سمفونی تلخ؛ روایت‌های زنان از روز بمباران شیمیایی سردشت

صدای مظلومیت مردم محروم سردشت با خس‌خس سینه و سرفه‌های عاجزانه در آمیخته و همچنان گوشی برای شنیدن این سمفونی تلخ وجود ندارد.

لارا گوهری

سردشت - سردشت شهری کوهستانی در جنوب غربی استان اورمیه و بر دامنه کوه «گرده‌سور» مشرف به دره زاب است که بر اساس نقشه‌ی جغرافیای کنونی ایران در فاصله ۳۵ کیلومتری مرز ایران و اقلیم‌ کوردستان واقع شده‌است‌. سردشت نخستین شهری است کە پس از جنگ جهانی اول که کاربرد مواد و سلاح‌های شیمیایی در جنگ ممنوع شد توسط حکومت بعث و به دستور صدام حسین بمباران شیمیایی شد و به عنوان اولین شهر قربانی سلاح‌های شیمیایی در جهان پس از جنگ جهانی اول شناخته می‌شود. این شهر خواهر هیروشیمای ژاپن نیز نامیده می‌شود‌ و خواهر خواندگی آنان از سال ۱۳۸۴ به ثبت رسید.

 

حمله‌ی شیمیایی به سردشت

تیرماه برای مردم سردشت یادآور درد و رنجی بی‌پایان است که با خس‌خس سینه و چرک تاول‌های پوستی پیوند خورده است؛ ماه آوارگی، ماه سوگ، ماه گاز خردل و بی‌گناه قربانی شدن که با تک تک سلول‌های بازماندگان احساس می‌شود.

ساعت ۴ و نیم بعد از ظهر، ۷ تیرماه ۱۳۶۶ صدای پرواز هواپیماهای جنگی تمام شهر را پر‌کرد. مردم که پیشتر نیز به دلیل جنگ ایران و عراق شاهد بمباران سردشت بودند، هرگز‌ گمان نمی‌کردند این بمباران یک بمباران شیمیایی باشد. هواپیمای‌های جنگی صدام حسین در آن لحظه هفت بمب خردل را در چهار نقطه پرازدحام شهرانداخته و یک زخم دائمی را بر تن این شهر گذاشت. از این هفت بمب ۲ بمب در بازار شهر،۲ بمب در منطقه مسکونی و سه بمب دیگر نیز در باغ‌ها و روستای مجاور شهر به‌ نام "ره‌ش هه‌رمی"  فرود آمد که یکی از بمب‌های داخل شهر دقیقا در محله‌ی سرچاوه و در منبع آب آشامیدنی فرود آمده بود‌. آن روز حتی پرندگان هم دسته دسته از آسمان به سمت زمین‌ سقوط کردند. جمعیت سردشت آن زمان چیزی حدود ۱۸۰۰۰نفر بود که ۸ هزار نفر آن بر اثر‌گاز خردل شیمیایی شده و ۱۱۰ نفر جانباختند اما تعداد افراد شیمیایی و مصدوم بسیار بیشتر از چیزی است که گفته شده بود حتی هشتم تیر۶۶ در فردای روز بمباران، وزیر امور خارجه ایران در آماری که به سازمان ملل ارائه کرده بود از ۴ هزار مصدوم شیمیایی در بمباران آن روز خبر داد اما این آمار صحیح نبوده و هنوز هم در حال تکمیل شدن است.

بمباران شیمیایی سردشت پس از مدت کوتاهی از حافظه‌ی‌ مردم ایران کم رنگ شد تا سبب تضعیف روحیه‌ی عمومی نشود چون آن زمان ایران با عراق در جنگ بود و همین مسئله باعث شد فجایع رخ داده حاصل از این بمباران آنطور که باید به گوش ایران و جهان نرسد ولی هر روز سردشت قربانی این گاز شیمیایی است چون نسل به نسل منتقل می‌شود.

خاتون.م در خانه‌اش با عصا راه می‌رود به سختی سخن می‌گوید حافظه‌اش را کم کم از دست داده است و به سختی آن روز را به یاد می‌آورد و قتی آن روز را روایت می‌کند در حالی که بیشتر دندان‌هایش شکسته‌اند بغضش می‌شکند و گریه می‌کند و در مورد روز شیمیایی می‌گوید: آن روز انگار از آسمان سنگ می‌بارید خانه ما که در مرکز شهر بود بیشترین آسب را از شیمیایی دید بچه‌هایم کلا شیمیایی شدند لیلا را به تبریز فرستادند. پسرم سرباز بود برای کمک به مجروحان اعزام شد و من هم بیرون رفتم و به مردم کمک می‌کردم و شیمیایی شدم زود بینایی من کم شد. برادرم محمود نزدیک فلکه سینما میوه می‌فروخت همان جا شهید شد و هرگز او را ندیدم. بعد سال‌ها هنوز مریضم و شیمیای من ده درصد است که فقط پول دوا و درمانم می‌شود نمی‌دانم این گاز چی بود که کل زندگی ما رابرای همیشه خراب کرد.

