افزایش خشونت زنگ هشداریست به زنان و تمام دستاوردهایشان!
۲۵ نوامبر روز مبارزه با خشونت بر علیه زنان میباشد. روزی که تمام زنان در سطح جهان یکصدا و با صدایی بلند به خشونت نه میگویند. بدون شک مبارزه در راستای از میان برداشتن خشونت را نمیتوان تنها به یک روز اختصاص داد، چون خشونت دارای طول عمر چند هزار ساله و از ریشهای عمیق برخوردار است. پس برای ریشهکن کردن آنهم باید مبارزهایی فراگیر و مستمر داشته باشیم. در قرن بیستو یکم که عصر تکنولوژی و علم میباشد، افزایش آمار خودکشی، قتل، شکنجه و انواع خشونتها بر علیه جامعه و بخصوص زنان موردی طبیعی نمیباشد. این زنگ هشداریست برای تمام زنان و دستاوردهای آنها و تمام مبارزاتی که در طول سالها به انجام رسانیدهاند.
مژده کرماشانی
مرکز خبر - در همین راستا ما به عنوان خبرگزاری زن سعی نمودیم که جوانب مختلف خشونت بر علیه زنان را با فاطمه کریمی، فعال حقوق زنان و مدیر شبکهی حقوق بشر کوردستان به بحث و گفتوگو بگذاریم.
فاطمه کریمی با اشاره به وضعیت بحرانی جامعهی ایران میگوید: «با بحرانی عمیق و ریشهای در تمام عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... مواجه هستیم. بخصوص با پیشرفت پاندمی کرونا این بحران رو به فزونی یافته و باعث افزایش خشونت بر علیه زنان در سطح تمام ایران و کوردستان شده است.
برای تحلیل سطح خشونت در جامعهی ایران متاسفانه هیچگونه سندی و اطلاعات دقیقی در دسترس نداریم که بدرستی بتوان به مشکلات پرداخت یا اینکه ریشهیابی کرد. جمهوری اسلامی همیشه مانع از درز مسائل و مشکلات داخلی ایران به خارج از کشور است، بنابراین تحلیل درست و ریشهای نمیتوان انجام داد.»
«خشونت بر علیه زنان در خانوادهها پنهان میماند»
وی در ادامه افزود: «بر اساس شواهد کسبشده زنان در طول یکسال گذشته با سطح زیادی از خشونت از نوع کلامی، جنسی، اقتصادی، سیاسی و در سطح خانوادهها روبرو شدهاند. در دیگر کشورها آمار خشونت و یا نقض حقوق بشر بوضوح قابل دسترسی است، اما در ایران بدلیل عدم نهادهای حمایتی نمیتوان آمار دقیق و موثقی بدست آورد. نهادهای دولتی هم اگر وجود داشته باشند، مردم نمیتوانند به آنها اعتماد کنند. بنابراین بسیاری از زنان خشونتی که بر آنها اعمال میشود را بیان نمیکنند.
خشونت در ایران به شیوهای سیستماتیک و نهادینه اعمال میشود. در ایران، کشوری که از همهی توان خود و از هر ابزاری برای اعمال خشونت و سرکوب استفاده میکند. به عنوان نمونه اگر نگاهی به قانون بیاندازیم، خود قانون صراحتا کشتن زنان را بدست پدر، همسر، برادر و ... تایید میکند.»
فاطمه کریمی همچنان اضافه کرد که زن در جامعه تعریفی بجز ناموس ندارد. بنابراین از مشارکت زنان در حوزههای عمومی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به هر طریق ممکن ممانعت میکنند، اگر چه در تمام موارد موفق به جلوگیری از فعالیت و پیشرفت زنان نمیشود. زنان جز قشر پیشاهنگ جامعه بوده که از همان اوان انقلاب در ایران و استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی، از نقش مبارز و مقاومی برخوردار بودهاند.
وقتی راجب به خشونت نسبت به زنان صحبت میکنیم نمیتوانیم از جامعهایی سخن بگوییم که در آن خشونت به طور کل از بین رفته باشد و یا اینکه مبارزهای فراگیر انجام گرفته است. اگر این مورد را به ایران ربط بدهیم، به شکل واضحتری میتوان این موارد را شاهد بود. حتی در خیلی از موارد دولت در پیشرفت خشونت نقش دارند. وقتی در مورد زنکشی و خودکشی صحبت میکنیم، همیشه روی این مسئله تاکید دارم، اما متاسفانه تحلیل بسیار سطحی و تقلیلگرایانه میباشد. اینجاست که نمیتوان تنها یک فرد، خانواده و یا تنها یک مرد را مقصر انجام تمام خشونتها دانست. خشونتها فراقانونی هستند، در سطح آموزش، سیاست، اجتماع بصورت سیستماتیک و ریشهای اعمال میشود.
