غزه؛ رویش یک نویسنده در بحبوحه جنگ

«مسیر تو»، نخستین اثر شمس عصمت، در حالی متولد شد که نویسنده‌اش نمی‌دانست آیا این کلمات هرگز رنگ آفتاب را خواهند دید یا سرنوشتشان فراموشی خواهد بود.

 

رفیف اسلیم

غزه -  شمس عصمت، نویسنده‌ی جوان اهل غزه، در دل همین جنگ ویرانگر توانست نخستین اثر ادبی خود را با نام «مسیر تو» خلق کند. این کتاب، داستان زنی است که با وجود واقعیتی بی‌رحم و طاقت‌فرسا، طعم عشق را می‌چشد، زمین می‌خورد، رویا می‌بافد و به امید فردایی بهتر، دل به زندگی می‌سپارد. شمس عصمت با این قصه، پیام‌آور قدرت و امید در میان زنان غزه است.

شیفتگی شمس عصمت به زبان عربی از کودکی آغاز شد، علاقه‌ای که او را به تحصیل آکادمیک در همین رشته کشاند. او بعدها تصمیم گرفت آموخته‌هایش را به کلماتی جان‌دار بدل کند تا راوی انسان معاصر و دغدغه‌هایش، فارغ از هر مرز و بومی باشد. او آرزو داشت تا هر خواننده، به‌ویژه زنان، در آینه‌ی سطرهایش، بازتابی از خود را ببیند.

«مسیر تو» در حالی متولد شد که نویسنده‌اش از سرنوشت آن بی‌خبر بود. شمس نمی‌دانست آیا این کلمات روزی منتشر خواهند شد یا برای همیشه در میان برگه‌ها، در سکوت کتابخانه‌اش که گنجینه ده‌ها رمان و کتاب است، محبوس خواهند ماند. با این همه، کورسوی امیدی در دلش روشن بود. امید آنکه نوشته‌هایش به دست زنانی برسد که دردی مشابه را زیسته‌اند اما هرگز یارای بیانش را نداشته‌اند.

شمس، انتشار کتابش را یک جسارت می‌داند. چرا که تا پیش از این، هیچ نویسنده زنی در نوار غزه، کتابی مستقل را به روایت عشق در دل جنگ اختصاص نداده بود. تمام تلاش‌های پیشین، تنها زمزمه‌هایی خجول در آثاری بود که به مسائل بزرگ‌تری چون اشغال، شهرک‌سازی و مصائب بی‌پایان مردم فلسطین می‌پرداختند.

خبرِ چاپ شدن کتاب به دست ناشری در قاهره و عرضه‌ی قریب‌الوقوع آن در نمایشگاه بین‌المللی کتاب، شمس را شوکه کرد. او به این حقیقت تلخ اشاره می‌کند که کتابش به جهان راه یافته، در حالی که خود او همچنان در غزه، زیر آتش جنگ و تهدید کوچ اجباری اسیر است.

شمس معتقد است فکر کردن به نوشتن در میانه جنگ، خود نوعی مبارزه است. اما همین میل سرکش به نوشتن، پناهگاه او برای تسکین زخم‌های جنگ بود. او خود را به نشنیدن صدای هواپیماها و انفجارها، فریاد کودکان گرسنه و حقیقت تلخ دفن شدن خانواده‌ها زیر آوار خانه‌هایشان واداشت و برای زنده نگه داشتن امید، به نوشتن ادامه داد.

به گفته شمس، نویسندگان زن فلسطینی اغلب برای یافتن ناشری که حاضر به چاپ آثارشان باشد، راهی دشوار در پیش دارند. او خود نیز پیش از این بارها با درهای بسته روبه‌رو شده بود. اما تمام این سختی‌ها، با دیدن لبخند خواننده‌ای که کتابش را در دست داشت، در نظرش رنگ باخت و بی‌اهمیت شد.

دغدغه نوشتن و تلاش برای به تصویر کشیدن وحشت جاری در غزه، به خودی خود خواب را از چشمان نویسندگان زن ربوده است. این مشکل، جدای از فضای خفقان‌آور اردوگاه‌هاست که چندین خانواده را در یک سرپناه جای داده و فرصت هرگونه آرامش یا خلوتی را از بین برده است. در چنین شرایطی که کمترین احساس آسودگی وجود ندارد، چگونه می‌توان نوشت؟ با این همه، آنان دست از تلاش برنمی‌دارند.

بزرگ‌ترین آرزوی شمس این است که در آغاز سال نو، در کنار کتابش در نمایشگاه بین‌المللی بایستد، آن را برای خوانندگانش امضا کند و از آنچه بر غزه گذشته، رو در رو بگوید. او وظیفه خود به عنوان یک نویسنده را این می‌داند که به جهان نشان دهد دختران جوان در شهر محاصره‌شده‌اش چگونه زنده مانده‌اند، چه رویاهایی در سر می‌پرورانند و مهم‌تر از همه، چگونه در دل این شرایط پیچیده، همچنان به عشق ورزیدن ادامه می‌دهند.