رزرین کمانگر: اتحاد زنان؛ گامی ریشه‌دارتر از جنگ‌ها

رزرین کمانگر می‌گوید: «جنگ میان ایران و اسرائیل فقط بخشی از نبرد بزرگ‌تری است؛ نبردی که جمهوری اسلامی سال‌ها علیه مردم، به‌ویژه زنان، به راه انداخته است. این جنگ داخلی خونین‌تر و ویرانگرتر است و زنان شجاعانه پیشاهنگ آزادی‌اند.»

شهلا محمدی

مرکز خبر- در هفته گذشته، حمله‌ای از سوی اسرائیل علیه نظام جمهوری اسلامی انجام شد که همچنان ادامه دارد و وارد هشتمین روز خود شده است. این حملات از ابتدا با هدف قرار دادن فرماندهان سپاه پاسداران و دانشمندان هسته‌ای آغاز شد و بعدها میادین نفتی و پادگان‌های نظامی نیز هدف قرار گرفتند. این جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل شرایط امنیتی، معیشتی، اجتماعی و اقتصادی بسیار سخت و زیانباری برای مردم به‌وجود آورده است. در این میان، وضعیت زندانیان سیاسی نیز با خطر اعدام‌های زودهنگام از سوی جمهوری اسلامی روبرو است.

همچنین، از دو روز پیش ایران اینترنت را به‌طور کامل قطع کرده و ارتباط مردم با دنیای بیرون را محدود ساخته است. در این زمینه و درباره ابعاد اجتماعی این جنگ و پیامدهای آن در خاورمیانه، گفتگویی داشتیم با رزرین کمانگر، مسئول کمیته دیپلماسی جامعه زنان آزاد شرق کوردستان (کژار).

 

در ابتدا، مایلم ارزیابی کلی شما را از وضعیت موجود جویا شوم؛ تحولاتی که در حال شکل‌گیری است، روندی که در مناطق مختلف می‌بینیم، و تأثیری که این شرایط بر کل خاورمیانه، به‌ویژه ایران و روژهلات کوردستان، می‌گذارد؟

در واقع، تمام این تحولات را باید در چارچوب روندهایی تحلیل کرد که پیش‌تر هم درباره‌شان صحبت کرده بودیم. دیزاین نوین خاورمیانه که اکنون در حال اجراست، بی‌ارتباط با تاریخ پرتنش این منطقه از زمان جنگ جهانی سوم تاکنون نیست. این روند، مرحله به مرحله پیش آمده و امروز به شکلی تازه در حال بروز است.

 

از جنگ نیابتی تا درگیری مستقیم؛ فاز تازه پس از ۷ اکتبر

پیش از این هم درباره‌ی جنگ‌های نیابتی صحبت کرده بودیم، اما سؤال این‌جاست که چرا این‌بار این طراحی مستقیماً از سوی اسرائیل کلید خورده؟ در سال‌های گذشته، شاهد جنگ‌های نیابتی و حملاتی از سوی اسرائیل و متحدانش علیه ایران بودیم: چه در سوریه، چه در یمن و چه در لبنان. اما حالا، بعد از رخدادهای هفتم اکتبر، به نظر می‌رسد وارد فاز تازه‌ای شده‌ است. مرحله‌ای که دیگر فقط جنگ نیابتی نیست، بلکه به سمت درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی پیش می‌رود، در واقع جنگ دو قدرت است.

 

بازگشت دو امپراتوری؛ عثمانی و صفوی در نقش‌های جدید

در تحلیل‌های اخیر، بار دیگر بحث دو امپراتوری تاریخی، عثمانی و صفوی،  مطرح می‌شود. دو امپراتوری‌ای که حالا انگار در قالب جمهوری ترکیه و جمهوری اسلامی ایران، با کارکردها و روایت‌های نوین، بازتعریف شده‌اند. ایران، به‌ویژه با نقش محوری‌اش در محور شیعی، عملاً به عنوان بازیگری معرفی می‌شود که در برابر نظم جهانی موجود ایستاده است؛ نظمی که همچنان از مدل دولت‌-ملت برای مدیریت و کنترل منطقه بهره می‌برد.