«ایران از نشر اخبارهای زنکشی به هر شیوهی ممکن ممانعت میکند»
فاطمه در ادامهی سخنانش خاطر نشان کرد: «بدون شک سیستم مردسالاری اساس و پایهی خشونت بر علیه زنان میباشد. در خیلی از کشورها خشونت علیه زنان را پذیرفته و گفتهاند که از هر استراتژی، از هر نهاد و قانونی برای کاهش سطح خشونتها استفاده کردهاند.
در ایران علیرغم تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی بالا در جامعه نسبت به دهههای قبل، سطح آگاهی و علم جامعه نسبت به گذشته بیشتر شده است. زنان نسل امروز با زنان نسل گذشته خیلی تفاوت دارند، خیلی از آنها حقوق خودشان را به رسمیت میشناسند و ادعایش را میکنند، بر خلاف گذشته که هر چیز را به انصاف سرنوشت گذاشته بودند و در مقابل هر گونه خشونت اعمال شده بر آنها سکوت کرده و تحمل میکردند.»
وی بر این مورد نیز تاکید دارد، روزنامهنگارانی که خبرهای زنکشی را نشر میکنند، یا تهدید و یا دستگیر میشوند. در واقع ایران به این طریق مانع از افشای بحران جامعه و بخصوص زنان شده و هر چیزی را در راستای خدمت به ایدئولوژی و اهداف خود میداند.
«آمار خشونتها بالاتر از آماریست که ما اعلام میکنیم»
وی همچنان به روند کار شبکه اشاره نموده و میافزاید: «همانطور که از اسم شبکهی ما مشخص است، شبکهی حقوق بشر کوردستان است، دایرهی اطلاعات ما و چارچوب کار سازمان بیشتر راجب به مناطق مختلف روژهلات کوردستان است، ما در ایران کار نمیکنیم، اما تا جایی که امکانش را داشته باشیم تلاش میکنیم پروندههای مختلف را بررسی کنیم و روند کار را دنبال کنیم.
قطعا آمار خشونتی که حقوق بشر کوردستان از ابتدای سال جاری شمسی تا امروز جمعآوری کرده، همهی خشونتها نیستند. ما نمیتوانیم به عنوان یک شبکه آمار خاصی بدست بیاوریم و اینکه در سطح خانواده چه بر زنان میگذرد را نمیتوانیم بررسی کنیم. اما بااطلاعاتی که تاکنون جمعآوری کردیم فقط خشونتهای آشکار و خارج از محدودهی خانواده ها را میتوانیم به آن بپردازیم.
ما نمیتوانیم به آمار دقیق خشونتها دسترسی داشته باشیم، زیرا در سطح خانوادهها این امر پنهان میماند. پس آمارخشونتها قطعا خیلی خیلی بالاتر از این آماری است که ما اعلام میکنیم.»
فاطمه میگوید علیرغم موانع و مشکلات کار اما توانستیم تا حدودی آمارهایی از خشونت بر علیه زنان را کسب کنیم. وی در این مورد میگوید: «آماری که توانستیم جمعآوری کنیم؛ در میان زنان فعال، ۱۱ مورد بازداشت زنان داشتیم به دلیل فعالیتهای مدنی که خیلی با مسئلهی امنیت در ایران نیز مشکل نداشتهاند. تعدادی از این زنان به طور موقت و تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شدهاند.
آمار خودکشیها در روژهلات کوردستان خیلی بالا بود، مطمئنا این آمار خودکشیها درست نیستند. حدود ۵۹ مورد خودکشی زنان داشتیم که یازده نفر از این زنان زیر ۱٨ سال بودند و این خیلی نگرانکننده است که روز به روز آمار این خودکشیها و سن افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، پایین میآید.
