خودروایت‌گری مبارزه است؛ «هنوز زن نزد اکثریت جامعەی ما ناموس به حساب می‌آید»

روناهی معتقد است «زنان با قدرت تفکر و اراده‌شان ثابت کردند که تفاوت جنسیتی نمی‌تواند محدودیت باشد.» در عین حال می‌گوید؛ بودند مردهایی که به زنان خانوادەشان اجازەی حضور در خیابان را نمی‌دادند و خود در خیابان شعار ژن ژیان آزدی سر می‌دادند!

ژوان کرمی

سقز- در چند دهەی اخیر با ورود دختران به دانشگاه‌ها و حضور در جامعه و میدان‌های جنگ در خاورمیانه، تا حد زیادی تبعیض‌ها و نابرابری‌ها و تفکرات جنسیت‌زده باطل شد. زنان با قدرت تفکر و اراده‌شان ثابت کردند که تفاوت جنسیتی نمی‌تواند محدودیت باشد.

اگر بپذیریم که به قول پولن دولابار: «هرچه مردان درباره زنان نوشته‌اند باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آنِ واحد هم داورند و هم طرف دعوا»، باید بر روایت زنان از زبان خودشان اصرار کنیم. زنان نە تنها خود را بلکه جهان را و همچنین تاریخ جهان و روابط را باید روایت کنند. بیشتر آنچه که می‌خوانیم، می‌شنویم و می‌دانیم یا به عبارت دیگر بیشتر شناخت ما از جهان، صدای مردان است. شناخت ما، دانشی مردانه است. اگر باور داشتە باشیم که همواره قدرت برتر روایتگر تاریخ بوده است، پس فرودستان برای برابری و توازن قدرت باید خود را و جهان را از نو روایت کنند. مردان همواره هم به سهم خود و هم به جای زنان سخن گفتەاند. دیگر زمان آن فرا رسیده است که زنان تریبون‌ها و منبرها را از مردان بگیرند و خود صدای خود باشند.

البتە اگر تنها به روایت جهان زنان از نگاه روشنفکران و اندیشمندان زن اکتفا کنیم، باز به مقصود خود نرسیدەایم. چه در آن صورت نیز تنها به روایت طبقەای از زنان دست یافتەایم. در این پروژه برآنیم که مستقیم و بی‌واسطه با زنانی از همەی طبقات اجتماعی به گفت‌وگو بپردازیم. در این دیدارها می‌کوشیم که پرسش‌های ما تنها در حد تلنگری باشد برای گشودن مباحث و تا حد امکان از هدایت و جهت‌دهی به روایت زنان حذر شود و به ایدەی خودروایت‌گری زنانه وفادار بمانیم.

در ادامەی گفت‌وگوهای انتقادیمان با زنان خودروایت‌گر تحت عنوان «خودروایت‌گری مبارزه است»؛ در سقز مهمان "روناهی" هستیم. روناهی نام مستعاری است که میزبانمان انتخاب نمودە است. وی زنی دانش‌آموختە است که از خانوادەای روشنفکر و فعال سیاسی برخاستە است. همین فعالیت سیاسی پدر و مادر موجب شده که خانواده آنان از بسیاری مزایا و امکانات شهروندان عادی محروم باشند و وضعیت اقتصادی دشواری را تجربه کنند. با این پیش زمینە به شما را به مشروح گفتگویمان دعوت می‌کنیم:

 

می‌توانید به یاد بیاورید که در کودکی کی با جنسیت خودتان مواجه شدید و درک کردید که با پسرها فرق دارید؟ این تفاوت آن زمان چه بار ارزشی برای شما داشت؟ تبعیضی احساس می‌کردید؟

