«در دیکتاتوری فقط دو انتخاب وجود دارد، یا با من باشی و یا خفه شوی! »
جوانان کرج میگیوند: ما سال گذشته چند ماه در کف خیابان بودیم. همانجا حرفمان را زدیم. آنها تاکید میکنند: هر کسی به جمهوری اسلامی رای دهد به ادامهی این جنایات رای داده است.
تینا کرمی
کرج - این روزها فضای شهر مملو از پوسترها و تبلیغات انتخاباتی کاندیداها و یا تبلیغات حکومتی برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات بود. از قرار، امروز جمعه یازده اسفند ماه انتخابات دوازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی برگزار میشود. اما امروز دیگر کمتر کسی در فرمایشی بودن این نمایش مضحک حکومتی و نیز بیربط بودن انتخابات و مجلس به حیات اجتماعی مردم ایران تردید دارد. در یک نگاه کلی و فارغ از افت و خیزهای مقطعی، میتوان دید، که نمودار مشارکت مردمی در انتخابات با شیبی تند و معنا دار رو به نزول بوده و هست. و البته از جو حاکم بر فضای جامعه نیز میتوان پیشاپیش حدس زد که امسال از این حیث حتی رکورد شکن نیز خواهد بود و کمترین میزان مشارکت را ثبت خواهد کرد. در واقع کمتر شهروندی را میتوان پیدا کرد که حتی از تاریخ انتخابات اطلاع داشته باشد. دلیل این امر هم بر کسی پوشیده نیست. آنهم با توجه به اتفاقات سال گذشته و سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» که زخمی عمیق بر پیکر جامعه نهاد و شکاف بین مردم و حاکمیت را بیش از پیش کرد.
به این بهانه در کرج به میان مردم کوچه و بازار رفتیم و همصحبت آنها شدیم. این گزارش در نقاط مختلف شهر و از مردم طبقات مختلف تهیه شده.
مریم.د، یک زن میانسال میگوید: ما سال گذشته اعتراضمان را به وضعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... کشور در کف خیابان اعلام کردیم. اعلام کردیم که با این روند و نحوهی اداره کشور سراسر مشکل داریم. اما آنها چه جوابی به ما دادند؟ جوابشان گلوله و باتوم و زندان و سرکوب بود. دختر من که یک نوجوان است در خیابان کتک خورد، در مدرسه تهدید شد. آن موقع برای نظر مردم هیچ ارزشی قائل نبودند اما حالا از مردم میخواهند بیایند پای صندوقهای انتخابات فرمایشی و نظرشان را اعلام کنند!؟ این دیگر خود وقاحت است!
سارا و احسان، یک زوج جوان مغازهدار میگویند: راستش ما حتی خبر نداشتیم که تاریخ انتخابات کی است و از شما شنیدیم، مطلقا هم اهمیتی به این مسخرهبازیها نمیدهیم. چهل و پنج سال است که دارند دم از انتخابات میزنند ولی روز به روز اوضاع بدتر میشود. هم از لحاظ اقتصادی، هم از لحاظ اجتماعی، هم سیاسی، هم فرهنگی.... اگر واقعا میخواهند نظر مردم را بدانند نظر مردم که مشخص است. آنها شما را نمیخواهند. این را باید به چه زبانی بگویند؟
مهسا.ن دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی میگوید: این حکومت هیچ گونه مشروعیت سیاسی ندارد. آنها دستشان به خون شهروندانشان آلوده است. آنها کوچکترین مخالفتی را برنمیتابند. هر اعتراضی در شدیدترین حالت ممکن سرکوب میشود. ما هرگز اتفاقات این چند سال اخیر را فراموش نمیکنیم. نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. سال ٩6، سال ٩٨ و همینطور سال گذشته. جواب اعتراض به حق مردم چگونه داده شد؟ غیر از کشتار و زندان و اعدام چه کار کردند؟ انتخابات زمانی معنا دارد که آزادی انتخاب وجود داشته باشد، آزادی بیان وجود داشته باشد، حق اعتراض باشد، دموکراسی باشد. در دیکتاتوری فقط دو انتخاب وجود دارد. یا با من باشی و یا خفه شوی! اما ما نه با آنها هستیم و نه خفه میشویم! به نظر من هر کسی در این انتخابات شرکت کند دستش به خون جوانانی که در این چند سال جانشان را از دست دادند آلوده است. دستش به خون مهسا و دیگر دختران ایران آلوده است.