 

دولت‌ـ‌ملت یا دولت مطیع؟ منافع جهانی و بازتعریف هویت‌ها

در این میان، سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا نظم جهانی کنونی، خواهان تثبیت دولت‌ـ‌ملت‌ها در منطقه است، یا برعکس، تلاش می‌کند از دل این دولت‌ها، هویتی سازگار با ساختار و منافع خود شکل دهد؟ در این راستا، گاه از «شیعه‌سازی» دولت ایران نیز صحبت می‌شود، به معنای ناچار ساختن جمهوری اسلامی به ایفای نقشی خاص در چارچوب تقابل‌ها یا سازش‌های منطقه‌ای.

 

ایران و ترکیه؛ نوبت بازی در زمین بازطراحی منطقه

در همین حال، تحولات ترکیه هم قابل‌توجه است. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، پس از درگیری‌ها در یمن، لبنان و غزه، اکنون نوبت به ایران و ترکیه رسیده است تا وارد مرحله‌ای تازه از تقابل‌ها، فشارها یا حتی بازتعریف جایگاه‌شان در نظم منطقه‌ای شوند.

حالا حدود یک هفته از آغاز این حملات می‌گذرد، و آنچه در این مدت شاهدش بودیم، تمرکز بر هدف قرار دادن مراکز نظامی و امنیتی در منطقه است. اما پیش از آغاز این دور از درگیری‌ها، چه شرایطی حاکم بود؟

 

میز مذاکره یا صحنه تحمیل؟ پیش‌درآمدی بر دور تازه حملات

در واقع، پیش از شروع حملات، شاهد شکل‌گیری نوعی فضای مذاکراتی میان ایران و آمریکا بودیم. چندین دور گفت‌وگوهای غیررسمی یا «مذاکرات نرم» در جریان بود. اما نکته مهم این است که این مذاکرات، ماهیت دوطرفه واقعی نداشت. یعنی برخلاف یک مذاکره متقابل، بیشتر شاهد اعمال فشار و تحمیل مطالبات از سوی آمریکا بودیم، بدون آن‌که ایران در موضعی برابر بتواند خواسته‌های خود را مطرح کند.

در چنین شرایطی، آنچه بر سر میز قرار داشت، بیشتر خواسته‌ها و شروط ایالات متحده بود؛ و ایران عملاً در موقعیتی قرار گرفت که یا باید این مطالبات را می‌پذیرفت، یا منتظر فشارهای بیشتر و حتی گزینه‌های نظامی می‌ماند.

از این رو، می‌توان گفت آن‌چه به‌ظاهر «میز مذاکره» بود، در عمل به بستری برای تحمیل سیاست‌ها و برنامه‌های طرف آمریکایی تبدیل شد. و در نتیجه، وقتی ایران در برابر این روند واکنش نشان داد یا حاضر به تمکین کامل نشد، دور تازه‌ای از حملات، این‌بار با تمرکز بر ایران، آغاز شد.

این را هم باید اضافه کنیم که وضعیت کنونی ایران، همان‌طور که در بخش‌های پیشین برنامه هم اشاره شد، در سایه‌ی حملاتی است که به‌طور مستقیم از سوی اسرائیل انجام گرفت. اگرچه ایران در حال حاضر واکنش‌هایی نیز نشان داده، اما این پاسخ‌ها در حدی نبوده‌اند که شرایط را برای اسرائیل به شکل واقعی پرهزینه کنند. انگار میدان جنگ هنوز برای اسرائیل امن باقی مانده است.

 

جنگ درون؛ سرکوب جامعه به‌ویژه زنان در قلب جمهوری اسلامی

اما در کنار این بُعد نظامی، موضوع دیگری هست که به‌نظرم بسیار حیاتی است و نباید نادیده گرفته شود. شما در ابتدای برنامه، خیلی خوب به جنبه‌های اجتماعی جنگ اشاره کردید و من می‌خواهم دقیقاً بر همان نقطه تأکید کنم.

در واقع، ما با جنگی صرفاً میان دولت‌ـ‌ملت‌ها مواجه نیستیم؛ بلکه این جنگ، جنگ میان دو سیستم اقتدارگراست. و مهم‌تر از آن، باید به این واقعیت توجه کنیم که خود جمهوری اسلامی، طی این سال‌ها، به‌ویژه پس از انقلاب ژن، ژیان، آزادی، نوعی جنگ تمام‌عیار را علیه جامعه‌ی خودش به راه انداخته است.

