خشم و عصبانیت در جامعهی ایران
ابعاد خشونتهای کلامی و رفتاری به اندازهای است که برای اثبات آن حتی نیاز به آمارهای رسمی نیست. اگر به خانوادهها و شرایط آنها نگاهی بیندازیم خود به وجود این پرخاشگریها در کلام و رفتار کودکان مهر تایید خواهیم زد.
ابعاد خشونتهای کلامی و رفتاری به اندازهای است که برای اثبات آن حتی نیاز به آمارهای رسمی نیست. اگر به خانوادهها و شرایط آنها نگاهی بیندازیم خود به وجود این پرخاشگریها در کلام و رفتار کودکان مهر تایید خواهیم زد.
مرکز خبر- جامعهی ایران بسیار تندخو و عصبانی است. علت این تندخویی را نیز نمیتوان در یک دههی گذشته دنبال کرد.
بسیاری از این مولفهها ریشهی صد ساله دارند. جامعهی ایران البته جامعهای خانوادهمحور است و به صورت سنتی این خصیصه را دنبال میکند. البته همین جامعه برای حق و حقوق کودکان نیز حدی قائل نیست.
خانوادهها کودکمحور نیست آن کودک به ابزاری در دست خانواده تبدیل میشود تا نقشهای خاصی بازی کند و در نتیجه رفتارهای مختلفی را تحت تاثیر آن نقش از خود بروز میدهد.
دو سال است که جامعهی ایران با وضعیت هشداردهنده و درگیر با کرونا روبرو است. این شرایط باعث شده است که اعضای خانواده بیش از گذشته در خانواده با هم وقت بگذرانند و این مورد هم باعث افزایش تعامل و هم باعث افزایش برخورد و تنش بیشتر در خانواده شده است.
رفتار کودکان محصول فرافکنیهای محیطی و خصوصا رفتار والدین آنهاست. به عبارت بهتر کودکان انعکاسدهندهی امیال، رفتار و خلق و خوی والدین خود هستند و اگر محیط خانوادهها آمیخته با خشم باشد آن خشم را به صورت مستقیم و غیرمستقیم انعکاس میدهند.
کودکانی که از قدرت کلامی کمتری برخوردارند، مجبور میشوند برای اعتراضکردن و برای نشاندادن عدم رضایت خود به رفتارهای پرخاشگرانه دست بزنند.
در جوامع غربی خشم را سرکوب نمیکنند، بلکه بیشتر تلاش میکنند به بچهها یاد بدهند که به جای سرکوب خشم، آن را کنترل کنند.
به کودکان یاد میدهند که ناراحتیشان را از یک مسئله یا موضوع، با کلماتی که توهینآمیز نیست اما خیلی صریح و رک و پوستکنده است به طرف مقابل بروز دهند.
بیتردید این روش کنترل میتواند از بروز خشم و خشونتی که غیرقابل کنترل و فیزیکی است جلوگیری کند.
نداشتن تربیت برای کنترل خشم و سرکوب آن است که سبب میشود به شکل آتشفشانی در مواقعی خشم را بروز دهند. در جوامعی مثل جامعهی ایران از خشم به عنوان ابزار هم استفاده میشود.
سرخوردگیهای اجتماعی همچون بیکاری، نارضایتی جنسی، فشارهای اقتصادی، ظلم و دروغ مسئولان حکومتی و سرکوب نارضایتیها، باعث شده تعامل و ارتباطات مردمی دچار ضعف شده و خشم و عصبانیت جایگزین آرامش شود.