میراث فرهنگی؛ میراثی که میراثدارانش را بیرون میکند
در روزی که جهان برای پاسداشت هنر دست، روزی ویژه نامگذاری کرده، صنعتگران شهر سنه با اخراج از کارگاههایشان مواجهاند؛ گویی بهجای گرامیداشت، نوبت به حذف رسیده است. آیا میراث فرهنگی، واقعاً پاسدار میراث است یا حذف آن؟

ماریا قدیمی
سنه- صنعتگران، پاسداران فرهنگ و هویت محلیاند؛ آنان که با دستهایشان تاریخ را زنده نگه میدارند. حذف آنان، یعنی حذف بخشی از حافظه جمعی یک ملت. با این حال، ماههاست صنعتگران سنه با بیمهری و بیتوجهی اداره میراث فرهنگی مواجه شدهاند.
اداره میراث فرهنگی در اقدامی غیرمنتظره، دستور تخلیه چندین کارگاه صنایع دستی را صادر کرده؛ این در حالی است که این فضاها طبق قرارداد، به مدت پنج سال به صنعتگران واگذار شده بود، اما بسیاری هنوز حتی یک سال هم در آن مستقر نبودهاند.
یکی از این مکانها، ساختمان هنرهای سنتی و صنایع دستی تایله است؛ ساختمانی که پیشتر مردهشورخانه زیارتگاه قدیمی تایله در شهر سنه بود، اما پس از بازسازی، بهعنوان محلی برای حمایت از صنعتگران و احیای صنایع دستی تخصیص داده شد. وعده مسئولان هم مشخص بود: واگذاری پنجساله این مکان به فعالان حوزه صنایع دستی. اما اکنون، پس از گذشت تنها دو سال، همه صنعتگران بدون ارائه هیچ توضیحی از آنجا اخراج شدهاند.
تعطیلی این کارگاهها فقط پایان یک فعالیت تولیدی نیست؛ بلکه آغاز بحران معیشتی برای هنرمندانیست که سالهاست با رنج و مهارت، در حرفه خود ریشه دواندهاند و حالا، برای شروع کاری دیگر، باید از صفر آغاز کنند؛ چیزی که برای بسیاری عملاً غیرممکن است.
یکی از زنان صنعتگر سنه، که ماههاست کارگاهش تعطیل شده، میگوید: «صنعتگران در سنه جزو ضعیفترین اقشارند، چون هیچ حمایتی نمیشوند. سالها در حوزه صنایع دستی فعالیت داشتم، اما حالا شش ماه است بیکارگاه ماندهام. در همه جای دنیا از صنعتگران حمایت میشود، اما در ایران، بهویژه در شهر ما، ما را به حاشیه راندهاند. نه درآمد داریم، نه مکان؛ امیدمان همین کارگاهها بود که آن را هم از ما گرفتند.»
او با اشاره به وضعیت بهتر صنعتگران در شهرهایی مثل شیراز و اصفهان میگوید: «در سنه حتی حاضر نشدند با اجاره هم جایی در اختیار ما بگذارند. حالا صنعتگران در خانه حبیبی و کارگاه سنتی پراکنده و آوارهاند، در حالی که بسیاری از آنها سرپرست خانوادهاند و با این وضعیت در بدترین شرایط ممکن قرار گرفتهاند.»
یکی دیگر از صنعتگران میگوید: «چند ماه است وسایلم را جمع کردهام و شاگردانم آواره شدهاند. برای خودم ناراحت نیستم، برای آنهایی ناراحتم که با امید به یادگیری نزد من آمدند و حالا در بلاتکلیفیاند که آیا میتوانم کارگاه دیگری بگیرم یا نه.»
او ادامه میدهد: «این کارگاهها فقط محل کار نبود، محلی برای آموزش بود؛ بسیاری، بهویژه زنان بیکار یا علاقهمند به صنایع دستی، برای یادگیری میآمدند و حالا با دیدن این وضعیت دلسرد شدهاند. ما هم که سالهاست در این حرفهایم، دیگر توان ادامه نداریم و به فکر ترک این کار و جایگزینی شغل دیگری هستیم.»
او درباره تأثیر صنایع دستی بر زندگی زنان میگوید: «صنایع دستی یک شغل مستقل است. زنانی را میشناسم که بدون هیچ امید یا مهارتی، با آموزش و تلاش به استقلال مالی رسیدند و از رنجهای زیادی نجات پیدا کردند. اما بهجای حمایت، ادارات با تصمیمهایشان سالها زحمت این زنان را نادیده میگیرند.»
او میافزاید: «برخی از زنان از ابتدا در خانه یا کارگاههای شخصی کار را شروع کردند، اما بسیاری دیگر با تلاش خود مکانهایی وابسته به میراث فرهنگی را به محیطی پویا تبدیل کردند. حالا که نتیجه زحماتشان دیده میشود، با بیمهری از ادامه کارشان جلوگیری میشود. در میان ما کسانی هستند که سالها خدمت کردهاند، اما بهجای قدردانی، با بیاحترامی روبهرو شدهاند.»
صنعتگران مستقر در عمارت حبیبی نیز با دستور تخلیه مواجه شدهاند؛ به این بهانه که قرار است آنجا به موزه صنایع دستی تبدیل شود. این در حالی است که چنین موزهای میتواند با حضور فعال صنعتگران جان بگیرد؛ فرصتی برای معرفی صنایع دستی کوردستان و مشاهده زنده فرایند تولید آن از سوی گردشگران. اما آنچه در عمل دیده میشود، نه خدمت به هنر، بلکه حذف صنعتگران است.
این اتفاق درست همزمان با روز جهانی صنایع دستی رخ میدهد؛ روزی که قرار است پاسداشت این هنر و فعالانش باشد، اما در واقعیت، جایگاه و فضای کار آنها از معنا تهی شده است. اکنون حتی مکانی برای ادامه فعالیتشان وجود ندارد.
صنایع دستی، تجسم تاریخ، هویت و اصالت مردمان این سرزمین است. اما اگر این روند ادامه یابد، این هنر جای خود را به تولیدات ماشینی خواهد داد و به فراموشی سپرده میشود.
در این میان، پرسش بنیادین همچنان پابرجاست: اگر میراث فرهنگی، «میراث» را پاس نمیدارد، پس از چه چیزی محافظت میکند؟