حمله شیمیایی هلبجه، زخمی که هیچ گاه التیام نیافت

در اواخر جنگ هشت‌ساله ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، ۳۷ سال پیش، رژیم بعث عراق با سلاح‌های شیمیایی به شهر هلبجه که هم‌مرز با ایران است، حمله کرد.

ریژنه سلام

هلبجه- بمباران هلبجه بخشی از حملات نظامی رژیم بعث عراق علیه کوردستان در چارچوب عملیات «انفال» و جابه‌جایی اجباری ساکنان روستاهای کوردستان به اردوگاه‌های کار اجباری بود که دولت در نزدیکی شهرها ایجاد کرده بود.   

قربانیان این حمله بسیار زیاد بودند، اما بیشتر آنها زنان بودند؛ مادران، خواهران و همسرانی که ویرانی خانه‌هایشان را به چشم دیدند.   

از ساعت ۱۱ صبح روز ۱۶ مارس ۱۹۸۸ تا صبح روز بعد، نیروی هوایی عراق ۱۵ بار شهر هلبجه را بمباران کرد. در هر حمله، حدود ۱۰ هواپیما در این عملیات شرکت داشتند.   

در میان همه این دردها، زنی خاطراتش را بازگو می‌کند: فرزندانش را در مقابل چشمانش بر اثر گاز شیمیایی از دست داد و برای همیشه تنها ماند. 

 

خاطرات وزیره محمد تنها قطره‌ای در دریایی از جنایت صدام حسین 

وزیره محمد یکی از زنانی است که در حمله شیمیایی هلبجه پنج فرزندش را از دست داد. او می‌گوید: «پس از آنکه در سال ۱۹۸۷ از روستای «طویله» آواره شدیم، به هلبجه بازگشتیم. آنجا ساکن شدیم و زندگی عادی داشتیم تا روز ۱۳ مارس ۱۹۸۸ که شایعه بمباران شیمیایی هلبجه پیچید.»  

وزیره از فرزندانش با نام‌های (نگین، رنج، هورین، آژین و سنگر) یاد می‌کند که قربانیان حمله شیمیایی هلبجه شدند و هنوز چشم‌به‌راه بازگشتشان است. او می‌گوید: «اگر زنده بودند، اکنون بزرگ شده بودند.» پدرشان نیز از غم بازنگشتن فرزندان، جان سپرد. 

 

«گهواره‌ی فرزندم را همه جا با خودم برده‌ام» 

وزیره محمد در بنای یادبود شهدا، از وسایل شخصی فرزندانش که اکنون در این مکان نمایش داده می‌شود، صحبت می‌کند. او با نگاهی به عکس‌های کودکانش می‌گوید: «آژین، برادر کوچکش رنج را برای نجات برمی‌دارد، اما هرگز بازنگشتند. نمی‌دانیم زنده‌اند یا مرده؛ قبری ندارند. سپس نگین و سنگر که قصد فرار داشتند، با هم شهید شدند.» 

وزیره محمد توپی که سنگر با آن بازی می‌کرد را در ویترین بنای یادبود می‌بیند و می‌گوید: «این توپ سنگر است که در کوچه و محله با آن بازی می‌کرد.» او همچنین به وسایل شخصی فرزندانش اشاره می‌کند، از جمله ماسکی که همسرش برای پسر ۷ ماه‌‌اش ساخته بود: «از ترس اینکه پسر ۷ ماه‌هام نتواند مقاومت کند و شهید شود، همسرم ماسکی از درب جا شکری، نمک و خاکستر ساخت و گفت: دهان رنج را ببند تا مبادا پسرم کور شود. اما من نتوانستم فرزندم را نجات دهم؛ خودم کور شدم، ماسک گم شد و پسرم شهید شد.» 

وزیره محمد در ادامه‌ی صحبت‌های خود می‌گوید: «وسایل فرزندانم بسیار بود، اما در پی آوارگی و بی‌خانمانی، چیزی برایم به یادگاری نمانده است.» این زن که گهواره‌ی کودکانش را که هر هفت فرزندش را در آن بزرگ کرده است و بارها خانه عوض کرد، را به یادگاری از فرزندانش نگه داشته است، می‌گوید: «مردم می‌گویند گهواره را برای چه نگه داشته‌ای، اگر پسرت زنده می‌ماند، الآن همسر و فرزند داشت.» 

 

سکوت جامعه جهانی در بمباران هلبجه 

گازهای استفاده‌شده در این حمله، بوی سیب و میوه را در شهر پخش کرده بود. این برای مردم هلبجه بویی نا آشنا بود؛ برخی در زیرزمین‌ها پناه گرفتند و برخی دیگر از شهر فرار کردند. اما آن بوی سیبِ به‌ظاهر بی‌خطر، فاجعه‌ای انسانی را رقم زد که تا امروز یکی از بزرگترین کشتارهای شیمیایی جهان محسوب می‌شود.   