نباید فراموش کنیم که از همان نخستین روزهای بعد از انقلاب ژن، ژیان، آزادی، چیزی که تحت عنوان «جنگ با دشمن خارجی» تبلیغ می‌شد، در واقع پوششی بود بر جنگی که علیه زنان، علیه تنوع، و علیه اراده‌ی جامعه در جریان بود. هر سال، سالگرد انقلاب را به عنوان نماد «آزادی» بزرگ می‌گیرند، در حالی که برای بسیاری از مردم، آن نقطه آغاز سرکوب‌، تبعیض و شکافی عمیق میان حکومت و جامعه بوده است، شکافی که در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و به‌ویژه در حقوق زنان، هر روز عمیق‌تر شده.

بنابراین وقتی از جنگ حرف می‌زنیم، نباید فقط به مرزهای جغرافیایی نگاه کنیم؛ باید ببینیم که در داخل، در بطن جامعه، چه نوع جنگی میان قدرت و مردم در جریان بوده و هست.

ما صرفاً  با یک ساختار ناکارآمد طرف نیستیم؛ بلکه با سیستمی روبه‌رو هستیم که هم‌زمان با ناتوانی در پاسخ‌گویی به نیازهای مردم، شمشیرش را علیه جامعه نیز تیز کرده است. حاکمیتی که نه‌تنها مطالبات عمومی را نادیده گرفته، بلکه فعالانه در برابر آن‌ها ایستاده و جامعه را مورد هدف قرار داده است.

یکی از آشکارترین نمونه‌های این سرکوب، برخورد خشن با زنان است. از دستگیری گسترده‌ی فعالان زن، تا صدور و اجرای احکام سنگین، از جمله اعدام، و محدود کردن کامل صداهای زنانه در عرصه‌ی عمومی، همه نشان می‌دهد که این سیستم نه‌فقط ناکارآمد، بلکه ضد جامعه است. به‌ویژه در برابر زنانی که خواستار تغییر، عدالت و برابری بوده‌اند، با تمام قوا ایستاده است.

در این شرایط، وقتی از «جنگ» صحبت می‌کنیم، نباید آن را فقط به نبرد میان ایران و اسرائیل محدود کنیم. جنگ اصلی، جنگی است که جمهوری اسلامی سال‌هاست علیه جامعه‌اش، علیه بدنه‌ی مردمی، و به‌ویژه علیه زنان به راه انداخته است. این جنگ در سکوت و سایه رخ داده، اما خونین‌تر و ویرانگرتر از بسیاری از نبردهای خارجی بوده است.

 

شما به مسئله بسیار مهمی پرداختید؛ به خیزش انقلابی ژن، ژیان، آزادی و مبارزات زنان که از چند سال پیش آغاز شده و اتفاقاً زنان در پیشگامی این حرکت بودند. البته پیش از آن هم زنان واقعاً پیشگام مبارزات بودند و تعداد زیادی از آن‌ها، مانند شیرین علم‌هولی، در زندان‌های ایران حضور داشتند. پس از این مبارزات، حضور زنان گسترده‌تر و تأثیرگذارتر شد. اما امروز ما در شرایط جنگی قرار داریم که بخش بزرگی از جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.

شما به‌عنوان نماینده کژار فعالیت می‌کنید. اهمیت این موضوع که سازماندهی زنان چگونه باید باشد، چگونه باید شکل بگیرد و در این جامعه چگونه زنان بتوانند خود را سازمان دهند، تا هم تأثیرات جنگ را کاهش دهند و هم سرکوبی درونی را بشکنند، بسیار بالاست؛ زیرا همان‌طور که خودتان اشاره کردید، مردم جامعه هم‌اکنون با دو نوع جنگ مواجه هستند: جنگی که حاکمیت علیه آنها به راه انداخته و جنگی که میان دو کشور جریان دارد؟

 

هر دولت-ملت یک سیاست داخلی و یک سیاست خارجی دارد. جمهوری اسلامی در طول سه سال گذشته در سیاست خارجی خود شکست‌هایی را تجربه کرده است. قبل از انقلاب ژن، ژیان، آزادی، درهای دیپلماسی را در خاورمیانه باز کرد، تا بتواند نفوذ و تاثیر خود را بیشتر کند، اما ما دیدیم که این تلاش‌ها به شکست انجامید.

