«از کار انداختن ماشین اعدام حمایت از حق آزادی بیان است»

کانون نویسندگان ایران در رابطە با صدور حکم علیه زنان نوشته است: صدور و اجرای حکم اعدام زنان جز انتقام‌گیری از آنان متوجه آزادی بیان نیز هست، همان‌گونه که «مسئله‌ی زن» فقط مسئله‌ی زنان نیست بلکه امری همگانی است، آزادی بیان هم مربوط به همه است.

مرکز خبر- کانون نویسندگان ایران با انتشار  بیانیەای در رابطە با صدور حکم اعدام علیە پخشان عزیزی و شریفە محمدی، بە نبرد میان زنان و حاکمیت جمهوری اسلامی اشاره و اعلام کرد که به آن‌ها حکم اعدام داده می‌شود برای آنکه اعدام ابزار ایجاد رعب و وحشت در جامعه است.

متن بیانیه به شرح زیر است:

پخشان عزیزی، روزنامه‌نگار، فعال حقوق زنان و مددکار اجتماعی با حکم شعبه‌ی۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام«بغی» به اعدام محکوم شد. طی چند روز اخیر این دومین حکم اعدام برای زنان فعال سیاسی است. پیش‌تر، در ۱۴ تیرماه شریفه محمدی با همین اتهام به اعدام محکوم شده بود. اعدام زنان در چهار دهه‌ی اخیر همواره انجام گرفته است، از اعدام زنان تن‌فروش چند روز پس از بر سر کار آمدن حکومت جدید به حکم خلخالی تا اعدام فرخ‌رو پارسا وزیر دوران پهلوی و از اعدام زنان جوان و نوجوان در سال‌های ۶۰ و ۶۱ تا اعدام گروهیِ۱۰ زن بهایی در سال ۶۲ و از بر دار کردن‌های سال ۶۷ تا اعدام شیرین علم هولی در سال ۸۹ و ... تا قرار گرفتن بر صدر کشورهای اعدام کننده‌ی زنان در سال گذشته! و به این‌ها اضافه کنیم فهرست اعدام زنانی که «مجرمان عادی» تلقی می‌شوند.

 و اکنون، تنها به فاصله‌ی  ۲۰ روز، صدور دو حکم اعدام برای دو زن. اعدام زنان در ایران دو وجه دارد: وجه عام و وجه خاص. به آن‌ها حکم اعدام داده می‌شود برای آن‌که اعدام ابزار ایجاد رعب و وحشت در جامعه است؛ ابزار بستن دهان‌ها و دست‌هاست. هرگاه آتش جنبش‌های اعتراضی شعله می‌کشد بر شمار چوبه‌های دار افزوده می‌شود. در وجه خاص به زنان حکم اعدام داده می‌شود چون زن هستند. زنان را چه به عرض اندام؟! زنان را چه به ابراز وجود؟!

به زیر سلطه درآوردن زنان امر ماهوی و همیشگی حاکمیت در تمام این سال‌ها بوده است و خواهد بود. کشاکش این دو نیرو از نخستین روزهای آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی درگرفت؛ نبردی گاه پنهان و گاه آشکار که افت و خیز داشته است و توقف نه. جنبش «زن زندگی آزادی» شکل آشکار و گسترده‌ی این جدال بود؛ برآیند نیروهای عیان و نهان هر دو سو. در این جنبش زنان و «مسئله‌ی زن» چنان قدرت غافل‌گیرکننده‌ای از خود نشان دادند که پایه‌های سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک حاکمیت به لرزه افتاد. در مقابله با این قدرت و برای به سلطه درآوردن مجدد زنان، حتی به اندازه‌ی سابق، «طرح نور» و اعمال بیش‌تر زور ( بازداشت‌های بیش‌تر، حکم‌های سنگین‌تر و اعدام) به کار گرفته شد.

سلطه بر زنان سلطه بر جامعه است همان‌طور که آزادی زنان آزادی جامعه است. نخستین گام برای رسیدن به سلطه، دوختن دهان‌هاست یعنی حذف بیش از پیش آزادی بیان. صدور و اجرای حکم اعدام زنان جز انتقام‌گیری از آنان متوجه آزادی بیان نیز هست. همان‌گونه که «مسئله‌ی زن» فقط مسئله‌ی زنان نیست بلکه امری همگانی است، آزادی بیان هم مربوط به همه است. از کار انداختن ماشین اعدام حمایت از حق آزادی بیان است و تلاش برای لغو حکم اعدام شریفه محمدی و پخشان عزیزی و دیگر محکومان، گذشته از انجام وظیفه‌ی انسانی، دفاع از آزادی بیان خودمان است. فراموش نکنیم که هم‌اکنون وریشه مرادی نیز با اتهام «بغی» در بازداشت به‌سر می‌برد و ممکن است صف زنان محکوم به اعدام طویل‌تر شود.