رسالەای کە جرم شد؛ بیانەی انجمن آزاد اندیش دانشکدە علوم ارتباطات
در بیانیەای کە از سوی انجمن آزاد اندیش دانشکدەی علوم ارتباطات در حمایت از نازیلا معروفیان منتشر شدە آمدە است: نازیلا، تنها یک نمونه از هزاران نغمهی خوش حقیقت است که تلاش کردند با فریاد مملوء از دروغشان به خاموشی کشانند.

مرکز خبر- انجمن آزاد اندیش دانشکدەی علوم ارتباطات بە مناسبت ٧٠مین روز بازداشت نازیلا معروفیان بیانیەای با عنوان «رسالتی کە جرم شد!» منتشر و در آن تاکید کردە است: سالهاست راویان حقیقت را یا به بند میکشند یا به زیر خاک؛ اما دشمنان حقیقت و دزدان کذاب را بر مسند قدرت مینشانند، جولان میدهند و با ریختن خون این ملت سرمست میشوند. آنان که حکومتشان بر شالودهای از دروغ بنا شده و با تزویر شکل گرفته است، خود را صاحب حقیقت میدانند.
این انجمن در بیانیەی خود ضمن محکوم کردن اساتیدی کە در قبال بازداشت دانشجویان و خبرنگاران سکوت کردەاند، تاکید کردە است: از هر رسانهای که ضد مردم و بر علیه قیامهای مردمی چون «زن، زندگی، آزادی» مطلبی منتشر و اقدامی کند، برائت میجوییم و با هیچ یک از آنها همکاری نخواهیم داشت. ما دانشجویان چون گذشته همسنگر مردم خواهیم ماند و تن به ذلت نخواهیم داد؛ چونان که با خود سوگند خوردیم، قلممان جز به راستی نخواهد نوشت.
متن کامل بیانیە بە شرح زیر است:
ربودند قلم ز دستانش/ ایستادگی کرد و نوشت، با استخوانش
سالهاست راویان حقیقت را یا به بند میکشند یا به زیر خاک؛ اما دشمنان حقیقت و دزدان کذاب را بر مسند قدرت مینشانند، جولان میدهند و با ریختن خون این ملت سرمست میشوند. آنان که حکومتشان بر شالودهای از دروغ بنا شده و با تزویر شکل گرفته است، خود را صاحب حقیقت میدانند.
نازیلا معروفیان، دوست و همدانشکدهای روشنگرمان را به جرم بیان حقیقت و عمل به رسالت روزنامهنگاری، بیش از ۶۰ روز است که بازداشت و زندانی کردهاند. نازیلا، تنها یک نمونه از هزاران نغمهی خوش حقیقت است که تلاش کردند با فریاد مملوء از دروغشان به خاموشی کشانند. دریغا که حقیقت را نمیتوان به زنجیر بست و پشت میلههای زندان پنهان کرد؛ اگر بگیرند و ببرند و بکشند، باز هم روزی خواهد رسید که بنای دروغین فرو ریزد و نمایان شود آنچه که انکار کردند و پوشاندند.
چهل و چهار سال است که روزنامهنگاری و خبرنگاری را با عروسکهای خیمه شب بازی و آثار سفارشیشان به مضحکه گرفتهاند. روزنامهنگار و خبرنگاران حقیقتجو را حذف و نوکران همیشه مطیع را جایگزینشان کردهاند؛ آنها که در رسانه ملی که نه بلکه مِیلیشان، اعترافهای اجباری تدارک میبینند و تلاش میکنند با انجام چند حرکت نمایشی بیشتر چون سیرک، توجه اربابان خود را جلب کنند. نام بردن از آنها نیز ما را منزجر میکند؛ چراکه نامشان لک ننگینیست در تاریخ رسانهی ایران و هرگز خیانتشان به این حرفه و دلسوزانش فراموش نخواهد شد.
مجریان و برنامهسازانی که برای مردم، در این حرفه از دل و جان خویش مایه میگذاشتند را حذف کردند و جایگزینشان شد، دلقکهای بی هویتی که قیام ملت را اغتشاش خواندند و با دریافت جیره از مال مردم، علیه همین مردم سخن گفتند!
این ماشین کشتار؛ اگرچه در ساخت محتوای ارزشمند در رسانهی خود ناتوان است؛ اما در ساخت فیلم و مستندات برای توجیه کشتار، قتل و اعدام بسیار توانمند است. پخش اعترافات نمایشی از جوانان معترض، محاکماتی سریع که تنها بخشهایی از آن منتشر میشوند که در راستای تایید حقانیت نظام در قتل و کشتار باشد، برگزاری دادگاه بدون وکیل مدافع و شکنجه متهمان برای اعتراف اجباری؛ چقدر این خصوصیات ما را به یاد دیکتاتوری چون استالین میاندازد که برای حفظ نظام خونیناش، ایجاد رعب و وحشت در دل مردم خود دست به چنین اعمالی زد.
صداوسیمایی که قرار بود صدای ملت، برای ملت و از ملت باشد، از آن ابزاری برای حفظ ساختار فاسد و فرسودهشان ساختند. چندی نمیگذرد که گزارش مجلس، مبنی بر دریافت رشوه ۲۲ میلیارد تومانی این نهاد از فولاد مبارکه اصفهان منتشر شد و بار دیگر نشان داد که چگونه چون زالو به جان بیتالمال افتادهاند؛ البته که زالو برای تغذیه از خون حدی دارد!
