نقش زنان بعد از چهار دهە انقلاب\ ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم
اگر در دهههای اخیر کنشگری زنان در سایهی مردان معنا داشت، امروز خواستهای زنان بخشی از دمکراسی است و آنها به نیروی اصلی تغییر در جامعه تبدیل شدهاند.

اگر در دهههای اخیر کنشگری زنان در سایهی مردان معنا داشت، امروز خواستهای زنان بخشی از دمکراسی است و آنها به نیروی اصلی تغییر در جامعه تبدیل شدهاند.
مرکز خبر- در سالهای اعتراضات مردم ایران با حکومت پهلوی، آخوندهای ایران با شعار حجاب اجباری و محدودکردن زنان به جنگ شاه نرفت.
این پروژه در روندهای سیاسی پس از بهمن ۱۳۵۷ بتدریج جای خود را در گفتمان اسلام گرایانهی آن زمان باز کرد و پس از ۲ سال به یکی از وجوه اصلی سیاست داخلی جمهوری اسلامی تبدیل شد.
جامعهی ایران چهار دهه تنش و بحران میان زنان و جمهوری اسلامی را تجربه کرده است. در این جنگ نابرابر آنچه که کمتر دیده شده رنجهای خاموش و درونی نسلهایی است که تحقیرها، اشکال گوناگون خشونت، سرخوردگیها و تبعیضها را تجربه کردهاند.
در وجه بیرونی اما زنان به قدرت بزرگ جامعه در حوزههای گوناگون علمی، فرهنگی و اجتماعی در ایران امروز تبدیل شدهاند.
مسئلهی زنان برای جمهوری اسلامی وجه سیاسی و نمادین مهمی در رابطهی قدرت پیدا کرد چرا که تحمیل هنجارها و قوانین تبعیضآمیز به زنان به یکی از اصلیترین نمادهای اقتدار جمهوری اسلامی در جامعه و کنترل اجتماعی تبدیل شد. زنان و جامعهی ایران انقلاب نکردند که سرکوب شوند. انقلاب ۱۳۵۷ یک انقلاب مردمی و اجتماعی بود. انقلابی برای پیشرفت رنسانس و جهانیشدن جامعهی ایران بود. انقلاب کردند تا بیشتر به سوی آیندهای روشن و مشارکت همهجانبه تمام اقشار جامعه گام بردارند، نه اینکه هر چه بیشتر جامعهی ایران را در منجلاب دگماتیسم و تحجرگرایی و از نطفه خفه سازد.
جمهوری اسلامی از همان فردای استقرار خود در پی شکلدادن به الگوی جدیدی بود برای زن مسلمان در دنیای امروزی و قراردادن آن در برابر آنچه که خود الگوی غربی زن تلقی میکند. بنابراین روز به روز زنان بیشتر سرکوب، از عرصههای سیاسی، اجتماعی، هنری – فرهنگی، اقتصادی و ... فاصله گرفتند و امروز تعریفی بجز مادری مهربان و زایا برای زن باقی نگذاشتهاند.
در قوانین جزایی و نظام قضایی ایران نیز کفهی ترازو به سود مردان سنگینی میکند "شهادت دادن، قاضی شدن، قتل ناموسی...".
سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ را میتوان دوران مقاومت خاموش زنان نام برد.
اما زنان با هوشمندی سلاح آموزش را علیه خود جمهوری اسلامی به کار گرفتند و از طریق موفقیتهای بزرگ در دستیابی به علم و فرهنگ نه تنها جایگاه اجتماعی خود را در عمل دگرگون کردند که به قدرتی نوظهور در جامعه تبدیل شدند.
زن در کتابهای درسی ایران بیش از آن که فرد مستقل اجتماعی باشد مادر، خواهر، همسر و دختر است و حضورش در فضای بیرون از خانه اما و اگر دارد.
اگر در بخش بزرگی از کشورهای دنیا موضوع برابری زن و مرد بخشی از دغدغهی نظامهای سیاسی را تشکیل میدهد در ایران وضعیت وارونه است، در گفتمان بخش مهمی از روحانیت و مسئولین، فرودستی زن و فرادستی مرد از دیدگاه مذهبی توجیه میشود و پیرامون فضلیتهای این نابرابری و اشکال تبعیض سخن گفته میشود. آنچه که رژیم ایران به جامعهی ایران و بخصوص زنان تحمیل میسازد، ذهنیتی داعشی و عصر حجریست.
با وجود همهی این محدودیتها زنان دست از مبارزات خویش نکشیده و اکثر حوزههای مهم زندگی اجتماعی و فرهنگی در ایران زنانه شدهاند و زنان نویسنده و شاعر، هنرمند، پژوهشگر، متخصص، دانشمند و کنشگر اجتماعی از نمادهای نسلی هستند که توازن نیرو را در عمل به سود زنان برهم زدند.
مطالبات امروزی زنان آیینهی تمام نمای تحولات خاموش اما ژرف چهار دههی اخیر جامعهی ایران است.
اگر در دهههای اخیر کنشگری زنان در سایهی مردان معنا داشت و مطالبات زنانه در برابر سایر مطالبات عمومی اجتماعی ثانوی و فرعی بود، امروز خواستهای زنان بخشی از دمکراسی است و آنها به نیروی اصلی تغییر در جامعه تبدیل شدهاند.
آنها خواهان جایگاه شایستهی خود، رفع تبعیضها و ممنوعیتهای ظالمانهای هستند که عرصهی پیشرفت را برای زنان تنگ میکنند.
و شاید در این میان حجاب اجباری نمادینترین و ملموسترین تبعیض، خشونت و ستمی باشد که زنان هر روز با آن سروکار دارند و با آن تحقیر میشوند. اما زنان همچنان با تداوم مبارزاتشان و با شعار "ما انقلاب نکردیم، که به عقب برگردیم" خواستار پیشرفت جامعهای آزاد و بدون هر گونه تبعیض جنسیتی هستند.
خشم زنان از اندوه و رنجهای بیپایان زندگی در دنیایی پر از تبعیض و نابرابری و خشونت در به میدانآوردن آنان در این چهل سال اخیر نقش مهمی دارد.