هلبجه؛ نسلکشی ملتی در سایهی سکوت جهان
صدها سال است تلاش برای کشتار و نابودی ملت کورد ادامە دارد و بە شیوەهای مخلتف در چهار بخش کوردستان تکرار میشود، با گذر سە دهە از این جنایت هولناک اما هنوز نسلکشی هلبجە بە رسمیت شناختە نشدە است.

مژدە کرماشانی
مرکز خبر- هلبجە یکی از شهرهای باشور کوردستان و در حدود ۱۵ کیلومتری مرز روژهلات کوردستان و نزدیکی مرز پاوه و مریوان قرار دارد. پس از بمباران هلبچه، این شهر به دلیل آلودگی دیگر قابل سکونت نبود و هلبجەی جدید در فاصلهی چند کیلومتری از محل بمباران ساخته شد.
یکی از دردناکترین وغمانگیزترین رویدادها در دوران جنگ عراق و ایران، بمباران شیمیایی شهر هلبجە است که در آن هزاران تن از خلق کورد قربانی سیاستهای رژیم بعث عراق و نسلکشی سازمانیافته این رژیم شدند.
بمباران شیمیایی هلبجە در زمره نسلکشی و جنایات جنگی قلمداد میشود و زخمی ماندگار بر پیکرهی جامعه کوردی نهاده است. این رویداد هولناک زمانی به وقوع پیوست که دو دولت ایران و عراق پروتکل ۱۹۲۵ ژنو درباره ممنوعیت استفاده از سلاحهای سمی و شیمیایی را امضاء کرده بودند.
١٦ مارس روزی کە مرگی ناخواستە بر هلبجە سایە افکند
١٦در واقع ١٦ مارس ١٩٨٨ یکی از تراژیدیترین روزهای ملت کورد است، در این روز همزمان با پایان جنگ ٨ سالەی عراق و ایران و در حالیکە نیروهای سپاە پاسداران ایران با همکاری نیروهای کورد باشور کوردستان هلبجە را اشغال کردە بودند شهر هلبجە مورد حملەی شیمیایی عراق قرار گرفت و هواپیماهای جنگندەی رژیم بعث مرکز شهر را هدف قرار دادند کە در نتیجەی این حملات دهشتناک بیش از ۵ هزار نفر شهید شدند.
هواپیماهای جنگی عراق قبل از بمباران شیمیایی، بە مدت دو روز شهر را با بمبهای متعارف بمباران کردند تا شیشەهای منازل شکستە شود و در زمان بمباران شیمیایی گازها بە داخل منازل نفود کنند. پس از آن، رژیم بعث با ۵۰ فروند هواپیما که هر کدام به ۴ بمب شیمیایی نیم تنی مجهز بودند در مجموع ۲۰۰ بمب را بر سر مردم هلبجە ریختند در بمباران شیمیایی حلبچه از ۳ نوع گاز مختلف استفاده شد: گاز خردل، گازهای اعصاب و گاز سیانوژن.
بمباران شیمیایی هلبجە علاوە بر اینکە در مدت زمان کوتاهی آثار وحشتناکی از خود برجای گذاشت و باعث شهید زخمی، مفقود و آوارەشدن بسیاری از شهروندان شد آثار اجتماعی عمیق، وسیع و طولانیمدتی نیز بە دنبال داشت، تصاویر دردناک پس از بمباران، هر انسانی را در بهت فرو میبرد. کودکانی که در آغوش مادران خود جان سپردەاند و هزاران تصویر تکاندهنده دیگر که گویای وقوع یک تراژدی هستند، هر چند کشتار خلق کورد در هلبجە بە خاطر ابعاد آن شهرت جهانی پیدا کرد اما این کشتار بخشی از عملیاتی بزرگتر بە نام «انفال» بود کە طی آن بیش از ١٨٢ هزار کورد توسط نیروهای عراقی اعدام و یا زندە بە گور شدند.
جنایتی کە آثار دهشتناک آن در سالهای متمادی نمایان است
بعد از بمباران شیمیایی هلبجە مردم آوارهای که راهی مرزهای ایران شدند تعدادشان بالغ بر صدها هزار زن و کودک و افراد بيمار بود کە در معرض گرسنگی شديد و سرما قرار گرفتند تعداد زیادی بە علت سرما، گرسنگی و برخورد با مين جان خود را از دست دادند. در واقع عواقب این جنایت بدتر از از روزهای اول بود و برای سالهای متمادی باعث بروز بیماریهای بسیاری در میان مردم شهر شد.
پس از این حادثه، دولت عراق اعلام کرد که سپاه پاسداران ایران در داخل منازل شهر هلبجە بوده و به همین دلیل با سلاحهای شیمیایی به این شهر حمله کرده است. حمله شیمیایی به عنوان حمله نسلکشی شناخته میشود که بزرگترین حمله علیه جمعیت غیرنظامی کورد است، این جنایت توسط جنایتکار علی حسن مجید معروف به علی شیمیایی انجام شد که شهر را با سلاحهای مرگبار متشکل از خردل و گاز سیانور بمباران کرد تا به زندگی هزاران غیرنظامی پایان دهد و وحشتناکترین فاجعه انسانی را مرتکب شود. جنایتی که زن و مرد و بین سالمند و کودک را در برگرفت و پیکر بیجان و خشکزدەی آنها در کوچهها و خیابانهای شهر، تابلوی انسانی پاک نشدنی را در خاطره بشریت رقم زد، تابلویی که بیانگر تراژدی ملتی است که از حق طبیعی خود برای داشتن زندگی ایمن و با عزت محروم شدهاند.
روایت بازماندگان از بمباران شیمیایی نوعی روایت زبانیست کە خارج از درک است یعنی بەگونەای خاطرەوار شروع میشود و در زمان کوتاه مدتی بە اشک و نالە تبدیل میشود و در نهایت با سکوت و حسرتی بیپایان میرسد.
بی تردید خشونت و کشتار تنها در سطح فیزیکی خود را نمایان نمیکند، بلکه به برساخت واقعیت اجتماعی نیز بدل میشود. از اینرو غلبهی چنین نگرشی به معنای تداوم فاجعه در سلوکی دیگر است. در واقع ذهن جمعی سطحینگری که بر بخش زیادی از کوردستان حاکم شد بمباران شیمیایی هلبجه را نه در قالب یک رویداد بلکه محیط کاشت و رشد انتفاع مادی از طرق درصد جانبازی، امتیازات و تسهیلات میبیند این دغدغهی مادی بر ابعاد شناختی و معرفتی فاجعه سایه انداخته است.
خلاء رسانههای کوردی و استفادهی حکومت ایران از خبرنگاران خود و تصاویر گزینشی به عنوان راوی و بدنه اصلی این واقعه، سلوک روشمند سایکولوژیک آن را بیش از پیش برجستهتر میکند. به صورتی که کوردها را به جای شناخت اصل موضوع، به سمت نقطه ضعف تاریخی آنها یعنی وارونەکردن حقایق سوق میدهد. تلفیق اخبار راست و دروغ، معیار تشخیص را بر تمکین از کارزار سایکولوژیک ایران استوار میسازد که با رجوع به حافظهی تاریخی مردم هلبجە صدام حسین را مسئول اصلی این جنایت به حساب میآورند. چنین نگرشی مرهون سیاستهای ماهرانهی ایران به عنوان دشمن معرفت و مبلغ غفلت میباشد و اگر معرفتی بوجود آید، خود سانسوری، محافظه کاری، خودداری از گفتن حقایق و فضیلت سکوت، موضوع ابتلای بخش آکادمیک و مدنی کوردستان گردیده است.