 اولین بار شاید ٦ یا ۷ سالم بود. مادرم با زن همسایەمان صحبت می‌کرد که یک اصطلاح کوردی به کار برد که می‌گویند "پسرت نمیره"؛ من هم یک لحظه به این فکر کردم که زن همسایەمان دختر هم دارد! چرا مادرم فقط پسرش را گفت!؟ یا یکی از اقوام با اینکه شرایط مالی خوبی نداشتند شش دختر داشت و همیشه برایشان دعا می‌کردند که انشااللە پسردار هم می‌شوید! یا وقتی که به یک مراسم ختم می‌رفتیم همه می‌گفتند پدر و برادرتان سلامت! شوهر و پسرتان سلامت! برایم سوال بود که چرا این همه تٲکید روی سلامتی و زنده ماندن مردها می‌کنند؟ پدر و مادر من باسواد بودند و نسبت به همسایه و اقوام روشنفکر بحساب می‌آمدند و هیچوقت این احساس را به من ندادند که پسر نیستم یا برایشان مهم باشد که بعد من حتما باید پسردار شوند تا به اصطلاح اجاق خونه‌شان روشن باشد! اما خود مادرم این درد را کشیده بود. بعد خودش پسر آورده بود و حتی بخاطر اینکه در مدرسه مواظب برادرش باشد، گذاشته بودند درس بخواند. در ضمن در کوردستان زنانی هستند که اسمشان را کافیه، بسه، انتها و... می‌گذاشتند تا بعد از خودشان پسر بیاورند و دختر کافی باشد! که مادر من یکی از این زنان بود. در میان همکلاسی‌هایم می‌دیدم که خانوادەی آنها برای پسرانشان دوچرخه و وسایل بازی می‌خریدند اما این اندازه به دخترانشان نمی‌رسیدند. در موردی دیگر، کلاس چهارم رفتیم عروسی در یکی از روستاهای اطراف دیواندره. دو عروس و دو داماد داشتند و فهمیدم که این یک رسم و نام آن "زن به زن" است. در این رسم همین که دو پسر، خواهر همدیگر را می‌پسندیدند، دیگر دختران حق اظهارنظر نداشتند و به اندازه هم خرید و خرج عروسی داشتند. اگر هم زمانی یکی از آنان کتک می‌خورد باید آن دیگری هم تقاص پس می‌داد و کتک می‌خورد. یا اگر یکی از آنها طلاق می‌گرفت آن یکی را هم طلاق می‌دادند! شب عروسی ما در حیاطشان بازی می‌کردیم اما دیدیم مردانشان اسلحه‌هاشان را درآورده و تیر هوایی شلیک می‌کردند. من هم که ترسیده بودم از مادرم پرسیدم جنگ شده؟ گفت نه از شادیه! برای من توجیه‌پذیر نبود کە این چه جور شادی کردنی است که با گلوله شلیک کردن اعلام می‌شود.

بعدها فهمیدم که این ابراز خوشحالی برای داماد شدن پسر خانواده بوده و یعنی عروس خانم هم بکارت داشته است!!! من خودم تا دوران راهنمایی اکثرا موهایم کوتاه بود و در دوچرخەسواری و فوتبال و... به عنوان بازی‌هایی که جنسیتیشان کرده بودند محدودیتی نداشتم. اما دوستان من باید از همون کلاس دوم یا سوم ابتدایی روسری و دامن می‌پوشیدند. حق دوچرخه‌سواری نداشتند. باید همیشه مواظب خودشان می‌بودند که کسی یا چیزی بهشان لطمه نزند. لطمه هم به معنای همان سالم نگەداشتن پردەی بکارت بود!

 

در دوره نوجوانی و آغاز جوانی دوره احساس و مواجهە با مفهومی همچون عشق است. در این دوره چە تبعیض‌ها و محدودیت‌هایی بر شما و دختران دیگر اعمال می‌شد؟

 در عشق یا ابراز احساس، پسران انتخاب می‌کردند و دختران انتخاب می‌شدند. جدای از اینکه یک دیوار بلند جنسیتی بینمان بود و ما را از جنس مذکر ترسانده بودند، اما اگر دختری از پسری خوشش می‌آمد باید منتظر می‌ماند اول پسر ابراز علاقه کند. من چندین دختر در اطرافم دیدم که هیچوقت نتوانستند از عشق خود به پسر دلخواهشان بگویند و برای همیشه در دلشان یک حسرت شد.

