بین الگوی افغانستان و آزادی؛ سرنوشت زنان سوری چه خواهد شد؟
از زمانی که گروە جهادی تحریر الشام قدرت را در سوریه به دست گرفت، زنان با نگرانی و احتیاط در انتظار آیندهای هستند که برایشان رقم خواهد خورد، در حالی که همزمان برای دستیابی به آزادی خود مبارزه میکنند.
![](https://jinhaagency1.com/uploads/fa/articles/2025/02/20250208-photo-2025-02-08-09-42-21-jpgd68fc8-image.jpg)
مقاله به قلم علیاء عثمان، عضو آکادمی ژنئولوژی
از زمانی که گروە جهادی تحریر الشام (HTS) قدرت را در سوریه به دست گرفت و حکومت بشار اسد را سرنگون کرد، زنان با نگرانی و ترس به اقدامات این گروه نگاه میکنند. یکی از نگرانیهای اصلی، مسائل مربوط به زنان است. این نگرانیها ریشه در ارتباط تاریخی گروە تحریر الشام با گروههای جهادی مانند القاعده، طالبان و داعش است. این ارتباط نه تنها ایدئولوژیک، بلکه نظامی و تشکیلاتی نیز بوده است، زیرا بسیاری از رهبران و نیروهای این گروه قبلاً عضو داعش یا القاعده بودهاند. از زمان به دست گرفتن قدرت، مقایسههایی بین اقدامات این گروه و آنچه در افغانستان اتفاق افتاده است، مطرح شده است.
در افغانستان، طالبان در دوره اول حکومت خود (۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱) زنان را تحت فشار قرار دادند و این دوره برای زنان چیزی جز سرکوب و محدودیتهای شدید نبود. پس از سقوط طالبان، زنان افغان طی دو دهه فرصت یافتند تا از آسیبهای دوران طالبان رهایی یابند و در عرصههای مختلف مشارکت داشته باشند و جنبشهای زنان شکل گرفت. اما با بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، وعدههایی مبنی بر حفظ حقوق زنان داده شد که به سرعت نقض شد و زنان افغان بار دیگر به دوران تاریک سرکوب بازگشتند. فعالان زن تحت تعقیب قرار گرفتند، ۸۰ درصد از زنان شاغل در رسانهها شغل خود را از دست دادند و قوانین جدیدی علیه زنان وضع شد. این قوانین شامل ممنوعیت تحصیل در دانشگاهها، بسته شدن مدارس دورهی راهنمایی و متوسطه، ممنوعیت کار و محرومیت از حقوق سیاسی بود. هر روز قوانین جدیدی برای محدود کردن زنان وضع میشد و فعالان زن که درباره این شرایط صحبت میکردند، دستگیر، زندانی و شکنجه میشدند. زمانی که قوانینی برای یک جنس خاص و نه برای دیگری تصویب میشود، این نشاندهنده تبعیض آشکار و اعمال محدودیتهای هدفمند است. در افغانستان، این قوانین همواره بر زنان تحمیل شدهاند تا آنها را از عرصههای اجتماعی کنار بزنند، هویت و نقششان را از بین ببرند و آنان را صرفاً به ابزاری برای تمایلات جنسی و تولیدمثل تبدیل کنند.
قوانین افغانستان زندگی و هویت زنان را در یک حجاب ضخیم فرو برده است. آنها رنگهای زندگی را میبینند اما از لمس آن محروماند، زیرا بهعنوان «فتنه» تلقی میشوند. صدای زنان نباید شنیده شود؛ آنها تنها اجازه دارند در حد نجوا سخن بگویند. از دانشگاهها اخراج شدند و مدارس دورهی راهنمایی و متوسطه برایشان تعطیل شد. از کار کردن منع شدند و از حقوق سیاسی کاملاً محروم ماندند. هر روز قوانین جدیدی تصویب میشود که زنان را بیش از پیش محدود میکند. با این حال، در سالهای اخیر، رسانههای بینالمللی توجه ویژهای به وضعیت زنان افغانستان داشتهاند. بسیاری از فعالان زن نیز از طریق شبکههای اجتماعی جنایات طالبان را افشا کردهاند. اما بهای این افشاگری بسیار سنگین بود و بسیاری از فعالان زن بازداشت شدند، برخی به زندان افتادند و تحت شکنجههای وحشیانه قرار گرفتند. طالبان نهتنها حقوق زنان را سلب کرده، بلکه تلاش میکند صدای آنها را برای همیشه خاموش کند.
