وقتی زنان روایت خود را به تصویر میکشند، جهان را بیدار میکند
در نخستین کنگره نادا، زنان از ۱۹ کشور گرد هم آمدند تا از درد، مقاومت و امید بگویند. گفتوگوی ما با مریم ابراهیمی، مستندساز ایرانی، نگاهی است به قدرت روایت تصویری در بازتاب واقعیتهای پنهان زنان.

شهلا محمدی
مرکز خبر- با شعار «با انقلاب زن، بهسوی جامعهای دموکراتیک»، نخستین کنگره ائتلاف نادا در پانزدهم مه در شهر سلیمانیه آغاز به کار کرد و به مدت سه روز ادامه یافت. در این رویداد مهم، بیش از ۲۰۰ زن از ۱۹ کشور آسیایی، آفریقایی و منطقه خاورمیانه گرد هم آمدهاند.
تمرکز اصلی کنگره بر بررسی راهکارهای مقابله با جنگها و خشونتهای علیه زنان، هماهنگی انقلاب زن با تحولات جهانی و تقویت نقش پیشگام زنان در مسیر صلح و دموکراسی است. در همین چارچوب، در طول کنگره گفتوگویی انجام دادیم با خانم مریم ابراهیمی، کارگردان و مستندساز برجستهای که آثار هنری متعددی را در کارنامه خود دارد و در جشنوارهها و کنگرههای بینالمللی متعددی حضور یافته است. در این مصاحبه، تجربیات ایشان از حضور در چنین نشستهایی را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.
لطفاً دربارهٔ حضور خود در این کنگره برای ما بفرمایید؛ چه عواملی شما را به شرکت در این رویداد ترغیب کرد و از دیدگاه شما، حضور زنان هنرمند در چنین فضاهایی چه اهمیتی دارد؟
مریم ابراهیمی: این کنگره بخشی از تلاش برای شکلدادن ائتلافی گسترده میان زنان منطقه است و اهمیت زیادی دارد؛ چرا که زنان متعددی از کشورهای مختلف با پیشزمینهها و تجربیات گوناگون گرد هم آمدهاند تا درباره وضعیت اجتماعی و سیاسی زنان گفتوگو کنند.
در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، زنان با تبعیضها، فشارها و ساختارهای مقاوم در برابر برابری جنسیتی روبهرو هستند. این کنگره فرصتیست برای شنیدهشدن، همافزایی و طرح راهکارهای منطقهای.
ارتباط و آشنایی در چنین فضاهایی الهامبخش کار هنری من است. هنر فیلم بهعنوان ابزاری قوی، امکان نمایش دقیق و تأثیرگذار وضعیتهای اجتماعی را فراهم میکند و میتواند زمینهساز تغییر در آگاهی عمومی و سیاستگذاری شود.
یکی از فیلمهای من درباره زندان زنان افغانستان است؛ زنانی که بهخاطر فرار از خشونت و ازدواج اجباری، نه مجرم بلکه قربانیاند، اما در زندان گرفتار شدهاند. ما توانستیم این واقعیت را ثبت کنیم و فیلم در جشنوارههای جهانی به نمایش درآمد و جوایزی دریافت کرد؛ نشانه قدرت روایت و ضرورت شنیدن صدای نادیدهگرفتهشده زنان.
در قوانین افغانستان فرار از خانه جرم نیست، اما زنان فراری تحت فشار، به اتهامات سنگین محکوم میشوند؛ زنانی که فقط به دنبال نجات جان و کرامت خود هستند، نه مجرم.
باور دارم هنر و رسانه میتوانند صدای زنان را به گوش جهانیان برسانند، آگاهی را افزایش دهند و بستر تغییرات انسانیتر و عادلانهتر را فراهم کنند.
اگر آثار سینمایی شما در چنین کنگرههایی به نمایش گذاشته شوند، بهنظر شما چه تأثیراتی میتوانند داشته باشند؟ با توجه به سانسور گسترده رسانهها در ایران و آگاهی محدود بسیاری از زنان در سایر کشورها نسبت به وضعیت کنونی ایران، بهویژه در رابطه با اعدامها و زندانیان سیاسی، این فیلمها و تجربیات تا چه اندازه میتوانند در بازتاب واقعیتها و ارتقای آگاهی عمومی نقشآفرین باشند؟
دقیقاً به نکتهای بسیار مهم اشاره کردید. من نیز هنگام حضور در این نشست، همین احساس را داشتم؛ گویی جای چیزی خالی بود: پیوندی عمیقتر با زندگی واقعی زنان، نه صرفاً از مسیر آمار و تحلیل، بلکه از راه تصویر، روایت و تجربه زیستهای که بتواند جان ببخشد به واقعیتهای پنهان. نمایشگاه عکس زنان کوبانی و آن ویدیوی تأثیرگذار از روزهای مقاومت، تجربهای متفاوت از شنیدن صرف بود. تصویر و روایت مستند، درد و امید را عمیقتر منتقل میکنند. اگر در کنگرههای آینده، نقش رسانههای تصویری پررنگتر شود—چه فیلم مستند، چه عکس، چه ویدیوهای کوتاه—میتوانیم پلی ملموستر میان زنان جهان بسازیم.
مثلاً درباره زنان افغانستان، شنیدن روایت مستقیمشان تأثیر بسیار بیشتری از هر گزارش رسمی دارد. این تجربهها لایههایی از واقعیت را آشکار میکنند که در تحلیلها گم میشوند.