از ابتدای سال جاری طبق آخرین آماری که جمعآوری کردیم ۲۳ زن کورد در مناطق مختلف کوردستان و ایران کشته شدهاند. ۴ نفر از این زنان به دلیل این که در صحنهی قتل زنی دیگر که قرار بوده کشته شود حضور داشته و اتفاقی کشته شدهاند. یعنی اینها هدف اصلی زنکشی نبودهاند. اما ۱۹ مورد دیگه هدف اصلی زنکشی بودهاند که به خاطر زن بودن و جنسیتشان کشته شدهاند. که در استانهای کرماشان، ایلام، آذربایجانغربی و استان کوردستان بودهاند.»
«۱۴۰ زن بدلیل اختلاف خانوادگی کشته شدهاند»
فاطمه همچنین در سخنانش بر قتلهای ناموسی اشاره و متذکر شد: «خیلی از جاها بحث زنکشی را که امکان دارد به خاطر جنسیتش کشته شده باشد با قتل ناموسی اشتباه میگیریم. بعضیها میگویند: هر زنی که بدلیل زنبودنش کشته میشود، آن را نوعی از کنترل بدن بشمار میآورند که یک مرد خانواده این اجازه را به خود میدهد این زن را تحت کنترل خود قرار دهد، اینگونه موارد در چارچوب قتل ناموسی قرار میگیرند، اما تعاریف زیادی وجود دارد که تعریف زنکشی را از قتل ناموسی مجزا میکند.
مثلا اگه زنی بدلایل ناموسی کشته میشود، گویا آن زن کدهای اخلاقی را مبتنی بر روابط جنسی، رابطهی خارج از ازدواج، حاملگی خارج از ازدواج، یا فقط رابطهی تلفنی یا نامه و ارتباط با کسی خارج از ازدواج یا خانواده، را نادیده گرفته است. چنان برنامهریزی میکنند که تمام اعضای خانواده، مردان و زنان خانواده آن زن را باعث آبروریزی دانسته و بایستی حذف فیزیکی شود. در نهایت از انجام کاری که انجام داده هیچ احساس پشیمانی ندارند، برعکس به آن افتخار میکنند. متاسفانه آمار چندانی در مورد قتلهای ناموسی در دسترس نداریم. اگر این قتلها را به عنوان قتل ناموسی در نظر بگیریم، خیلی کم در چارچوب قتل ناموسی قرار میگیرند.
زنان به دلایل مختلفی کشته شدهاند، بعضی جاها خصوصا در ایلام یا استان کرماشان، دسترسی به دلیل اصلی خودکشی بسیار سخت و دشوار است.»
وی میافزاید: «در سایتهای داخلی وابسته به دولت وقتی خشونتها را مورد بررسی قرار میدهند تنها به گفتن اختلافات خانوادگی بسنده کرده و اختلاف خانوادگی از چه نوع و چگونه بوده در مورد جزییات هیچگونه اطلاعی نداریم. مواردی از جمله فقر مالی که باعث اختلاف مابین زن و مرد شده و در خیلی مواقع دلیل کشتن زن توسط مرد میشود. یا اینکه اعتیاد مرد و افزایش خشونت در منزل باعث میشود زن تقاضای طلاق نماید و دلایل دیگری از این قبیل...
بر اساس آمار ۱۴۰ نفر از این زنان به خاطر اختلاف خانوادگی کشته شدهاند، سه نفر از آنها به دلیل جواب رد به خواستگارشان دادن توسط خواستگار به قتل رسیدهاند. چون خواستگارها احساس مالکیت بر زن دارند و حتما باید به آنها جواب مثبت بدهند. حق ندارند بغیر از آنها با کسی دیگری ازدواج کنند. خیلی از فعالان بر این باورند که اینگونه موارد جزو قتلهای ناموسی محسوب میشوند.»
وی بعنوان مثال از قتل فائزه و شکیبا میگوید: «شاید ما بتوانیم فقط دو مورد از این قتلها را در چارچوب قتل ناموسی قرار دهیم، یکی از آنها قتل فائزه ملکی بوده زن ۲۳ سالهی سنندجی که به دست پدرش سوزانده شده و در بیمارستان جانش را از دست داد.
روایتها در مورد فائزه متفاوت است. روایتی دیگر که فائزه هرچند قبلا ازدواج کرده، قبل از ازدواج، دوران ازدواج و بعد از طلاقش با یکی از مردهایی که میشناخته دوست بوده و دوست داشته با او ازدواج کند که پدرش مخالف بوده، برای همین او را کشته است. اگر این روایت درست باشد در چارچوب قتل ناموسی قرار میگیرد.