در سیاست داخلی نیز، وضعیت کم‌وبیش مشابه است. اگرچه چهره‌ها و دولت‌ها در ظاهر تغییر کرده‌اند، اما ساختار قدرت و عملکرد حاکمیت همواره ثابت مانده و ناکارآمدی آن روز به روز عمیق‌تر شده است. جامعه با بحران‌های انباشته و گوناگونی روبه‌روست، از بحران اقتصادی و فقر گسترده گرفته تا سرکوب سیاسی، شکاف‌های قومیتی، و نقض سیستماتیک حقوق زنان.

 

انقلاب ژن، ژیان، آزادی؛ آغاز تقابل آشکار با سرکوب

پس از انقلاب «ژن، ژیان، آزادی»، این شکست‌های درونی کاملاً عیان شدند. جامعه‌ای که سال‌ها با مطالبات برحق خود نادیده گرفته شده بود، اکنون آشکارا در برابر ساختاری قرار گرفته که به جای پاسخ، سرکوب را برگزیده است. اما چیزی که این انقلاب را برجسته کرد، پیشاهنگی زنان بود؛ زنانی که به‌مثابه آینه‌ی تمام‌نمای جامعه، نه‌تنها به میدان آمدند، بلکه رهبری این انقلاب را بر دوش گرفتند.

این موضوع بسیار حائز اهمیت است. زنانی که به‌رغم تمام فشارها، زندان‌ها، اعدام‌ها و ارعاب‌ها، عقب ننشستند. آن‌ها نه از اراده‌ی دیگری، بلکه از اراده‌ی خود، از آگاهی خود، از تجربه‌ی تاریخی خود، سخن گفتند و دست به سازماندهی زدند. این یک مسیر روشن است، نه فقط برای جنبش زنان، بلکه برای کل جامعه.

 

صدای مستقل و سازمان‌یافته‌ی زنان

نکته‌ی دوم این است که مشارکت و سازماندهی زنان، صدایی واحد و قدرتمند دارد؛ صدایی که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

به نظر من، زنان در تحولات اخیر به نماد آزادی تبدیل شده‌اند؛ نمادی که با وجود مشکلات فراوان، پایدار ایستاده و مبارزه می‌کند. مهم‌ترین چالشی که در این مسیر وجود دارد، فقدان حکمرانی آزاد و دموکراتیک است؛ مسأله‌ای که قرن‌هاست گریبان‌گیر منطقه ماست و تا وقتی این مشکل حل نشود، نمی‌توان از تحقق دمکراسی واقعی سخن گفت.

 

قتل‌های ناموسی؛ بازتاب حاکمیت مردسالار

شما در گزارش‌ها و تحلیل‌های خود بارها به این نکته اشاره کرده‌اید بویژه در دو ماه گذشته بیش از پنجاه زن از سوی پدر، برادر، همسر و افراد نزدیک به قتل رسیدند؛ زنانی که از نسل‌ها و خانواده‌های مختلف آمده‌اند، از مادران و همسران گرفته تا خواهران و دختران. این زنان در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که حاکمیتی سرکوب‌گر علیه آن‌ها و کل جامعه اعمال می‌کند. حکومتی که نه تنها زنان، بلکه کل جامعه را تحت فشار و سرکوب قرار داده است.

 

آگاهی زنان و شکاف عمیق با حاکمیت

با این حال، شکاف بین مردم و حاکمیت روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود. اما نکته‌ی قابل توجه این است که زنان در ایران کاملاً آگاه‌اند و می‌دانند چه می‌خواهند. آن‌ها برای زندگی آزادانه می‌جنگند؛ آزادی‌ای که فقط برای خودشان نیست، بلکه برای کل جامعه و حتی منطقه اهمیت دارد.

 

آزادی زن، مسئله‌ای جمعی و چندملیتی

زنان دقیقاً می‌دانند چه می‌خواهند. اما برای رسیدن به این اهداف و تحقق عملی مطالباتشان، فقط زنان یا یک بخش کوچک از جامعه نمی‌توانند به تنهایی موفق شوند و نمی‌توانند این مسیر را پایدار نگه دارند. به همین دلیل، به نظر من مسئله آزادی زن، در وهله اول، یک مسئلهٔ جمعی و فراگیر است، یک مسئله چندملیتی است.

