سایه صیدال: در میانه‌ی «جنایت دو سویه»، صدای زندانیان سیاسی باشیم

سایه صیدال، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک، در نامه‌ای سرگشاده با عنوان «در میانه‌ی جنایت دو سویه»، نسبت به وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در شرایط بحرانی اخیر و بی‌توجهی نهادهای مسئول هشدار داد.

مرکز خبر- امروز سه‌شنبه ١٧ تیرماه، در حالی که بیش از ١۵ روز حمله اسرائیل به زندان اوین و انتقال زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین به زندان قرچک ورامین می‌گذرد، سایه صیدال، زندانی سیاسی، در نامه‌ای سرگشاده با عنوان «در میانه‌ی جنایت دو سویه صدای زندانیان سیاسی باشیم» از بی‌توجهی مقامات قضایی به وضعیت اسف‌بار زندانیان، نقض تعهدات قانونی، و نقش ناخواسته‌ی زندانیان به‌عنوان «سپر انسانی» در بحران اخیر پرده برداشت و از جامعه مدنی و نهادهای بین‌المللی خواستار حمایت فوری شده است.

سایه صیدال با اشاره به جنگ اخیر که به گفته مقامات حکومتی، «جنگ تحمیلی دوازده‌روزه» نام گرفته، تاکید کرد که این جنگ، جنگ مردم نبود و زندانیان سیاسی، قربانیان بی‌پناه این بحران شده‌اند و نوشت: «ما نه خواهان جنگ بودیم و نه با جنگ‌طلبی مستبدان هم‌نظر. ما در مسیر علم بودیم، و همین شد که آماج برخوردهای هشت گانه یک حاکمیت مستبد قرار گرفتیم.»

او با یادآوری بمباران زندان اوین در جریان جنگ، آن رویداد را «فراتر از جنایت علیه بشریت» توصیف کرد و افزود که در آینده درباره‌ی جزئیات آن خواهد نوشت. با این حال، تأکید کرد که در شرایط فعلی، اولویت با درخواست اجرای آزادی‌های قانونی زندانیان است.

 

متن کامل نامه سایه صیدال به شرح  زیر می‌باشد:

«این جنگ، جنگ ما نبود. ما نه خواهان جنگ بودیم و نه با جنگ‌طلبی مستبدان و متجاوزانی که در پی نمایش قدرت نظامی خود بودند، هم‌نظر. ما با دیکتاتوری‌ای که با هر صدای معترض و مخالف، با خشونت برخورد می‌کرد، مخالف بودیم. ما در مسیر علم بودیم، و همین شد که آماج برخوردهای هشت‌گانه‌ی یک حاکمیت مستبد قرار گرفتیم.

اوین برای ما تنها نماد شکنجه و سرکوب نبود؛ اوین نماد ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد نیز بود. در هر جنگی، نخستین جایی که درهایش گشوده می‌شود تا مردمانش آسیب ببینند، زندان است؛ چراکه در میانه‌ی جنگ و بمباران، نجاتی برای زندانیان در بند متصور نیست.

پس از چهار روز از آغاز جنگ، در نامه‌ای سرگشاده به تاریخ ۱۴۰۴/۳/۲۷، از مسئولین و مقامات فضای حکومتی خواستار اجرای مستمر قوانین موضوعه‌ی داخلی و بین‌المللی و آزادی تمام زندانیان سیاسی، یا حداقل اعمال آزادی‌های قانونی مطابق با مواد ۴۶، ۵۲ و ۵۸ قانون مجازات اسلامی، و مواد ۱۳، ۵۴ و ۵۵ آیین‌نامه‌ی سازمان زندان‌ها و مفاد میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون منع شکنجه شدیم؛ و همچنین خواستار پاسخ مناسب بر اساس نص صریح قوانین مذکور.

چند روز بعد، معاونت قضایی زندان اوین اعلام کرد که «نامه‌ی شما برای مسئولین ارسال شده، اما چون نامه مختص شرایط جنگی است و هنوز شرایط جنگی به ما ابلاغ نشده، امکان اقدام وجود ندارد.»

این در حالی بود که چهار روز از آغاز جنگی که امروز تمام مقامات حکومتی در رسانه‌ی ملی خود آن را «جنگ تحمیلی دوازده‌روزه» می‌نامند، گذشته بود.

تلخ‌ترین واقعیت همین است: این جنگ، جنگ ما نبود؛ چرا که گویی ما باید نقش سپر انسانی را بازی می‌کردیم. ما باید همان‌جا می‌ماندیم….

آنچه در اوج حادثه (بمباران اوین) بر ما رفت، چیزی فراتر از جنایت علیه بشریت بود؛ و در زمان خود، به‌تفصیل درباره‌اش خواهم نوشت.

اما آنچه امروز اولویت دارد، درخواست مجدد ما برای اعمال آزادی‌های قانونی و دفاع از حقوق عمومی زندانیان است؛

وعده‌ای که هنگام انتقال ما به جهنم قرچک، مدیرکل سازمان زندان‌ها (آقای حیات‌الغیب) و رئیس زندان اوین، به شرافت خود سوگند خوردند که با فوریت و اضطرار، پرونده‌‌ها را جهت آزادی، از طریق قوانین مربوطه، در اسرع وقت پیگیری خواهند کرد.

دستگاهی قضا که موظف بود بیش از این حافظ کرامت انسانی و حقوق زندانیان باشد، از آن تخطی کرد.

اکنون بیش از دوازده روز از حضور ما در شکنجه‌گاه قرنطینه‌ی قرچک می‌گذرد، اما نه مدیرکل سازمان زندان‌ها و نه هیچ‌یک از مسئولان زندان اوین، نه برای وفاداری به شرافتی که وعده‌اش را دادند، و نه برای بررسی شرایط اسفناک این‌جا، حضور نیافتند. و هنوز، هیچ زندانی سیاسی از این جهنم بیرون نرفته است.

به همین دلیل، بار دیگر از مقامات حکومتی و قضایی می‌خواهم به‌جای استفاده‌ی ابزاری از حس ملی‌گرایی مردم، و تکرار بی‌پایان کلیدواژه‌ی «اتحاد ملی»، به تعهدات حقوقی و انسانی خود در قبال وضعیت کنونی زندانیان سیاسی عمل کنند.

در پایان، لازم می‌دانم در این برهه، از همه‌ی فعالان مدنی و سیاسی، کنشگران حقوق بشر، جامعه‌ی حقوقی و نهادهای بین‌المللی بخواهم در برابر این بی‌توجهی آشکار به وضعیت زندانیان سیاسی و عدم اجرای تعهدات مسئولان، سکوت نکنند و مسئولین ذی‌ربط را به انجام وظایف قانونی و انسانی‌شان فراخوانند. چرا که سکوت، سرپوشی‌ست بر آن‌چه من آن را «جنایت دو سویه» می‌نامم.»