 

در شرایطی که خیلی از زنان در جامعەی ما تحت فشار ازدواج می‌کنند یا ازدواجشان انتخابی است بین بد و بدتر، یعنی ترجیح دادن سرپرستی همسر به سرپرستی پدر و خانە همسر به خانە پدری است؛ آیا ازدواج شما یک انتخاب بود؟ آیا می‌شود آن را یک انتخاب آزادانه تعریف کرد؟

 برای من که از خانواده‌ای روشنفکر و باسواد بودم بله انتخاب بود، اما در جامعەی ما همین که سن به ۱۵ سال می‌رسد خواستگاری شروع می‌شود، از همه صنف و همه نوع. حتی مردهایی هم که می‌دانند در حد تحصیلات و شخصیت و ظاهر دختری هم نیستند، باز جامعه این اعتمادبنفس را به آنان داده که خواستگاری کنند. می‌گفتند دختر مثل درخت میوه می‌ماند، هر کسی به سمتش سنگ می‌اندازد تا سنگ کی نتیجه بدهد! با اینکه در آن سن و سال احساس خوبی داشتم از اینکه خواستگار و خواهان دارم، اما برایم سوال بود که من چرا نمی‌توانم از کسی خواستگاری بکنم؟ از جملەی مسائلی که در روند ازدواج وجود داشت می‌توان به مواردی اشاره کرد. مثلا شناخت از یکدیگر از لحاظ روحی و جسمی خیلی سطحی بود و اصل ماجرا می‌ماند برای بعد از عروسی و زندگی مشترک. همین‌طور تحقیرهای دیگر زن همچون معاینەی بکارت و تعیین قیمت کردن برایشان از طریق مهریه و طلا و... در حین عروسی هم خانواده داماد بیشتر شادی می‌کردند و خانواده عروس شرم داشتند و هنگام خداحافظی چون عروس باید به خانه داماد می‌رفت و حق تعیین مکان زندگی با مرد بود، عروس و خانواده عروس گریه می‌کردند و دخترشان را امانت به خانواده داماد می‌سپردند که اکثرا هم امانتدار خوبی نبودند! در پروسه‌ی ازدواج هم مالکیت پدر تبدیل می‌شد به مالکیت شوهر همراه با خانواده شوهر. عروس باید"نُه مَن نمک می‌خورد" که اصطلاحی که نشان از صبوری عروس می‌داد و باید اعتماد شوهر را جلب می‌کرد و تمام عقده‌ها و رفتارهای عجیب مرد زندگی‌اش را تحمل می‌کرد تا مرد به او اعتماد می‌کرد و از شک و شبهه درمی‌آمد. و در مواردی هم با آوردن بچه به مرد اطمینان می‌دادند که تا ابد وفادار و پایبند تو خواهم ماند! برای من حق انتخاب وجود داشت اما باید انتخابی می‌کردم کە مخالفت‌های پدرم را بە دنبال نداشتە باشد. باید معیارهای پدرم را در نظر می‌گرفتم. چون در برابر لطفی که پدرم نسبت به ازدواج‌های اجباری دوروبرم داشتند، من هم باید همەی جوانب را می‌سنجیدم تا اشتباهی در کار نباشد و طلاق از گزینه‌های انتخابی نباشد.

 

استقلال مالی و اقتصادی زن از همسر یا پدر تا چە اندازه می‌تواند بر زندگی شما و دیگر زنان اثر بگذارد؟ به عبارتی دیگر محدودیت‌ها و انقیاد زنان را تا چە اندازه معلول وابستگی اقتصادی می‌دانید؟

 استقلال مالی سهم بزرگی در انتخاب مسیر زندگی زنان دارد. به جرٲت می‌توان گفت ۹۰٪ از زنان بخاطر نبود پشتوانه و شرایط مالی و یا نداشتن ذهنیت مستقل و اعتمادبەنفس برای زندگی مستقل، چه قبل و چه بعد از ازدواج یا در صورت طلاق، در زندگی مشترک دچار آسیب‌های روحی و جسمی شده‌اند. حتی زنانی که شاغل هستند جرٲت طلاق یا تنها زندگی کردن را ندارند. فشارهای عرف، سرزنش خانواده، نبود امنیت مالی و جانی زنان زیادی را مجبور به تحمل زندگی زناشویی و انواع خشونت‌ها و نابرابری‌ها کرده است. در پروسەی ازدواج اوج کالاشدگی یک زن با خرید طلا و لباس و مهریه نمود پیدا می‌کند و در مقابل نبود حق برابر در طلاق، حضانت فرزند، انتخاب مکان زندگی، ادامه تحصیل و اشتغال و سفر و خروج از کشور و... تبعیض‌های دشواری هستند که زنان را بیش از پیش سرخورده و تبدیل به جنس دوم جامعه می‌کند.