این وضعیت باعث شده است که نگرانیهایی درباره سرنوشت زنان سوری وجود داشته باشد. برخی معتقدند که ممکن است مدل افغانستان در سوریه نیز اجرا شود. در این زمینه، تجربه زنان در ادلب که تحت کنترل هیئت تحریر الشام قرار داشت، قابل توجه است. این شهر از حاکمیت یک رژیم فاشیستی به کنترل یک گروه جهادی منتقل شد، اما در هر دو حالت، زنان در حاشیه قرار گرفتند و حقوقشان نادیده گرفته شد. ساختار مردسالارانه و ایدئولوژی افراطی، زنان را به شهروندان درجه دو تبدیل کرد، و حضور آنها در جامعه بهشدت محدود شد. زنان با قوانین سختگیرانهای مواجه بودند که شامل اعدامهای میدانی، احیای بردهداری و ایجاد بازار فروش زنان به عنوان کنیز بود. همچنین، زنان در زندانها تحت شکنجههای شدید قرار میگرفتند. اگر مدل ادلب در سراسر سوریه اجرا شود، آینده زنان سوریه میتواند به همان تاریکی سرنوشت زنان افغانستان باشد.
وقتی صحبت از وضعیت زنان در ادلب میشود، نخستین چیزی که به ذهن میآید، روایتهایی است که افرادی که قبل و بعد از سال ۲۰۲۳ در آنجا زندگی کردهاند، بیان کردهاند. طبق شهادت شاهدان عینی، در ادلب احکامی اجرا شده که نهتنها هیچ ارتباطی با فرهنگ و سنتهای جامعه سوریه ندارد، بلکه شباهت زیادی به قوانین طالبان در افغانستان دارد. مانند سنگسار زنان و مردان در ملاعام، مجازاتی که بیشتر در میان گروههای افراطی مانند طالبان دیده میشود. اعدامهای صحرایی بدون محاکمه عادلانه، که جان بسیاری از زنان و مردان را گرفته است. بردهداری دوباره احیا شد، بهگونهای که بازارهایی برای فروش زنان بهعنوان برده و غنیمت جنگی ایجاد شد. این مسئله پیوند عمیق میان داعش و هیئت تحریر الشام را آشکار میکند. زنان نیز در زندانها شکنجه میشوند و به گفتهی شاهدان، در زندانی به نام «سجن الأثری» که در جبل زاویه، بین کفر نبل و البارة واقع شده، زنان زندانی میشوند و مورد شکنجههای مختلف قرار میگیرند. این گزارشها نشان میدهد که زنان در ادلب، مانند دوران حکومت داعش و طالبان، با سرکوب و خشونت سیستماتیک روبهرو بودهاند.
شادی الویسی که هماکنون به عنوان وزیر دادگستری منصوب شده است، پیش از این در ادلب به عنوان قاضی فعالیت میکرد و احکامی را تحت عنوان «شریعت اسلامی» علیه زنان و مردان صادر میکرد. در سال ۲۰۱۵، او حکم اعدام ۱۰ نفر از جمله زنان و مردان را صادر کرد. همچنین، او کسانی را که در خدمت داعش بودند، با این بهانه که در خونریزی دست نداشتهاند، آزاد میکرد. در ادلب، حذف زنان به عنوان موجوداتی با هویت و روح، به روشهای مختلفی انجام میشد.
