استثمار در نیمهشب
در ایران، زنان شاغل در شیفت شب، پرستاران بیمارستانها، کارگران خدمات شهری، نگهبانان و حراست با فشار مضاعف جسمی و روانی مواجهاند. ساعات کاری طولانی و غیرمنظم و فقدان حمایت قانونی، بدن زن را به ابزار تولید بدون استراحت بدل کرده است.
شیلان سقزی
وضعیت زنان شاغل در شیفت شب نشاندهنده تضادی عمیق میان وعدههای حمایت خانوادهمحور دولت و واقعیتهای سخت کار، فشارهای روانی و تهدیدهای امنیتی است. تا زمانی که ساختارهای سیاسی و اجتماعی به این تناقضات بیتوجه باشند، سلامت و حقوق این زنان همچنان قربانی سودآوری و بیعدالتی خواهد شد.
این گزارش با نگاهی انتقادی قصد دارد نشان دهد چگونه زنان شاغل در شیفتهای شب، به ویژه پرستاران، کارگران خدمات شهری و نگهبانان، تحت فشار همزمان تغییر ریتم زیستی، خستگی مزمن و تهدیدهای امنیتی قرار میگیرند. این شرایط نه تنها سلامت جسمانی و روانی آنان را به خطر میاندازد، بلکه تضاد آشکار با شعارهای خانوادهمحور و حمایت از زنان را نمایان میکند و کالاییشدن بدن و زمان زنانه در نظام اقتصادی و اجتماعی را برجسته میسازد.
خواب ناامن زنان در شیفتهای شب
در ایران، زنان شاغل در شیفت شب، پرستاران بیمارستانها، کارگران خدمات شهری، نگهبانان و حراست با فشار مضاعف جسمی و روانی مواجهاند. ساعات کاری طولانی و غیرمنظم، محرومیت از خواب کافی و فقدان حمایتهای قانونی، بدن زن را به ابزار تولید بدون استراحت بدل کرده است. این وضعیت نه تنها سلامت جسمی و روانی آنان را تهدید میکند، بلکه بر زندگی خانوادگی و مشارکت اجتماعیشان نیز اثرگذار است. شیفت شب، در عمل، فضایی برای استثمار مضاعف است؛ زنانی که باید مراقب امنیت و رفاه دیگران باشند، خود در معرض بیخوابی، خستگی مزمن و آسیبهای روانی قرار دارند. این شرایط بازتاب نابرابری ساختاری و جنسیتی در بازار کار و سیاستهای اجتماعی است که امنیت و نیازهای بنیادی زنان را نادیده میگیرد.
این وضعیت نشاندهندهی یک ساختار جنسیتی و اقتصادی است که بدن زن را به عنوان ماشین تولید شبانه میبیند و نیازهای زیستی و روانی او را قربانی عملکرد اقتصادی میکند. فقدان مقررات حمایتی و عدم نظارت مؤثر، زنانی را که در شیفت شب کار میکنند در معرض تهدیدهای مضاعف قرار میدهد؛ خطرات فیزیکی محیط کار، حمل و نقل ناامن در ساعات تاریکی، و خشونت احتمالی در فضاهای عمومی. علاوه بر این، جامعه و دولت با طبیعیسازی این وضعیت، شیفت شب زنان را امری عادی و قابل چشمپوشی میدانند؛ انگار که بیخوابی و خستگی مزمن بخشی از «سرنوشت شغلی» زن است. این روند نه تنها سلامت فردی زنان را تخریب میکند، بلکه بازتولید نابرابری ساختاری در بازار کار و محرومیت آنان از فرصتهای ارتقا و امنیت اجتماعی را تقویت میکند.
به عبارت دیگر، شیفت شب زنان تبدیل به ابزاری میشود برای استمرار اقتصاد کار ارزان و نیروی کار ارزانقیمت، در حالی که مسئولیت اجتماعی و مراقبتی که زنان بر دوش میکشند، هیچ حمایتی از سوی نهادهای حکومتی دریافت نمیکند و به مثابه سرمایهای مصرفشده در چرخهی اقتصادی باقی میماند.