هلبجه با جنگنده‌های «سوخو» و «میراژ» بمباران شد. حمله از ساعت ۱۱ صبح ۱۶ مارس ۱۹۸۸ آغاز و تا صبح ۱۷ مارس ادامه یافت. شهر ۱۵ بار مورد هجوم قرار گرفت و بیش از ۲۰۰ بمب ۵۰۰ کیلوگرمی حاوی گازهای خردل، سیانید، فسفر و اعصاب بر آن فرود آمد که هر موجود زنده‌ای از انسان، پرنده، حیوان تا گیاه را از بین برد.   

تاکنون آمار دقیقی از تعداد قربانیان منتشر نشده است، اما برآوردها حاکی از بیش از ۵ هزار شهید و ۱۰ هزار مجروح است. بر اساس داده‌های غیررسمی نهادهای هلبجه ۵ هزارو 46٠ قربانی ثبت شده و ۱۲ هزارو ٨٠٠ مجروح در ۱۴ اردوگاه درمانی ایران تحت مداوا قرار گرفتند که برخی از آنها در ایران جان باختند و همانجا به خاک سپرده شدند.  

علی حسن مجید، معروف به «علی شیمیایی»، به عنوان متهم اصلی حمله شیمیایی هلبجه شناخته می‌شود که این جنایت تحت دستور مستقیم او انجام گرفت. 

علی حسن مجید، پسرعموی صدام حسین رئیس‌جمهور وقت عراق و از مقامات ارشد رژیم بعث بود. پس از حمله به هلبجه، مردم کوردستان به او لقب «علی شیمیایی» دادند. 

 

سکوت جامعه جهانی در قبال فاجعه هلبجه

زمانی که هلبجه بمباران شد، جامعه جهانی به‌ویژه قدرت‌هایی مانند آمریکا و بریتانیا سکوت پیشه کردند. برخی منابع اشاره می‌کنند که این سکوت به‌دلیل اتحاد این کشورها با دولت عراق در جنگ علیه ایران بود.   

سازمان ملل متحد نیز با وجود تعهداتش در مواجهه با جنایات ضدبشری، سکوت کرد و هیچ اقدامی برای محاکمه عاملان انجام نداد. 

 

محاکمه سران بعث پس از سقوط صدام 

پس از آزادی عراق در ۹ اکتبر ۲۰۰۵، مجلس عراق با تصویب قانون شماره ۱۰، «دادگاه عالی جرائم عراق» را برای محاکمه سران رژیم بعث تأسیس کرد. این دادگاه ۵۵ نفر از جمله عاملان حمله شیمیایی هلبجه را متهم اعلام نمود.   

نخستین جلسه دادگاه درباره پرونده هلبجه در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۸ برگزار شد. در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۰، دادگاه این جنایت را به عنوان «جنایت علیه بشریت» شناخت و حکم اعدام علی حسن مجید را صادر کرد. در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰، پس از ۸ روز از صدور حکم، وی اعدام شد. در سال ۲۰۱۲، پیراهن خونین او به هلبجه انتقال یافت و در بنای یادبود شهدای هلبجه نگهداری شد.   

دادگاه عالی جرائم عراق ابتدا این پرونده را «جنایت علیه بشریت» خواند، اما پس از تجدیدنظر، در ۲۸ فوریه ۲۰۱۰ و پس از ۳۴ جلسه، آن را به عنوان «نسل‌کشی» به رسمیت شناخت. سایر متهمان مانند سلطان هاشم، فرحان مطلك و صابر عبدالعزیز نیز به ۱۵ سال زندان محکوم شدند. 

 

به رسمیت شناختن نسل‌کشی توسط پارلمان عراق 

پارلمان عراق در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ با تصویب قانون شماره ۱۲، حمله شیمیایی هلبجه را به عنوان «نسل‌کشی» به رسمیت شناخت. اما تاکنون غرامت مادی و معنوی به بازماندگان و قربانیان از سوی دولت عراق پرداخت نشده است.  

پرونده حمله شیمیایی هلبجه تاکنون در سطح جهانی به عنوان «نسل‌کشی» به رسمیت شناخته نشده است. تنها پارلمان کانادا در ۱۶ مارس ۲۰۱۰ آن را به عنوان «جنایت علیه بشریت» (نه نسل‌کشی) پذیرفت. 

 

تلاش‌های بین‌المللی برای شناسایی 

سازمان شهرداران جهان برای صلح در آگوست ۲۰۱۳ این حمله را «نسل‌کشی» اعلام کرد و هلبجه را سومین منطقه فاجعه‌بار در تاریخ خود معرفی نمود. شهردار هلبجه نیز به عنوان معاون این سازمان انتخاب شد تا در سازمان ملل برای به رسمیت شناختن این جنایت تلاش کند. این سازمان با عضویت ۱۵۷ کشور و ۵۷۱۲ شهردار، هنوز نتیجه‌ای در سطح جهانی نیاورده است.