خاموشی‌های مکرر در سنه؛ ادارات نیمه‌فعال و شهروندان سرگردان

قطعی‌های مکرر برق در سنه، فعالیت ادارات را مختل کرده و شهروندان را در انجام امور روزمره با مشکل مواجه ساخته است.

ماریا قدیمی

سنه- قطعی‌های مکرر برق نتایج فاجعه باری به وجود آورده، که وقفه در کار ادارات و معطلی ارباب رجوع ازجمله بزرگترین مشکلات است. بانکها و ادارات مختلف همگی در روز چندین ساعت دچار قطعی برق هستند، و این موج عظیمی از نارضایتی‌ها را به دنبال آورده است. ارباب رجوع‌هایی که چندین روز برای کاری کوچک و پیش پا افتاده به ادارات مراجعه می‌کنند و اما دست خالی به خانه بازگردند.

فریبا ناظری که از روستاهای اطراف آمده می‌گوید: برای یک روز به سنه آمدم اما چندین روز است که در این راهروهای اداره بیمه علاف هستم. هربار که می‌آیم در ساعاتی متفاوت برق می‌رود، دیروز ساعت ده تا دوازده و امروز از ساعت نە تا نزدیک دوازده، و همچنان کارم انجام نشده است. هنگامی که برق می آید نیز یا سایت قطع است و یا بعد از دو سه ساعت ما دیگر توان ایستادن نداریم و به خانه باز می‌گردیم و کار باز هم به فردا موکول می‌شود، و این وضعیت واقعا تمام زندگی ما را به هم ریخته است. من در این فصل که شروع کار روستا و کشاورزی است چقدر باید معطل باشم؟ یعنی کسی نیست به این وضعیت رسیدگی کند شهر و روستا بهم ریخته و این بی‌توجهی به آسایش مردم واقعا قابل درک نیست.

 

«هر روز می‌آیم و بی‌هیچ نتیجه‌ای برمی‌گردم»

فریبا ناظری که به همراه یکی از بستگان خود از روستا به سنه آمده، از فشار مضاعفی که بر خانواده‌اش تحمیل شده می‌گوید: «با خودم دخترخاله‌ام را آورده‌ام، چون سواد ندارم و باید او کارهایم را انجام دهد. اما حالا چند روز است زندگی‌اش را مختل کرده‌ام، بی‌آنکه هیچ کاری پیش برود.»

او که علاوه بر پیگیری پرونده بیمه‌اش، کارهای بانکی نیز داشته، از سردرگمی در بانک‌های مختلف شهر می‌گوید: «در روستا بانک نداریم، مجبور شدم برای چند کار بانکی به شهر بیایم. به چند شعبه در مسیرهای مختلف سر زدم، اما هیچ‌کدام برق نداشتند. آخر سر برگشتم خانه و کارم را آنلاین انجام دادند. باورکردنی نیست!»

فریبا از سکوت شهرنشینان در برابر این بی‌نظمی‌ها متعجب است: «من زن روستایی‌ام، شاید سالی یک‌بار به این ادارات بیایم، اما شما که هر روز با این وضعیت روبه‌رو هستید، چرا اعتراضی نمی‌کنید؟ چرا پذیرفته‌اید؟ در روستا اگر برق برود زندگی چندان مختل نمی‌شود، اما در شهر همه چیز وابسته به برق است.»

در اداره بهزیستی سنه، انیسه مرادی، زنی سالخورده که به سختی روی پا ایستاده، با صدایی بلند و خشمگین گلایه می‌کند: «دیروز آمده‌ام، امروز هم از ساعت هشت صبح این‌جا ایستاده‌ام، اما هیچ کاری انجام نشده، می‌گویند برق نیست! دخترم، هر روز که می‌گذرد، بیشتر عرصه را بر مردم تنگ می‌کنند. با قطع کردن برق، زندگی ما را تعطیل کرده‌اند. برای یک استعلام ساده، برای کاری که نیم ساعت هم وقت نمی‌برد، منِ پیرزن باید چند روز بیایم و بروم؟ نه کارمند مقصر است، نه ارباب‌رجوع؛ اما طوری ما را به جان هم می‌اندازند که گویی دشمن هم شده‌ایم.»

 

«نانم می‌سوزد، دلم هم همین‌طور»

ثریا پورصمدی، زن نان‌پزی که برای گرفتن وام به شهر آمده، می‌گوید خاموشی‌های بی‌برنامه نه‌فقط کار اداری‌اش را متوقف کرده، بلکه زندگی کاری‌اش را نیز به‌هم ریخته است.

او که در مغازه‌اش به پخت نان محلی، کولیره و کلانه مشغول است، می‌گوید: «به خدا قسم چندین بار خمیرم خراب شده، دیگر نه دستم به کار می‌رود، نه دلم راضی است نانی از آن دربیاورم. هر روز برق در ساعتی نامعلوم قطع می‌شود، نمی‌توانم برای خمیر گرفتن برنامه‌ریزی کنم. خب، ضرر من را چه کسی جبران می‌کند؟ هزاران نفر مثل من هستند که مواد خوراکی مغازه‌شان فاسد می‌شود و هیچ قانونی هم برای حمایت از آن‌ها وجود ندارد. مملکت را به گند کشیده‌اند.»

او با اشاره به ریشه‌های این بحران می‌افزاید: «منابعی که باید مال همین مردم باشند را می‌فروشند و غارت می‌کنند. اما تا زمانی که ما ساکت بمانیم، حق‌مان بدتر از این خواهد بود.»

در میان موج نارضایتی‌ها، یکی از کارکنان ادارات دولتی با نام مستعار س.م نیز به وضعیت پیش‌آمده واکنش نشان می‌دهد: «باور کنید ما هم ناراضی‌ایم. این بی‌برقی فقط مربوط به یک اداره یا یک محله نیست، همه‌جا را گرفته. می‌دانم مردم با امید می‌آیند، اما ناامیدتر از دیروز برمی‌گردند. اعتراض‌ها بالا گرفته، هر روز صدای مردم بلندتر می‌شود. در برخی ادارات درگیری‌هایی رخ می‌دهد. اما باید آگاه باشیم؛ مقصر را درست بشناسیم و نگذاریم مردم به‌جای همدلی، روبه‌روی هم قرار بگیرند.»

او هشدار می‌دهد: «این وضعیت نمی‌تواند ادامه پیدا کند. تابستان نزدیک است و خاموشی‌ها اگر همین‌طور پیش برود، همه‌چیز از کار خواهد افتاد.»