مطالعهای با عنوان «Night shift work experiences among Iranian nurses» نشان میدهد که پرستاران ایرانی که در شیفت شب کار میکنند، با «فشارهای فیزیکی و روانی گسترده» مواجهاند و نیز بر اساس تحقیق «Evaluating of Sleep Quality in Shift‑Work Nurses; Iran»، حدود ٣٢ تا۵۴٪ از کارکنان شب دچار اختلالات خواب یا خوابآلودگی روزانهاند، در مقایسه با ١٨٪ از کارکنان روزانه. همچنین در گزارشی تحت عنوان «Problems and Challenges Faced by Female Workers in Iran» اشاره میکند که زنان کارگر در ایران اغلب «١٢ ساعت به بالا در روز» کار میکنند و حقوق ماهانهشان بسیار پایین است. این دادهها نشان میدهند که زنان در شیفت شب و در مشاغل سخت، نه تنها ساعات کار طولانی و ساعات استراحت محدود دارند، بلکه کیفیت وضعیت جسمی و روانیشان نیز به شدت تهدید میشود.
کالاییشدن بدن زنان با شعارهای خانوادهمحور
زنان شاغل در شیفت شب چه پرستار، نگهبان، یا کارگر خدمات شهری، در مواجهه با تغییرات مداوم ریتم زیستی بدن، امنیت فیزیکی پایین و فشار روانی شدید قرار دارند. بدن آنها مجبور میشود با الگوی کار و خواب ناسازگار با چرخه طبیعی خود هماهنگ شود، که منجر به اختلالات خواب، خستگی مزمن، اختلالات خلقی و کاهش کارایی میشود. همزمان، زنان در تاریکی شهر با تهدیدهای امنیتی مستقیم مواجهاند؛ از تعرض و سرقت گرفته تا خطرات محیطی و اجتماعی، که فشار مضاعفی بر سلامت روان و حس ایمنی آنها وارد میکند.
این فشارها نه تنها سلامت فردی را تهدید میکند، بلکه زندگی خانوادگی و نقشهای اجتماعی زن را نیز مختل میکند؛ ساعات طولانی کار و خستگی مزمن مانع ایفای نقشهای خانوادگی و مراقبتی میشود. این وضعیت به طور آشکار با شعارهای دولتی «خانوادهمحور» و «حمایت از زنان» در تضاد است و نشان میدهد که سیاستهای رسمی اغلب صرفاً نمایشی هستند و بدن زنان به ابزار تولید اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است، در حالی که امنیت، سلامت و رفاه آنها نادیده گرفته میشود.
تجربه تلخ زنان شاغل در شیفتهای شب، نه تنها بازتابدهنده بیتوجهی سیستماتیک به حقوق و سلامت آنان است، بلکه نشانگر سازوکارهای عمیق تبعیض و سرکوب در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور است. این وضعیت نه تنها از منظر انسانی بلکه از نظر سیاستگذاری نیز ناکارآمد است و بدون تغییر ریشهای در نگرش و عملکرد نهادهای مسئول، بحرانهای جسمی، روانی و اجتماعی این زنان همچنان ادامه خواهد داشت.
ساختار سیاسی موجود در ایران در تناقضی بنیادین گرفتار آمده است. از سویی افراد مجرد را به ازدواج، افراد متاهل را به فرزند آوری تشویق میکند و همزمان اقتصاد و نظام رفاهی حمایتی آن دچار فروپاشی شده است. یعنی در وضعیت سیاسی و اقتصادی فروپاشیده که خود را در رکود و بیکاری و تورم بالا نشان میدهد و خانوارها از عهده تامین هزینههای اولیه خود برنمیآیند، برای اهداف ایدولوژیک خود مانند دوران جنگ ٨ ساله اینبار با اهداف دیگر دنبال افزایش جمعیت و بازتولید نیروی کار است. در حالی که خانوادهها بر مبنای وضعیت عینی خود تصمیم میگیرند. نظام سیاسی دنبال بردگی و نیروی کار ارزان است و از هر حربهای برای تشویق به فرزندآوری استفاده میکند ولی عملا زنان را با مشاغل سخت در بیرون و کار خانگی در منزل همه جانبه به زنجیر کشیده است. البته سیر نزولی جمعیت در این سالها نشان داده که زنان عقلانیتر برای زندگی خود تصمیم میگیرند.