 

تجربه کوردستان؛ الگوی مقاومت و سازماندهی

این یعنی چه؟ یعنی در مناطقی مانند کوردستان، که به دلیل سال‌ها مبارزه و مقاومت، زنان نقش پیشرو و فعال دارند، ما شاهد این هستیم که این پیشاهنگی‌ها تأثیرگذار است و آمار آن‌ها گویای این واقعیت است. بنابراین در کوردستان باید از این دستاوردها محافظت کرد و در عین حال، لازم است یک گروه، کمیته یا پلتفرم آزاد شکل بگیرد که صدای تمام اقشار و اقلیت‌ها را دربر بگیرد، صدایی واحد و مشترک علیه هر نوع اقتدارگرایی.

 

اتحاد فراملیتی؛ راهکار مقابله با اقتدارگرایی

در بستر ایران، راهکار چیست؟ در اینجا نیز این کمیته‌ها باید به شکل کمیته‌های فراملیتی شکل بگیرند. مثلاً در انقلاب ژن، ژیان، آزادی، به خوبی دیدیم که حمایت‌های متقابل بین کوردستان و نقاط دیگر ایران ازجمله بلوچستان و در سایر مناطق وجود داشت. این نکته باید برای جامعه روشن شود که دشمن اصلی را باید به طور مشترک بشناسیم و با آن مقابله کنیم.

 

بحران اکولوژیک؛ بعد فراموش‌شده‌ی مبارزه

در کنار این، باید توجه داشت که امروز در شرایطی هستیم که مسائل متعدد و پیچیده‌ای از جمله مسائل کارگری، طبقاتی، زیست‌محیطی و اکولوژیکی مطرح است.  اما در قرن بیست‌ویکم شاهد هستیم، نظام حاکم با نابودی منابع طبیعی و تخریب اکولوژی، سلامت جامعه را به خطر انداخته است.

 

سه ستون تحول: آزادی زن، دموکراسی و اکولوژی

ما در قرنی زندگی می‌کنیم که سه مسئله‌ی بنیادین، اکولوژی، دموکراسی و آزادی زن در آن نقش محوری دارند.

جامعه ایران پس از انقلاب ژن، ژیان، آزادی و تلاش‌هایی که شده، به این نتیجه رسیده، به شدت نیازمند یک سازماندهی مستحکم و مؤثر است. این سازماندهی چطور شکل می‌گیرد؟ بر اساس یک درد مشترک.

درد مشترک چیست؟ این درد در بطن زندگی مردم نهفته است؛ در اراده آن‌ها و خواسته‌های واقعی‌شان. برای پرداختن به این درد مشترک، نمی‌توانیم از دیدگاه‌های صرفاً ناسیونالیستی یا جنسیت‌محور عمل کنیم و با آن‌ها مواجه شویم.

 

گذار از مرکزگرایی و نگاه جنسیت‌محور

بنابراین، لازم است از نگاه‌های جنسیت‌محور و مرکزگرایی‌های محدود گذار کنیم. تنها در این صورت است که می‌توانیم به یک سازماندهی مستمر و مؤثر دست یابیم که نتیجه‌بخش باشد.

 

شما اشاره کردید که زمینه‌ی چنین سازمان دهی در روژهلات کوردستان فراهم است و مسئله‌ای که مطرح کردید، به‌ویژه به انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی است که نیازمند است تا تفکری نوین در خود جامعه و عرصه سیاسی ایران گسترش یابد. شما بعنوان کژار تاکنون چه تلاش‌هایی انجام داده‌اید و به نظر شما آیا جامعه ایران آمادگی پذیرش این تحولات را دارد؟ در روزهای گذشته، ما شاهد جنگ روانی و جنگ رسانه‌ای گسترده‌ای بودیم که بسیاری از گروه‌های مختلف را هدف حملات خود قرار داده است. این وضعیت در سطح جامعه باعث تشدید تنش‌ها شده و به‌ویژه زنان بیشتر از سایرین در معرض این حملات قرار دارند؟

 

وظیفه رسانه آزاد در وهله اول مشخص کردن این است که رسانه در طرف جامعه قرار دارد یا علیه آن. در اینجا، نقش رسانه اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، چون همان‌طور که خودتان اشاره کردید، حجم گسترده‌ای از جنگ روانی از طریق شبکه‌های اجتماعی در جریان است و این روند همچنان ادامه دارد. در شرایط جنگ، نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت. البته این مسئله جدید نیست، بلکه در طول سال‌های گذشته، حتی با سرعت بیشتری در حال گسترش بوده است.