 

 

احتمال آلودگی شیمیایی هنوز وجود دارد

گاز خردل يا «سولفور موستارد» یک عامل تاول‌زا است که باعث تحريک بافت‌های بدن شده و سميت عمومی دارند و آسيب حاصل از آن بيشتر به‌صورت قرمزی و تاول همراه با خارش، سوزش و درد در پوست، مخاط‌ها و نواحي باز و مرطوب بدن می‌باشد. علائم چشمی، گوارشی و ريوی از ديگر علائم شايع اين گاز است. انواع گاز خردل روی سيستم اعصاب مرکزی اثر گذاشته و باعث استفراغ، تهوع، تشنج و گاهی ضعف عضلانی پيشرونده می‌شوند.

قدرت نفوذ این ماده‌ی شیمیایی بسیار بالا است و در هر‌ دما و محیطی‌ ماندگاری آن متفاوت است. در آب‌های جاری آلودگی‌ تا‌ چند روز باقی است اما در آب راکد ممکن است چند ماه نیز در آب بماند. این‌ ماده ممکن است در گل و خاک، آجر، بتون و چوب به راحتي نفوذ کند.هنوز هم در سردشت ساختمانی که مستقیم مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، دست‌نخورده باقی مانده است و ‌ گفته‌ می‌شود تا ۵۰‌سال احتمال آلوده بودن‌ آن وجود دارد.

صغری.ک یک معلم مهابادی است که در‌ روستای ره‌ش‌هه‌رمی پس‌ از‌ گذشت چند سال از بمباران‌ شیمیایی، معلم بوده است. او اکنون‌ یک مصدوم‌شیمیایی است و در مورد نحوه‌ی شیمیایی شدن خود می‌گوید: آن سال معلم چند‌ پایه بودم و در یک خانه‌ی ‌قدیمی و نسبتا‌ مخروبه تدریس می‌کردم. تصمیم گرفتم دستی به سر و روی آن جا بکشم تا بچه‌ها انگیز‌ەی بیشتری برای درس خواندن داشته باشند. ‌بالای پشت بام را قرار شد از نو بسازند‌ و وقتی سقف‌کاهگلی را دستکاری کردند گرد و خاک بسیاری درست شد. من هم آنجا بودم و آن هوا را تنفس کردم. بعد از گذشت مدتی ناگهان حالم بد شد و شروع به استفراق‌ کردم‌‌ و نفسم تنگ‌ شد. بعد از آنکه کمی دیگر گذشت خارش‌‌ پوستم‌ زیاد شد. یکی‌ از زن‌های روستا‌‌ که حالم را دید گفت خانم معلم به‌خدا شیمیایی شدی اینجا فقط شیمیایی‌ها اینجوری می‌شوند. به بیمارستان‌ رفتم‌ و متوجه شدند با‌ گاز خردل شیمیایی شده‌ام. با‌ گذشت چندین سال نفس‌هایم هنوز‌تنگ است و به‌ این فکر ‌می‌کنم چه جنایتی در حق این شهر شده است.

طرح پایش آب و خاک سردشت در سال ۱۳٩۶ از سوی انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت پیگیری شد و گروه تحقیقاتی از دانشگاه های دانمارک، تبریز و سلیمانی برای انجام‌‌ این پایش‌ به سردشت آمدند ولی به دلیل ندادن مجوز به این گروه تحقیقاتی،‌ پایش بر روی سلامت آب و خاک سردشت پس از بمباران شیمیایی به جایی‌ نرسید و هنوز یک پرسش بی‌پاسخ است. پس‌ از‌گذشت ۳۶ سال هنوز شعاع‌ تخریب‌ این‌ بمب‌ها مشخص نشده است‌.

مجامع بین المللی نیز به مشکلات و مطالبات " اولین شهر قربانی سلاح‌های شیمیایی" بی‌توجه‌اند و کوچکترین مثال آن عدم رسیدگی به مطالبات مردم آسیب دیده از دولت عراق است که هیچ نهادی آن‌ را به عهده نمی‌گیرد. صدای مظلومیت مردم محروم سردشت با خس‌خس سینه و سرفه‌های عاجزانه در آمیخته و همچنان گوشی برای شنیدن این سمفونی تلخ وجود ندارد.