پس از سال ۲۰۲۳، ادعا شد که فضای بیشتری برای مشارکت زنان در ادلب در زندگی عمومی ایجاد شده است. این اقدام را میتوان تلاشی از سوی هیئت تحریر الشام برای بهبود تصویر خود در مورد آزادیهای عمومی دانست. اما در واقع، تبعیض جنسیتی در تمام جنبهها ادامه داشت. از نظام آموزشی شروع میشد، جایی که زنان از تحصیل در برخی رشتهها مانند رسانه و علوم سیاسی منع میشدند. همچنین، ازدواج دختران زیر سن قانونی تشویق میشد و قوانینی وجود داشت که زنان متأهل را از ادامه تحصیل منع میکرد. بر اساس این قوانین، زنان تنها در صورتی میتوانستند در دانشگاه تحصیل کنند که مجرد باشند، در حالی که مردان میتوانستند بدون چنین محدودیتی به تحصیل خود ادامه دهند. این قوانین باعث کاهش تعداد زنان در دانشگاهها شد و در بلندمدت، آموزش را به گروههای خاصی از جامعه محدود کرد. با گذشت زمان، تصویب قوانین سختگیرانهتر علیه زنان، مانند ممنوعیت تحصیل در دانشگاهها، آسانتر شد.
تبعیض قانونی علیه زنان در ادلب به وضوح در ممنوعیت آنها از تصدی پست قضایی آشکار بود. زنان تنها میتوانستند به عنوان وکیل در پروندهها فعالیت کنند، که این امر نقش قانونگذاری زنان را به طور کامل حذف میکرد. جهتگیری آنها در مورد جلوگیری از حضور زنان در پست قضاوت کاملاً واضح بود و به بهانه شرایط فیزیولوژیکی و جسمی زنان توجیه میشد. این مرحله زمان کافی برای ارزیابی میزان پایداری آن نداشت، زیرا هیئت تحریر الشام به سرعت به کاخ ریاستجمهوری رسید.
از زمانی که هیئت تحریر الشام بر دمشق تسلط یافت، رویکرد تبعیضآمیز آنها نسبت به زنان به وضوح نمایان شد و علیرغم وعدههایی که داده بودند که سوریه همانند افغانستان نخواهد شد، شعارهایی که مطرح شد، یادآور وعدههای طالبان در مورد زنان بود. اقداماتی که توسط اعضای هیئت تحریر الشام انجام شد، زنان سوری را به یاد طالبان انداخت. از اجبار زنان به پوشیدن حجاب در خیابانها گرفته، تا ممنوعیت سفر یا خروج زنان بدون همراهی محرم، و اظهاراتی مبنی بر اینکه زنان نمیتوانند برخی مسئولیتها مانند وزارت دفاع را بر عهده بگیرند، زیرا فیزیولوژی آنها اجازه این کار را نمیدهد. بر اساس دیدگاهی که تبلیغ میشد، جایگاه زن در خانه و مادری به عنوان اساس هویت او در نظر گرفته میشد. این دیدگاه به اقدامات بعدی مانند جداسازی زنان و مردان در وسایل نقلیه و ادارات دولتی و حتی در ساختار مدیریتی که زنان به طور کلی از آن حذف شده بودند، منجر شد.
همه این شاخصها را ما به عنوان زنان سوری با نگرانی دنبال میکنیم، به ویژه اینکه این اقدامات پایانی ندارند. عبیده ارناؤوط، رئیس دفتر سیاسی هیئت تحریر الشام، اعلام کرد که از «روشهای نرم» برای تحمیل تصویری خاص از زنان که با دیدگاه آنها مطابقت دارد، استفاده خواهد شد. اینجا سؤال این است که روشهای نرم چیست؟ آیا گسترش زنان مبلغ در خیابانها و اجبار زنان به پوشیدن حجاب از جمله روشهای نرم است؟ اینجا مسئله تحمیل پوشش خاصی بر زنان دارای پیامدها و رفتارهای دیگری است که نمونههای آن را در دوره حکومت داعش در سوریه و عراق و امروز در افغانستان دیدهایم. این اقدامات در حقیقت نوعی تلاش برای کنترل و محدود کردن زنان و شکلدهی به نقشهای اجتماعی و فردی آنان است.