همچنین قتل شکیبا بختیار دختر ۱۶ سالهی کرمانشاهی به دلیل دیر رفته به منزل توسط پدرش کشته شده است.
متاسفانه چون ما به این پروندهها از نزدیک ارتباط نداشتیم این امکان را بدست نیاوردیم که از چگونگی اتفاق اطلاعات بیشتری کسب کنیم. اما در کل ما میتوانیم این دو پرونده را در چارچوب قتل ناموسی قرار دهیم، بقیهی موارد اختلافات خانوادگی بوده و سه نفر جواب رد به خواستگارشان دادهاند.»
فاطمه خاطر نشان کرد: «وقتی به اخبارهای زنکشی میپردازیم، فقط به صحبتهای خانوادهی قربانی اتکا نمیکنیم، از اطرافیان و نزدیکان هم اخبار میگیریم، مثلا در قتل فائزه ملکی ما سعی داشتیم با افراد روستا تماس داشته باشیم، یا کسی که فائزه ملکی را دوست داشته، و حتی با خانوادهی فائزه صحبت کنیم.
فائزه قبل از مرگش گفته بود که پدرش او را سوزانده، پزشک معالجش این خبر را تایید کرد و در فضای مجازی منتشر کرد. اما پدرش این مورد را انکار کرده و ادعا دارد که فائزه خودش، خودش را سوزانده و این قتل را انکار میکند.
اگر در گذشته کشتن زنان برای خانواده افتخار بوده، اما امروز تلاش میکنند آن را انکار کنند. همین پدر فائزه چند روز بازداشت و آزاد شد چون هیچ وقت قبول نکرد دخترش را سوزانده است. در خیلی موارد دیگر خانوادهها سعی بر پنهان کردن چنین رویدادهایی دارند.»
«قانون از قاتلین و زنکشها حمایت میکند»
فاطمه همچنین در ادامهی صحبتهایش با اشاره به قانون و حمایت از قاتلان افزود: «البته قابل ذکر است که در این موارد قانون صد در صد از قاتلها حمایت میکند، قانون، قوانین مشخص خودش را دارد، و کاملا طبق موارد قانونی محض دفاع میکند. اگر چه قاتلها قتل را انکار میکنند اما حمایت قانون نیز در این موارد به این جنایتها مشروعیت داده و باعث میشود که هیچگونه اقدامی در این مورد صورت نگیرد یا اینکه حکم کمی بگیرند.»
وی در پایان سخنانش گفت: «همچنان که متذکر شدم خشونت در ایران سیستماتیک میباشد. در کشوری که قانون به تمامی از چنین خشونتها، قاتلین و زنکشها حمایت میکند و هیچ قانونی برای حمایت از زنان وجود ندارد، ارائه دادن راهکار بسی دشوار و زحمت میباشد. باید از لحاظ آموزشی، ایجاد نهادهای حمایتی، افزایش آگاهی و از این قبیل لازم و ضروریست. مثلا زنانی که در عرصههای مختلف آموزش میبینند به حقوق خود بیشتر آشنا میشوند، برای خود او تمام موارد واضح است. اما جامعه هیچ حق و حقوقی برای او قائل نیست. بعد از سالها تحصیل نمیتواند شغلی پیدا کند، برای همین از نظر اقتصادی به خانواده وابسته میشود که باعث برگشت زن به چارچوب منزل و افزایش خشونت میشود. بنابراین یکی از راهکارهای کاهش خشونت قدرت و استقلال اقتصادی میباشد. اما در ایران متاسفانه چنین زمینهایی به راحتی برای زنان فراهم نمیشود و روز به روز در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... وضعیت زنان بدتر میشود.
در چنین شرایطی ما بعنوان شبکهی حقوق بشری و هیچ ارگان دیگری نمیتوانیم به راحتی از راهکار سخن بگوییم. تنها راهکار ما در حال حاضر رسانهایی کردن این موارد میباشد که باعث آگاهیرسانی و اطلاعرسانی در سطح جامعه میشود.
البته در سالهای اخیر سازمانهای مختلفی در این زمینه کار کرده و تاثیرگذار بوده است. مسائل قتل زنان و قتلهای ناموسی نسبت به گذشته ارزشی اجتماعی ندارد. در جامعه سطحی از آگاهی بوجود آمده که چنین ذهنیت و اعمالی را محکوم میکنند که خوشبختانه باعث افزایش سطح آگاهی و روشنفکری در جامعه شده است.»