صدای نسل جوان شنگال؛ روایاتی از فرمان ۷۴ام - ٢

نسرین خالد، که در زمان وقوع فرمان ۷۴، ده سال سن داشت، تجربیات خود را چنین بیان می‌کند: ما روزهای متمادی در کوهستان پناه گرفتیم و از فرط تشنگی و گرسنگی دچار ضعف شدیم. پس از گذشت چند روز، نیروهای مدافع به یاری ما آمدند و از ما محافظت نمودند.

روناهی زردشت

شنگال - دوران کودکی به عنوان زیباترین و منحصربه‌فردترین مرحله زندگی شناخته می‌شود. این دوره با بی‌دغدغگی، فقدان نگرانی، و نگرش مثبت به زندگی همراه است. در این مرحله، زندگی و رؤیاها نامحدود به نظر می‌رسند.

فرانسیس تامسپون، به عنوان یک شاعر، تعریفی زیبا از کودکی ارائه داده است: «آیا از معنای کودک بودن آگاهید؟ یعنی متمایز بودن از بزرگسالان امروزی. یعنی برخورداری از روحی که از معجزات ساخته شده است؛ یعنی اعتقاد به عشق و محبت؛ یعنی توانایی تبدیل کدو به کالسکه، موش به اسب، عشق به عظمت، و هیچ به همه چیز، زیرا هر کودک فرشته نگهبان خود را در درون خویش حمل می‌کند؛ کودکی یعنی زندگی کردن به شکلی خلاصه و خود را حاکم بی‌کران فضا دانستن.»

با این حال، این تعریف از کودکی برای فرزندان این سرزمین صادق نیست. کودکان این دیار در میان جنگ، کشتار، خشونت و حملات متولد می‌شوند و رشد می‌کنند. در این سرزمین، پیکر کودکان با خمپاره متلاشی می‌شود، همانند جیلان؛ در مرزها توسط هواپیماهای جنگی تکه‌تکه می‌شوند، مانند روبوسکی؛ اجساد بی‌جان آنها برای جلوگیری از بو گرفتن در یخچال نگهداری می‌شوند، همچون جمیله؛ و بدن‌های کم‌سن و سالشان زیر تانک‌های دشمن له می‌شوند. در این سرزمین، کودکان در مسیرهای مهاجرت و در میان فرمان‌ها متولد و بزرگ می‌شوند، مانند کودکان ایزدی. بازی اصلی آنها زنده ماندن در برابر هر گونه حمله، کشتار، خشونت و فرمان است. در اینجا کودکان برای بازی گریه نمی‌کنند، بلکه به خاطر زخم‌های جسمی خود اشک می‌ریزند.

در این سرزمین، کودکی به معنای تحمل بارهای سنگین بر پیکرهای کوچک است. با وجود تمام مشکلات، کودکی همچنان نماد لبخند، امید و زندگی با سرسختی است. در این دیار، کودکی علی‌رغم همه سختی‌ها، فریاد و شعاری بر زبان است.

 

زندگی در میان آسیب‌های ناشی از فرمان ۷۴

نسرین خالد، ۲۱ ساله، یکی از این کودکانی است که در ۳ اوت ٢٠١۴ شاهد فرمان ۷۴ام مزدوران داعش علیه شنگال بود و در میان آسیب‌های ناشی از این فرمان رشد کرد.

نسرین، که در زمان وقوع فرمان ۱۰ ساله بود، همراه با خانواده‌اش در تل قصب شنگال حضور داشت.

 

حمله داعش به تل قصب

در زمان حمله داعش، مناطقی که بیشترین تلفات را متحمل شدند و در برابر داعش مقاومت کردند، روستاهای منطقه تل‌عزیر و سیبا بودند. یکی از روستاهایی که با مقاومت ساکنان و کشتار توسط داعش در تاریخ ثبت شد، روستای تل قصب است که در جنوب شرقی شنگال واقع شده است.

مزدورهای داعش نیمه‌شب به روستای تل قصب حمله کردند. ایزدی‌هایی که موفق به فرار از دست تروریست‌ها شدند، بلافاصله به سمت کوه‌ها که طی هزاران سال بهترین پناهگاه بشر بوده‌اند، گریختند.

نسرین حملات گروه‌های داعش به روستا را چنین توصیف می‌کند: حدود ساعت ۳ بامداد بود که نیروهای داعش حمله کردند. ابتدا صدای آنها به گوش رسید و ما از یکدیگر می‌پرسیدیم که چه اتفاقی افتاده است. وقتی صدا شنیده شد، من روی پشت‌بام بودم و شاهد فرار همگان بودم. سپس اعلام شد که فرمان اتفاق افتاده است و تروریست‌ها وارد روستا شده‌اند. فوراً وسیله نقلیه فراهم شد و ما سوار شدیم. حدود ۵ خانواده سوار خودرو شدیم و به سمت کوه‌ها حرکت کردیم.

 

نجات توسط نیروهای مدافع

نسرین همراه با خانواده‌اش و افرادی که با آنها بودند به کوه‌ها پناه بردند و روزها بدون آب و غذا در کوهستان به راه رفتن مشغول بودند. پس از چند روز با نیروهای مدافع راه آزادی روبرو شدند. نسرین درباره اقامت در کوه‌ها و دیدن مبارزان HPG  و YJA-Star  چنین می‌گوید: ما روزهای متمادی در کوه‌ها به سر بردیم و از فرط تشنگی و گرسنگی دچار ضعف شدیم. اما پس از گذشت چند روز، نیروهای مدافع به یاری ما آمدند، آب و نان در اختیارمان قرار دادند و از ما محافظت نمودند. آنان کودکان و سالخوردگان را بر دوش خود حمل کردند.

 

مهاجرت و بازگشت

پس از آنکه مبارزان نسرین و بسیاری دیگر را به مکان‌های امن رساندند، خانواده نسرین به باشور کردستان مهاجرت کردند و حدود یک سال در آنجا اقامت داشتند. پس از گذشت یک سال، خانواده مجدداً به سرزمین و خانه خود بازگشتند. با این حال، هنگام بازگشت به روستای تل قصب نرفتند، بلکه مستقیماً در تل‌عزیر ساکن شدند.

نسرین بیان می‌کند که درباره زنان ایزدی که در زمان وقوع فرمان به دست داعش افتادند بسیار می‌اندیشد و می‌گوید: اگر در روز وقوع فرمان موفق به نجات خود نشده بودیم و به کوه‌ها پناه نبرده بودیم، اکنون من و خانواده‌ام در اسارت مزدورها به سر می‌بردیم.

 

تأملات نسرین درباره فرمان ۷۴

نسرین هنگام وقوع فرمان ۱۰ ساله بود و در۱۱ سالگی، یعنی پس از گذشت یک سال از فرمان، مجدداً به سرزمین کودکی خود بازگشت. او در تل‌عزیر بزرگ شد و در همان جا ازدواج کرد. با این حال، هنوز هم به روز فرمان، خشونت داعش و زنانی که به دست داعش افتادند می‌اندیشد. در هر بار تفکر، سؤال «چرا فرمان برای ما رخ داد؟» را از خود می‌پرسد. نسرین بیان می‌کند که هنگامی که فرزندش به سن کافی برسد، درباره فرمان و تجربیات خود با او صحبت خواهد کرد

.

امید به آزادی اسیران

آرزو و امید نسرین این است که زنانی که در اسارت داعش به سر می‌برند در اسرع وقت آزاد شوند و به سرزمین و خانه‌های خود بازگردند.