 

انقلاب ژن ژیان ئازادی نقطه عطفی تاریخی از لحاظ حضور زنان به عنوان سوژه در تاریخ کوردستان و ایران است. صدای این انقلاب را تا چه اندازه صدای خود می‌دانید؟ آیا این انقلاب خواست‌های شما را نمایندگی می‌کند؟

 در چند دهەی اخیر با ورود دختران به دانشگاه‌ها و حضور در جامعه و میدان‌های جنگ در خاورمیانه، تا حد زیادی تبعیض‌ها و نابرابری‌ها و تفکرات جنسیت‌زده باطل شد. زنان با قدرت تفکر و اراده‌شان توانستند ثابت کنند که  تفاوت جنسیتی نمی‌تواند محدودیت باشد و در اصل هیچ تفاوتی وجود ندارد و همەی این تفاوت و تبعیض‌ها ناشی از ذهنیت و تربیت یک جامعه‌ است. در سال‌های اخیر با وجود رسانه‌ها و آگاهی جامعه از مسائل و مقایسه با کشورهای پیشرفته‌تر زنان هم خواهان آزادی و برابری شدند. مقاومت زنان در همەی جبهه‌های نابرابر زندگی آنها را قویتر بار آورد، که دیگر شرم و حیا و سربه‌زیر بودن از خصوصیات مثبت یک زن نیست بلکه هرچه جسورتر و با اراده‌تر برای احقاق حقوق خود بجنگد، آن زن مورد پسندتر خواهد بود. گرچه در این اثنا می‌بایست در مقابل نزدیکترین افراد خانواده بایستد و مقاومت کند، چه برسد به جامعه‌ای که تا گردن در لجنزار تفکرات مردسالاری غرق شده است. زنان کوردستان نسبت به سایر مناطق منطقه جسورتر و آزادترند و به واسطەی حضور در میدان‌های جنگ و تواناییشان توانستند در جهان و جامعه نیز خود را ثابت کنند. ضمن اینکه این اثبات و اخذ مشروعیت از جامعەی مردسالار، خود از دردهای زن بودن است. زنان در انقلاب اخیر حضور پر رنگ داشتند و خواهند داشت. آنها ابتدا در خود انقلابی ذهنیتی ایجاد کرده‌اند و حال عملا این حقیقت را به جامعه اثبات خواهند کرد.

 

اگر این انقلاب منجر به تغییرات سیاسی بنیادین شود، انتظار دارید جامعه فردا چگونە باشد و چە تغییراتی در زندگی زنان از جنبه حقوق، برابری، آزادی‌های فردی، مشارکت سیاسی و اقتصادی باید اتفاق بیفتد؟

 لازم است که زنان بسیار پر رنگتر در میادین انقلاب تا رسیدن به آزادی و برابری حضور یابند. انقلاب هزینەی جانی و روحی می‌خواهد. اما ما چه فرقی با مردی داریم که در زندان مورد تجاوز قرار می‌گیرد؟! هنوز زن نزد اکثریت جامعەی ما ناموس به حساب می‌آید و بودند مردهایی که به مادران و خواهران و زنان و دخترانشان اجازەی حضور در خیابان را نمی‌دادند و خود در خیابان شعار ژن ژیان آزدی سر می‌دادند! وقتی که به خانه بازمی‌گشتند هنوز صدایشان از شدت شعارها گرفته بود در حالی که بر سر زنان اطرافشان داد می‌زدند و خشونت اعمال می‌کردند. اینها همه دردهایی است که زنان با عمق آن آشنایی دارند و لازم است از همین امروز خواسته و حقوق خود را فریاد بزنند و خواهان باشند. واجب است که حجاب اجباری جسمی و جنسی از میان برداشته شود و زنان از حقوق برابر در همەی جنبه‌های شخصی و اجتماعی برخوردار باشند. امنیت جانی و مالی و سیاسی داشته باشند. خود زنان می‌توانند نقش مهمی در رسیدن به برابری و حقوق پایمال شده‌شان داشته باشند.