«کارمندان زن نیازمند تغییرات جزئی اما حیاتی هستند»
به گفتهی محققان، کارکنان ممکن است در مواقع آسیبدیدن، از ترس انتقامجویی، سوءظن خود را شخصی نگاه داشته و نگرانیهای خود را به کسی بروز ندهند. به گفتهی محققان، عواقب این شیوهی مواجه برای فرهنگ و عملکرد محل کار خطرات بسیاری به همراه دارد.
مرکز خبر - در این که تبعیض جنسیتی از هر نظر خطاست هیچ شکی نیست. اما تشخیص اینکه کدام رویدادها را میتوان تبعیض جنسیتی نامید همیشه چندان واضح نیست. به همین دلیل محققان همواره توصیه میکنند که سازمانها، فرآیندهایی را توسعه دهند که کارمندان و کارگران را تشویق کند در هر حالتی نگرانیهای خود را به اشتراک بگذارند و در صدد حل آنها برآیند. به خصوص در مواقعی که مشکوک هستند، اما مطمئن نیستند که رفتار تبعیضآمیزی که تجربه کردهاند در دستهی تبعیض و آزار جنسی قرار میگیرد یا خیر.
به گفتهی محققان، کارکنان ممکن است در مواقع آسیبدیدن، از ترس انتقامجویی، سوءظن خود را شخصی نگاه داشته و نگرانیهای خود را به کسی بروز ندهند. به گفتهی محققان، عواقب این شیوهی مواجه برای فرهنگ و عملکرد محل کار خطرات بسیاری به همراه دارد.
با اینحال لورا دورینگ، محقق، دانشیار مدیریت استراتژیک در دانشکده مدیریت روتمن دانشگاه تورنتو، گفتە است: «هر حادثهی مبهمی را نمیتوان تبعیض جنسیتی در نظر گرفت، برخی از آنها به سادگی سوء تفاهم هستند.»
او میگوید: «برای قضاوت دقیق بین تبعیض جنسیتی و سوءتفاهم، ما به سازمانها پیشنهاد میکنیم به دنبال الگوهای موثر در میان کارکنان خود باشند و الگوی رویدادها را جدی بگیرند. به عنوان مثال؛ آیا کارکنان چندین بار نگرانیهای خود را در مورد یک فرد یا موقعیت مشخص بیان کردهاند؟ اگر چنین است، این موقعیت ارزش بررسی موارد احتمالی تبعیض را دارد.»
بیش از ۲۰۰۰ زن که در پستهای حرفهای مشغول به کار بودند، از طریق مصاحبههای رودرو، نظرسنجی و مطالعههای موضوعی در این تحقیق شرکت کردەاند. در این نظرسنجیها از شرکتکنندگان پرسیده شدە که در صورت مواجهه با سناریوهایی که سطوح مختلف اطمینان را شامل میشود، چه کاری انجام میدهند.
پروفسور دورینگ و دو محقق دیگر دریافتند زنان در تجربههایی که احساس تبعیض و تحقیر آشکار به آنها میدهد، بیشتر احتمال دارد صحبت کنند، اعتراض کنند و در صدد حل آن برآیند. مانند سرپرستهایی که پروژههای مهمتر و چالشبرانگیزتر را بر عهدهی کارکنان مرد خود گذاشته و تنها وظایف اداری کماهمیت و با ارزش پایینتر را به همتایان زن آنها اختصاص میدهد.
اما محققان همچنین دریافتند هنگامی که زنان چندان مطمئن نیستند دلیل تجربیات ناخوشایندشان جنسیتی است یا خیر آنها معمولا «در خود فرو میروند»، خود را سرکوب میکنند. برای مثال، وقتی یک سرپرست مشارکت یک زن را نادیده میگیرد، زیرا در حین صحبت کردن کارمند زن، تلفن زنگ میخورد و صحبتهایش توسط کارفرما نادیده گرفته میشود. همین سرکوب احساس تبعیض، عدم بیان مشکلات، عدم تغییر عادات کاری و شخصی نگاه داشتن اتفاقات، تاثیر روانی تبعیض را چند برابر میکند.
بە گفتەی پروفسور دویرینگ: «زنان خواهان تغییراند. کارمندان زن نیازمند تغییرات جزئی اما حیاتی هستند، چه در محیط کار و چه در درون خودشان. تغییراتی مانند بالابردن اعتماد به نفس، بلندتر صحبتکردن، سختتر کارکردن و دستکم نگرفتن تلاشهای خود در محل کار.»
محققان دریافتەاند که حوادث مبهمی از قبیل موارد ذکر شده معمولا بیشتر از موارد آشکار اتفاق میافتد و به وضوح به عامل نشخوارکنندهی تمرکز و روح و روان این زنان تبدیل میشود. موارد اینچنینی به شدت در اعتماد به نفس آنها برای پیشرفت در سازمانشان خلل ایجاد کرده و مسیر کاری آنها را عوض میکند.
محققان به سازمانها پیشنهاد کردەاند با شفافسازی فرآیندهای داخلی از قبیل تبلیغات گسترده فرصتهای شغلی و بیان معیارهای آنها، و توضیح واضح فرآیند و منطق تصمیمهای استخدام و ارتقای شغلی، عدماطمینان را در زمینهی مسائل جنسیتی کاهش دهند.
بە گفتەی پروفسور دویرینگ ایجاد محیطی که در آن کارکنان برای به اشتراک گذاشتن نگرانیهای خود بهطور غیررسمی احساس راحتی کنند میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. برای مثال اختصاص یک مامور عدالت منابع انسانی یا یک دفتر بازرسی مطمئن به محل کار، که در آن همکاران و مدیران قادر باشند در صورت مشاهده یا تجربهی تبعیض جنسیتی بالقوه، بهعنوان متحدان حامی یکدیگر عمل کرده و تبعیض را با همکاری هم ریشهکن کنند. در چنین شرایطی کارمندانی که مطمئن نیستند تبعیض جنسیتی را تجربه کردهاند یا خیر، میتوانند از یک همکار مورد اعتماد بهعنوان هیئت مدیره کمک بگیرند.
اگر زنان در مورد حوادث مبهم سکوت کنند، نه تنها شغل آنها بلکه پتانسیل تغییری که به نفع تمام جامعه است کمکم سرکوب شده و محو میشود.
پروفسور دویرینگ میگوید: «اگر سازمانها از تجربیات تبعیضآمیز بیاطلاع باشند، کارمندان زن مدام در انزوا رنج برده و این تجربیات مدام تکرار خواهند شد بدون اینکه کسی از آن باخبر شود. در این صورت مدیران نیز آگاهی و آمادگی لازم را نخواهند داشت که برای رسیدگی به این مشکلات اقدام کنند و در نتیجه این مشکلات دستنخورده باقی خواهد ماند و روز به روز رو به وخامت خواهد گذاشت.»