 

مبارزه مستمر کژار در دو دهه گذشته

در طول حداقل بیست سال گذشته، خود کژار نشان داده است که مبارزاتش را به‌طور مستمر ادامه داده است و این مبارزات با استقبال گسترده‌ای از سوی جامعه، به‌ویژه در شرق کورستان و در میان گروه‌های مختلف اجتماعی روبه‌رو بوده است. کژار توانسته با فعالیت‌های متنوع و حضور فعال نمایندگان خود در کنار مردم، اعتبار زیادی کسب کند؛ حتی وریشه مرادی از اعضای آن در زندان‌ها حضور دارند و این نشانه‌ای از تعهد واقعی آن‌ها به جامعه است.

وقتی جامعه واقعیت تلاش‌های کژار را می‌بیند، می‌تواند درک کند که این سازمان در مسیر درستی حرکت می‌کند. البته همه ما انتقادات جدی نسبت به عملکرد کژار و سایر نهادها داریم و حتماً در تلاشیم تا این انتقادات را به شکل سازنده و خودانتقادی مطرح کنیم، تا بتوانیم مبارزه را هرچه گسترده‌تر و مؤثرتر کنیم.

اما نکته مهم این است که کژار به عنوان یک سازمان معتقد است برای رسیدن به آزادی، باید ایران به یک ساختار دمکراتیک تبدیل شود؛ یعنی کشوری فرا-ملیتی که در آن تفاوت‌ها مانعی برای وحدت نباشد. هدف اصلی کژار طی این سال‌ها این بوده که تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و قومی نه تنها مانع نباشند، بلکه به عنوان سرمایه‌ای برای غنای جامعه پذیرفته شوند و در عین حال، همه در چارچوب یک ساختار فرا-ملیتی و دمکراتیک گرد هم آیند.

همچنین در طول این سال‌ها، کژار به‌صورت مستمر با نهادهای دموکراتیک، اکولوژیک و فمنیستی در ایران، خاورمیانه و جهان همکاری کرده است. این تعاملات زمینه را برای پیشبرد ایده‌های فرا-ملیتی و دمکراسی فراهم کرده و همچنان در مسیر تقویت این ارزش‌ها گام برمی‌دارد.

به‌خصوص در طول همین هفته گذشته، هم در فعالیت‌های خود شما و هم در برنامه‌ها و گزارش‌هایی که از سوی جنبش‌های مختلف، به‌ویژه از شعبه کوردستان، ارائه شده، شاهد فعالیت‌های چشمگیر و پرسش‌های زیادی بودیم. نگاه‌ها به فعالیت‌های کژار دوخته شده و همه در تلاش‌اند بدانند که در دستور کار آینده چه خواهد بود. ما نیز قصد داریم تجربیات و آموزه‌های سال‌های گذشته را به‌طور کامل به اشتراک بگذاریم تا همه انتظارات شفاف باشد و بتوانیم با هم برای آینده بهتر برنامه‌ریزی کنیم.

در این مقطع کنونی، حمایت و همبستگی بسیار مهم است. شاید شرایط سخت به نظر برسد و حمایت‌ها کم باشند، اما باید بدانیم که همین قدم‌های کوچک زنان سازمان‌یافته و متحد، اساس تغییر و پیشرفت است. زنان باید بدانند که تلاش و مقاومت آن‌ها در برابر سختی‌ها، نیروی محرکه‌ای است که می‌تواند تحول‌آفرین باشد.

 

دمکراسی منطقه‌ای با پیشاهنگی زنان آزاد

مسئله بسیار مهمی که در این زمینه وجود دارد، روشن شدن مسیر و دادن امید است؛ به‌ویژه در کوردستان و دیگر مناطق. اگر هدف ما ساختن سیستمی چندملیتی و دمکراتیک در خاورمیانه است، باید با پیشاهنگی زنان آزاد در کوردستان و دیگر نقاط این منطقه به نقطه‌ای برسیم که امید و حرکت را در دل مردم شعله‌ور کنیم. این مسیر ممکن است زمان‌بر باشد و آموزش‌ها و مبارزات فراوانی لازم داشته باشد، اما قطعاً به نتیجه خواهد رسید.