ما سزاوار جهانی هستیم که در آن زندگی زنان مسئله باشد، نه مرگ آنها
لورن کوتس و کلویی پاپاس
زنانی که در سال ۲۰۲۴ در استرالیا به قتل رسیدهاند، زندگی سرشار و غنی داشتهاند که از آنها گرفته شده است. چرا باید زنان را فقط پس از مرگشان انسانی کنیم؟
در هفتهی گذشته، قتل چهار زن در استرالیا گزارش شده است. بر اساس پروژهی بررسی قتل زنان، تعداد قربانیان در سال جاری به حداقل ۱۴ نفر رسیده است.
این واقعیت تلخی است که نه تنها در استرالیا، بلکه در سراسر جهان با آن روبرو هستیم. هر سال با وحشت به گذشته نگاه میکنیم و فقط میشماریم که در سال گذشته زندگی چند زن با خشونت از آنها گرفته شده است؟ آیا سال آینده هم همینطور خواهد بود؟ سالهای بعد از آن؟
بسیار ناخوشایند و ناراحتکننده است که خشونت علیه زنان را مشکلی بدانیم که همهی ما در آن نقش داریم. خشونت اجتنابناپذیر نیست، قابل پیشگیری است.
این خشونت در محیطهایی پرورش مییابد که «نمیشود مردان را کنترل کرد». جایی که مردان احساس میکنند در زندگی، روابط اجتماعی و روابط جنسی زنان حق تصمیمگیری دارند.
جایی که ما به قوانین و معیارهای «مردان واقعی» و «زنان واقعی» پایبند هستیم. جایی که زنان مورد بیاحترامی قرار میگیرند و نیروی کار آنها کم ارزش یا بدون دستمزد تلقی میشود.
زنانی که در چند ماه اول سال ۲۰۲۴ به قتل رسیده اند، زندگی کامل، غنی و پیچیدهای داشتند که از آنها سلب شده بود. آنها ورزش میکردند، بچههایشان را به پارک میبردند، عقاید مختلفی داشتند، دوستان خود را داشتند و برای دوستانشان تصاویر خندهداری را که در اینترنت میدیدند میفرستادند.
اما چرا باید زنان را پس از مرگشان انسانی کنیم؟ چرا نباید به دنیا یادآوری کنیم اینها زنانی بودند که کار میکردند، سرگرمیهای خود را داشتند و عمیقاً به خانوادهی خود عشق می ورزیدند.
مردانی که ثابت شده این زنان را به قتل رساندهاند چه؟ آیا جایی برای اصلاح جامعهای وجود دارد که عاملان این قتلها را همسایههای آرام و جوانهای خوب و محبوب در مدرسه میخوانند؟ این عناوین ذاتاً مضر هستند، اما هستهای از حقیقت درون آنها وجود دارد که باید آن را در تصویر بزرگتر به کار ببریم.
مردانی که از خشونت استفاده میکنند هیولا نیستند. آنها همسایگان شما هستند همسر شما هستند، پسری که با او بازی میکردید، پسری که گاهی اوقات در محل کار با او شیفت هستید، مردی که دخترانش را در مدرسه پیاده میکند.
آنها مردانی هستند که هر حرکت شریک زندگی خود را دنبال میکنند، نحوهی خرجکردن پول خانواده را کنترل میکنند و آن را از خانواده و دوستان خود دریغ میکنند.
آنها افرادی هستند که همکار زن خود را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدهند و آن را شوخی مینامند، عکسهای برهنهی خود را برای زنان غریبه میفرستند و در هنگام پیشنهاد به زنان پاسخ نه را متوجه نمیشوند.
به جای نامهای لیستشده در فهرست زنان به قتل رسیده واقعیت زندگی آنان را در نظر بگیرید. اگر مردان اطرافشان درکی از این داشتند که روابط سالم و محترمانه چگونه است، چه اتفاقی برای این زنان میافتاد؟ اینکه مردان میفهمیدند دوستداشتن کسی به معنای مالکیت او نیست. که هیچکس مدیون و مجبور به رابطهی جنسی با آنها نیست؟
اگر اطرافیان این مردان رفتارهای مضر آنها را به چالش میکشیدند، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا هیچگاه مردان را تشویق کردید در مورد احساسات، روابط و فرضیات خود صحبت کنند؟
اگر این زنان در جامعهای زندگی میکردند که برای آنها ارزش برابر قائل بود، زندگیشان چه تغییری میکرد؟ فرض کنید این زنان در جامعهای بودند که محیطهای کاری، باشگاههای ورزشی، سازمانها و رسانهها همگی به سخن آمده و علیه خشونت و تبعیض اقدام میکردند و به جهانیان نشان میدادند که زندگی زنان شایسته احترام است.
اگر هر دولتی در هر سطحی، پیشگیری و برابری جنسیتی را با هر سیاست و بودجهای که برایش ممکن است در اولویت قرار دهد، چه اتفاقی میافتد؟
این دنیای جایگزین رویا نیست، واقعیتی است که قادر هستیم بسازیم. واقعیتی است که در آن روی خشونت علیه زنان در تمامی سطوح- از پیشگیری و مداخلهی زودهنگام گرفته تا واکنش و بهبودی - سرمایهگذاری شده است.
این جهان، واقعیتی است که در آن ما خانهها، روابط و جوامع خود را به مکانهایی بدل میکنیم که همه در آن برابر و مورد احترام هستند، مکانهایی که همهی افراد آن در امنیت و آرامش هستند.
اگر واقعیت کنونی خود را به چالش نکشیم، همچنان زندگیهای بسیاری نابود شده و شمارش زنان مرده ادامه خواهد یافت. ما خبرها را میخوانیم و با افسوس از خودمان میپرسیم: «چطور این اتفاق افتاد؟ نمیدانیم پاسخ در واقع به چشمهای ما زل زده است.
تغییرات فرهنگی که منجر به خشونت علیه زنان میشود تلاش جمعی همهی ما را میطلبد: دولتها، سازمانها، جوامع - و بله، شخص شما.
منبع: the Guardian