در این زمینه، ما به عنوان زنان سوری مطمئن هستیم که اجازه نخواهیم داد سوریه «افغانستان» شود. چندین عامل به ما در این راه کمک میکنند، از جمله موقعیت ژئوپلیتیکی مهم سوریه، که باعث میشود پروژههای جهادی یا اعمال مشابه آنچه در افغانستان اتفاق افتاده، قابل انجام نباشد. همچنین، زمینه تاریخی سوریه که با تنوع اتنیکی، نژادی و مذهبی مشخص میشود، بخشی از جامعه سوری است که در آن هیچ رنگ یا الگوی واحدی نمیتواند بر زنان تحمیل شود. زنان سوری همواره بخش مهمی از جامعه در گذشته و حال بودهاند، به طوری که مادران و مادربزرگان روایت میکنند که چگونه برای تأمین نیازهای خانواده از خانه بیرون میرفتند، از جمعآوری هیزم و آوردن آب گرفته تا داوطلب شدن در جنگها. این قدرت و توانایی در مبارزه باعث شد زنان با اعمالی که داعش تحمیل میکرد، مخالفت کنند. زمانی که زنان از تبعیت از لباس و سبک زندگی داعش خودداری کردند، این به نوعی اعلام رد سلطه فکری بر آنها بود. زمانی که داعش بخشهایی از سوریه را اشغال کرده بود، جامعه سوری این اعمال را نپذیرفت و اولین چیزی که به ذهن ما آمد، صحنه زنان که پس از آزادسازی مناطقشان از دست داعش توسط نیروهای دموکراتیک سوریه و یگانهای مدافع زنان، لباسهای سیاه داعش را از تن خارج میکردند، بود.
علاوه بر این، تجربه سیاسی زنان سوری در طول انقلاب که هزینههای زیادی برای مواضع خود پرداختند، از کشته شدن و دستگیری تا ربوده شدن هزاران زن در زندانها و سایر مکانها توسط دستگاه امنیت دولت، میراثی برای همه زنان ایجاد کرده است.
همچنین، تجربه زنان در منطقه شمال و شرق سوریه یکی از مهمترین عناصری است که میتوان به آن استناد کرد. زنانی که توانستند خود را به صورت نظامی سازماندهی کنند و در مبارزه با تروریسم مشارکت داشته باشند، هرگز نمیپذیرند که اقداماتی مشابه آنچه داعش انجام میداد، در کل جغرافیای سوریه اجرا شود. تجربه سازمانی و سیاسی زنان در منطقه شمال و شرق سوریه به اندازه نقش نظامی آنها اهمیت دارد و دستاوردهایی که از طریق مبارزه به دست آوردهاند، پایهای برای مقابله با هرگونه حذف زنان ایجاد کرده است. سکوت در برابر هرگونه کاهش نقش زنان وجود نخواهد داشت.
انقلاب زنان سوری همبستگی زنان و تصمیم مشترک زنان سوری برای مقابله با چالشها را به عنوان یک جبهه واحد نشان داد، از برگزاری اولین کنفرانس مشورتی زنان در منطقه شمال و شرق سوریه که بر ضرورت مبارزه زنان برای تضمین مشارکت فعال در تمام زمینهها تأکید کرد، تا تشکیل اولین کنفرانس زنان سیاسی سوری در دمشق. ساخت سوریه دموکراتیک بدون مشارکت زنان امکانپذیر نیست.