زن دستفروش میانسالی را میبینم از وی نیز در مورد انتخابات پرسیدم. طاهرە.م میگوید: من رای نمیدهم. رای دادن هیچ تاثیری بر زندگی من ندارد. ما هر روز فقیرتر میشویم. آنها هم فقط به فکر جیب خودشاناند. فقط برای دزدی میروند. کسی به مردم اهمیتی نمیدهد. چهار سال پیش من رای دادم. آن موقع ما میتوانستیم حداقل ماهی یک بار گوشت یا مرغ بخوریم ولی الان حتی دو ماه یکبار هم مرغ نمیخریم. به زور شکممان را سیر میکنیم. رای بدهیم که با رای ما بروند دزدی کنند!؟ هر کسی رای بدهد شریک دزدها ست.
چند نوجوان نیز کە بە حساب جمهوری اسلامی رای اولی هستند، میگویند: ما سال گذشته چند ماه در کف خیابان بودیم. همانجا حرفمان را زدیم. ما حرفمان را از طریق انتخابات و این چیزها اعلام نمیکنیم. این کارها برای خودشان و مزدورانشان است. حرف ما هم یک چیز است.«نه به جمهوری اسلامی».
آنها در مورد انتخابات میگویند: «انتخابات خودش ادامهی جنایتهای جمهوری اسلامی ست. به این وسیله میخواهند جنایتهایشان را توجیه کنند. هر کسی در این انتخابات شرکت کند به جمهوری اسلامی رای داده و هر کسی به جمهوری اسلامی رای دهد به ادامهی این جنایات رای داده است».
این نوجوانان میگویند: «فقر، گرانی، کشت و کشتار، زندان، اعدام، تجاوز، فساد، دزدی...! دیگر چه جنایتی مانده که رژیم مرتکب نشده باشد؟ واقعا جنایتی مانده؟ پس چرا باید رای داد؟ رای بدهیم که این وضعیت ادامه پیدا کند؟ به نظر من آنهایی که رای میدهند از مسئولین نظام جنایتکارتراند. حتی اگر از روی ناآگاهی باشد. هر چند بعید میدانم که دیگر کسی هنوز ناآگاه باشد و نداند چه خبر است»!
آنهایی کە سنشان برای رای دادن مناسب نیست نیز میگویند: «ما که خودمان سن و سالمان به رای دادن نمیرسد ولی در خانواده و اطرافیانمان حتی یک نفر را هم نمیشناسیم که بخواهد رای بدهد. جامعه دیگر آگاه شده. مثل سابق نیست که مردم گول نظام و رسانههای آن را بخورند. به نظر ما که دیگر همه چیز واضح است و هیچ بهانهای نیست. شاید عدهای باشند که به خاطر پول یا چیزهای دیگر در انتخابات شرکت کنند. اما این خودفروشی ست. آدم نباید خود را بفروشد. حتی اگر از گرسنگی بمیرد».
فاطمه.خ، شصت و پنج ساله می گوید: من از ابتدا با این حکومت مخالف بودم. خودم در زمان انقلاب دانشجو بودم. بعد که انقلاب فرهنگی شد و دانشگاها تعطیل شد و ما هم درسمان نیمه کاره ماند. از همان ابتدا هم که شمشیر را از رو بستند و همهی مخالفان را سرکوب و قلع و قمع کردند. برای زنان هم که در بدو امر پوشش اجباری و حجاب تعیین کردند. با این اوصاف چگونه میتوان از انتخابات حرف زد.؟ انتخاب بین چه و چه؟ بالاخره انتخاب باید بین دو یا چند چیز مختلف باشد. در جمهوری اسلامی دقیقا انتخاب بین چه چیزهایی ست؟ بین خودشان و خودشان؟ مسخره نیست؟
پر واضح است که حنای نظام و انتخابات فرمایشی اش دیگر برای مردم رنگی ندارد. این را هم از جو حاکم بر جامعه و فضای سرد و بیرمق انتخابات و هم از لابلای حرف مردم میتوان فهمید. هزینههای سرسام آور خود نظام و نامزدهای انتخاباتی هم نه تنها تاثیری بر این فضا نگذاشته بلکه باعث شده که میزان نفرت مردم از این نمایش فرمایشی پرهزینه بیشتر و بیشتر شود.