در دو سانس و برای چند روز دیگر تمدید شدە است، تاسه به کارگردانی و نویسندگی حسن ترقی و با حضور بازیگران هانا مرادی، شایا مرادی، مریم مقصودی، بختیار خلیلی، زاهد زندی، باربد علیمحمدی و مازیار قبادی و همچنین با زحمات افراد پشت صحنه به روی صحنه رفت.
(تاسە) تنها یک نمایش نبود بلکه داستانی بود که تداعی کننده غربت، مهاجرت، ایثار، عشق، مبارزه و اجبار بود تماشاچی تمام نقشها را در زندگی واقعی دیده است و شاید هر یک از آنها را زندگی کرده است. نقش باران(یکی از نقشهای اصلی داستان) برای برادرش از خود گذشتگی کرده، در نقش نیان(دختر شریف) غم بیمادری را چشیده و برای مهاجران مادری کرده است(برایشان دستکش میبافد تا در هنگام عبور از مرز دستهایشان سرمازده نشود)، در نقش مادر، به جرم عاشق شدن از ستم مردسالاری بیبهره نبوده است. در نقش ژیان، در راه مرزها جانش را از دست میدهد و در نقش شریف سنهایی، یک عمر چشم انتظار و غریب ماندە است، در نقش منصور برای رهایی به فکر مهاجرت است و اما مارف همان کسی که با خودخواهی برای زندە ماندن خود جانها فدا میکند و شاید تنها نقشی باشد که کسی با او همزاد پنداری نمیکند مارفها چه غربتهایی را تحمیل کردند و چه فرارهایی را، راه چاره ساختند.
اگر بخواهیم از دیدی زنانه به داستان بنگریم زن در این داستان به نوعی بار تمام غمها را به دوش میکشد اما تسلیم نمیشود و همچنان به دنبال راه چاره است مادر نیان ٢۵سال بە علت ظلم پدر از عشق و فرزندش جدا میشود اما در تکاپو برای یافتن آنهاست و در نهایت مانند نوری در تاریکی با نیان روبرو میشود. نیان، دختری که سالها فراق مادر و زندگی در نقطهای مرزی و سخت به او تحمیل میشود و حق انتخابی ندارد اما کمک حال مهاجرانی است که به آنها پناه میآورند و پدرش از مرز رد میکند، نیان عشق را خیانت به پدر میداند مانند تمام زنانی که احساسات خود را سرکوب میکنند، و باران زنی که در تکاپو برای نجات برادرش است و ریسک آن را به جان میخرد، زنان قهرمانان پنهان داستان هستند آنها که در زندگی واقعی همه وجود دارند همانها که فدا میکنند اما دیده نمیشوند.
هانا مرادی بازیگر نقش باران میگوید: تاسه به نویسندگی و کارگردانی حسن ترقی مجموعهای است از دلتنگیها، عشق، فراق، مهاجرت اجباری، دوری، تلخی، مبارزه و تلاش برای زندگی است، سه نوع عشق در تاسه وجود دارد عشق پدر و دختر، عشق خواهر و برادر و عشق زن و مرد که به شکل زیبایی به نمایش گذاشته میشود، در تاسه مهاجرتهای اجباری به دلایل اندیشه، خواستن، نخواستن، انتخاب و یا اجبار دیده میشود.
وی میگوید: در تاسه به زیباییهای کوردستان و زبان زیبای کوردی و نوستالژیهای کوردستان و بخصوص سنه اشاره شده و همچنین به موسیقی زیبا و به جای باربد علیمحمدی که اشارهای به موسیقی کوردستان دارد، و در کل تاسه با روح و اندیشه و احساس تماشاگر درهم آمیخته میشود به طوری که تماشاگر احساس میکند با تاسه زندگی میکند نه اینکه صرفا تئاتر ببیند و همین تاسه را خواستنی کرده است و خوشحالم در این ده دوازده روز اجرای عمومی همشهریان فرهیخته و عزیزم هر روز استقبال بینظیری کردند و همراه و موجب دلگرمی ما بودند و از طرف تمام کسانی که در تاسه همکاری دارند چه بازیگران و چه پشت صحنه همگی سپاسگذار مردم هستیم.
شایا مرادی بازیگر نقش مادر میگوید: تاسه مجموعه روایاتی از یک خانواده سنهای است که از شهر خود دور افتادەاند، پدر و دختری که در شهر دورافتاده و مرزی خوی در چایخانهای زندگی میکنند که رفت و آمدها و روایاتی از مسافران در اینجا به وجود میآید روایاتی شاید تلخ از دل مردم.
روایاتی که برای مردم آشناست و آن را لمس کردهاند و همین است که به دل مردم مینشیند و با استقبال بینظیر مردم همراه میشود که این استقبال به ما دلگرمی میدهد و خوشحالیم از اینکه به احساسات مردم نزدیک بود، از همه اعضای گروه و کارگردان حسن ترقی و سه بازیگر زنی که از دل و جان مایه گذاشتند، تشکر میکنم، قطعا تاسه در دل مردم جای میگیرد و در ذهنها باقی میماند.