فیلمها، روایتها و مستندها میتوانند برای کسانی که امکان حضور ندارند، وسیلهای برای فهم عمیقتر باشند. دیدن فیلمی درباره اعدامها در ایران یا سرکوب زنان در تونس، درک فعالان را بالا میبرد و بحث را زندهتر و ضروریتر میکند.
وقتی این روایتها کنار تحلیلهای آکادمیک قرار بگیرند، مبارزه نه فقط نظری، بلکه انسانی و عاطفی هم خواهد شد.
تفاوت اصلی فیلم مستند با فیلمهای داستانی یا سینمایی چیست؟
یک فیلم مستند ساده، تصویری از چند انسان واقعی است؛ افرادی که در زندگی روزمره و موقعیتهای واقعی قرار دارند. ما آنها را از دل واقعیتهای جاری و اتفاقاتی که در زمان حال رخ میدهد، ثبت میکنیم.
اما فیلم مستند با رپورتاژ تفاوت دارد؛ چون رپورتاژ صرفاً گزارشی از یک رویداد یا موضوع است، گزارشی که اغلب کوتاه و رسمی است. اما فیلم مستند فراتر از گزارش است و تلاش میکند با استفاده از زبان هنری و سینمایی، عمق بیشتری به روایت ببخشد.
برای مثال، یک اتاق در فیلم مستند فقط یک اتاق نیست؛ بلکه سمبلی از یک فضای زندگی، یک جهان کوچک است. افرادی که در آن حضور دارند، بازیگران واقعی زندگیاند و ما در حال روایت تجربه و زندگی آنها هستیم.
وظیفه فیلمساز مستند این است که با دوربین خود، شعر زندگی، تجربهها و روایتهای آنها را کشف و به تصویر بکشد. این فراتر از ثبت صرف تصاویر است؛ این یک کشف عمیق از واقعیت زندگی است.
در واقع، در فیلم مستند، ما واقعیت را ثبت میکنیم، اما کارگردان فیلم فقط یک ضبطکننده ساده نیست. او با نگاه و دیدگاه خودش انتخاب میکند که از چه زاویهای واقعیت را نشان دهد، چه لحظاتی را برجسته کند و چگونه روایت کند.
شخصیتهای واقعی در فیلم هم تأثیرگذارند و حضورشان تاییدکننده و تصدیقکننده آن نگاه و روایت خاص است. به عبارت دیگر، فیلم مستند همیشه ترکیبی است از واقعیت عینی و نگاه هنری و ذهنی کارگردان.
با توجه به نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی ایران به اقلیم کوردستان و اشتراکات فراوان میان زنان این منطقه، چرا حضور زنان ایرانی در چنین کنگرههای منطقهای و بینالمللی کمرنگتر است؟ بهنظر شما، نقش و اهمیت مشارکت فعال زنان ایران در این فضاهای گفتوگو و همافزایی چیست، بهویژه با درنظر گرفتن مسائل مشترکی که میان زنان منطقه و جهان وجود دارد؟
در ایران، زن بودن بهخودیخود جرم انگاشته میشود؛ واقعیتی تلخ که زنان هر روز با آن مواجهاند. در کردستان اما این فشار دوچندان است؛ زنان نهتنها بهخاطر جنسیت، بلکه بهخاطر هویت کوردیشان نیز با تبعیض روبهرو هستند. این ترکیب سرکوب جنسیتی و قومی، بار سنگینی بر دوش آنها گذاشته است.
ایران کشوری چندزبانه و چندملیتی است؛ اما متأسفانه تنها یک صدای غالب به گوش میرسد. شنیدهشدن صدای همه مردم، زنان، مردان، ملیتها و گروههای حاشیهنشین، نهتنها حق، بلکه ضرورتیست برای درک درست از واقعیتهای این سرزمین.
مستندسازی ابزار مهمی برای روایت واقعیتهاست، اما کافی نیست. ما نیازمند حضور فعال فعالان مدنی، حقوقدانان، هنرمندان و سیاستورزان در کنگرهها و مجامع جهانی هستیم، تا صدای خاموششدگان را بازتاب دهند.
زنان کورد و دیگر ملیتها نقشی کلیدی در مسیر تغییر دارند؛ کافیست فضایی برای شنیدهشدنشان فراهم شود. تغییر، از دل این صداهای متنوع و بهحاشیهرانده آغاز میشود.
در حال حاضر سه زن در آستانه اعدام هستند و شماری از زندانیان سیاسی مانند وريشه مرادی، پخشان عزیزی وشریفه محمدی نیز در خطرند. به نظر شما چگونه میتوان صدای آنها را به جهان رساند و حمایت گستردهتری جلب کرد؟
متأسفانه پخشان عزیزی و وریشه مرادی به اعدام محکوم شدهاند و این دیگر یک رویداد عادی نیست، بلکه بحرانی عمیق و هشداردهنده است. در چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، اعدامهای گسترده و بیرحمانه بخشی از سیاست سرکوب بودهاند—لکه ننگی بر پیشانی این نظام. اما صدای اعتراض به این جنایتها، صدای افتخار است؛ افتخاری برخاسته از مقاومت و پایداری زنان و مردانی که برای آزادی میجنگند. سپاس از همه کسانی که این صدای حقطلبی را زنده نگه میدارند.