چهار دهه انواع سیاستگذاریها را در رسانه و مطبوعات، پیادهسازی کردند تا هویت ایرانی را حذف و هویت دینی را جایگزین آن سازند؛ هر محتوایی را که در این راستا نبود، سانسور کردند و انگ ابتذال به آن زدند. استقلال رسانه را تبدیل به آرمانی دست نیافتنی کردند؛ هر رسانهای که قصد بازگو کردن واقعیات را داشت در آن را تخته کردند، چه برسد به محتوای رادیکال!
سالهاست میکوشند تا سیاست کودک_سربازی را عملی سازند؛ چون هیتلر که برای حفظ نظام دیکتاتوری خود، کودکان را وارد چرخهی جنگ و خشونت کرد. سرود «سلام فرمانده» را ماهها برای تحقق بخشیدن به همین امر در صداوسیمای جمهوری اسلامی منتشر کردند و سعی در صدور این نظام فکری ظلمانی، به کشورهای دیگر داشتند. مگر انسان چقدر زندگی خواهد کرد که از کودکی از او سرباز جنگی میسازند؛ الحق که این سرود برازندهی چنین نظامیست که زندگی را برای مردمان، چون میدان نبرد کرده است.
بعد از پیادهسازی سیاستهای مبتنی بر حذف و سانسور که فضای حاکم بر رسانه را بیش از پیش در خفقان فرو برد، نوبت به ایجاد انزوا و خفقان در فضای مجازی و اینترنت رسید؛ چراکه دیگر توان سرکوب جنبشهای مردمی را نداشتند و باید هر طور که میشد مانع گسترش فریاد حقطلبی میشدند. نه تنها رسانهای در داخل باقی نگذاشتند که مستقیم و آزادانه علیه سرکوب مردم سخن گوید؛ بلکه دسترسی به فضای مجازی را با فیلترینگ به حداقل رساندند تا مردم نیز نتوانند علیه مظالم رفته بر خود سخن گویند.
کلمات در حاکمیتی که رئیس جمهور آن توانایی بیان و ادای درست واژهای را ندارد، به طور حتم پست میشوند؛ بار ارزشی کلمات بسته به نیازشان در سرپوش گذاشتن بر حقیقت، به انتخاب آنها دگرگون میشود. ۱۸ دی ماه سال ۹۸ را فراموش نخواهیم کرد که چه بیشرمانه و با وقاحت تمام، به قتل رساندن ۱۷۶ نفر از عزیزانمان را از «جنایت انسانی» به «خطای انسانی» تقلیل دادند. فراموش نخواهیم کرد که چگونه تمام غلامان گوش به فرمانشان را بسیج و از کل قوایشان در صداوسیما استفاده کردند که مبادا جنایتشان برملا شود؛ اما حقیقت بار دیگر از پس تاریکی خود را نشان داد و مهر تایید زد بر عدم حقانیتشان.
روزها از «انتقام سخت» سخن گفتند و دیدیم از چه کسانی انتقام گرفتند؛ به راستی که ملت ایران دشمن اصلی این نظام است و نام کسانی که به عنوان دشمن در رسانههایشان فریاد میزنند، دروغی دیگر است برای سردرگمی ما.
قلمی که جز به راستی ننویسد، بلای جان ظالم است؛ همانطور که نیلوفر حامدی و الهه محمدی؛ خبرنگاران با شرافتی که راوی وقایع پیش آمده پس از درگذشت مهسا امینی بودند را از روی ترس و وحشت بازداشت کردند که مبادا ماجرای رخ داده ادامه پیدا کند. رقم خوردن قیام «زن، زندگی، آزادی» را امروز، مدیون امثال نیلوفر حامدی، الهه محمدی و نازیلا معروفیان هستیم که تهدید و فشار، آنها را از انتشار حقیقت باز نداشت.
امروز شاهد سکوت کسانی هستیم که قرار بود در مکتبشان رسالت خود را در این رشته بیاموزیم. اساتید دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی؛ اما به ما ثابت کردند که دانشجویان و شاگردان، بهتر از اساتیدشان به این وظیفه عمل میکنند؛ چراکه وقتی ملیکا قراگوزلو، دانشجویی که زمانی در کلاس درسشان مینشست در زندان شکنجه میشد، سکوت کردند. نازیلا معروفیان را برای انتشار مصاحبهاش با پدر مهسا(ژینا) امینی بازداشت کردند و همچنان سکوت کردند. از این پس چگونه در چشمان شاگردانشان نگاه خواهند کرد و از وظایف یک اهل رسانه خواهند گفت؟!
زمانی که معتمدی و واحدی، رئیس و معاون دانشجویی دانشگاه، ضد دانشجوی خود مصاحبه میکنند و فاجعههایی چون حمله به خوابگاه سلامت را انکار و تعلیق دانشجویان را بر حق میدانند؛ توقع میرود که چنین اساتیدی برگزیده آنها باشند.
ما، جمعی از دانشجویان دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، ضمن محکوم کردن بازداشت خبرنگاران و روزنامهنگاران به جرم بیان حقیقت؛ اعلام میداریم از هر رسانهای که ضد مردم و بر علیه قیامهای مردمی چون «زن، زندگی، آزادی» مطلبی منتشر و اقدامی کند، برائت میجوییم و با هیچ یک از آنها همکاری نخواهیم داشت. ما دانشجویان چون گذشته همسنگر مردم خواهیم ماند و تن به ذلت نخواهیم داد؛ چونان که با خود سوگند خوردیم، قلممان جز به راستی نخواهد نوشت.
فرجام ظالم مشخص است؛ سوار مرکب ستم را نیستی دریابد.