خاک کارخانه؛ ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی کار در ایران

خاک کارخانه روایت کارگرانی است که روزگاری زندگی‌شان را با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‎‌کردند. این کتاب تاریخ شفاهی و روایت دنیای کار است اما از نگاه روایتگرانی که همیشه در حاشیه بوده‌اند.

نفس جاویدان  

تهران- روز سه‌شنبه ١١ اردیبهشت، پنلی برای کتاب «خاک کارخانه» از تار و پود کارگران چیت‌سازی بهشهر با حضور شیوا خادم نویسنده کتاب، زینب تعالی، نوید پورمحمدرضا، وحید آگاه، خسرو معصومی در سالن خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

خاک کارخانه روایت کارگرانی است که روزگاری زندگی‌شان را با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‎‌کردند. این کتاب تاریخ شفاهی و روایت دنیای کار است اما از نگاه روایتگرانی که همیشه در حاشیه بوده‌اند. خاک کارخانه ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی کار در ایران است. زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه‌داشته‌اند.

شیوا خادمی، راوی این کتاب، در طول پنج سال خاطرات آخرین کارگران بازمانده‌ی کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر را ثبت کرده است. از دل خاطرات کاری این کارگران، کلیت و فضای شکل گرفته که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب و کار در ایران به کار می‌آید، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگ فضای کار و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم می‌گذارد.

در پنل نوید پورمحمدرضا نقد و بررسی‌های خودش را نسبت به کتاب در رابطه با نسبت راوی با کارخانه را شرح داد و گفت: این نسبت از جنس غیاب و خاطره است. و همچنین راوی و روایت‌ها را بررسی کرد. در ادامه زینب تعالی شروع به خواندن روایت‌ها به صورت پادکست کرد:

شلاقم زدند، تعهد گرفتند که تا ده سال توی هیچ تجمعی شرکت نکنم. ما گرسنه بودیم، دست‌مزدمون ‌رو می‌خواستیم که حق طبیعی یک کارگر است. فکر می‌کنی کی‌ها انقلاب کردن همین ما کارگرا. پریروز تولدم بود، ۶۴ساله شدم اما هنوز مستأجرم. نه فقط من، دیگر زن‌های کارخانه‌ هم بعد سی سال کارگری هنوز مستـأجر هستند. بزرگترین حسرتم اینکه اون سال‌ها با خصوصی سازی کارخانه از دستمون رفت. (روایت معصومه زن کارگر اخراجی از کارخانه)