زنان تحصیلکرده اورامانات؛ در حصار مدرک، بدون فرصت
با وجود رشد تحصیلات زنان در ایران، کمبود فرصت شغلی در مناطقی چون اورامانات، آنها را خانهنشین یا به مشاغل ناپایدار سوق داده است؛ شکاف مرکز و حاشیه، سنتهای محدودکننده و سیاستهای ناکارآمد از موانع اصلیاند.

سوماکرمی
جوانرو- در جایی که مدرک دانشگاهی تضمینی برای اشتغال نیست، این شکاف تلخ، تنها حاصل بیکاری نیست، بلکه ریشه در ساختارهای نابرابر فرهنگی، نگاه جنسیتی به زن، و سیاستهایی دارد که فرصت را نابرابر توزیع میکنند؛ تحصیلات عالی برای زنان اغلب به بنبستی شغلی ختم میشود، بنبستی که نه به دلیل کمبود شغل، بلکه بهواسطه ترکیبی از تبعیض، فرهنگ مردسالار و سیاستگذاریهای ناکارآمد شکل گرفته است.
افزایش تحصیلات زنان بدون ایجاد فرصت شغلی؛ یک توسعه ناتمام
در سالهای اخیر، افزایش تحصیلات عالی زنان در ایران چشمگیر بوده، اما این رشد آموزشی با تغییرات همزمان در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی همراه نبوده است. تمایل فزاینده به مهاجرت تحصیلی، بهویژه در میان زنان جوان، نشانگر ناکارآمدی ساختارهای موجود در پاسخگویی به نیازهای آنان است.
اشتغال زنان نهتنها به بهبود معیشت خانواده کمک میکند، بلکه برای توسعه پایدار جامعه ضروریست. با این حال، در مناطقی چون کوردستان، فشارهای فرهنگی، کمبود زیرساخت و نگرشهای سنتی، مانعی جدی بر سر راه مشارکت زنان در بازار کار است. چنین شرایطی، هم فرصتهای فردی را محدود میکند و هم توسعه منطقه را به تعویق میاندازد.
آمار؛ تصویری تلخ از ظرفیتهای نادیدهگرفتهشده
بیش از پنج میلیون زن دارای تحصیلات عالی در ایران وجود دارند، اما حدود سه و نیم میلیون نفرشان هرگز وارد بازار کار نشدهاند. این آمار، از اتلاف گسترده نیروی انسانی متخصص در کشور حکایت دارد. در مناطق مرزی مانند جوانرو، نبود زیرساخت، فاصله از مراکز تصمیمگیری و سلطه سنتهای خانوادگی، سد راه زنان تحصیلکرده شده است.
همچنین، بیش از ۲۱ میلیون زن در ایران خانهدارند؛ زنانی با میانگین سنی ۴۰ سال که با وجود نقش حیاتی در پایداری خانواده، در سیاستگذاریها نادیده گرفته میشوند. آنان کارگرانی بیناماند؛ بیدستمزد و بیبیمه، اما بار خانه را بر دوش دارند.
تأثیر مهاجرت داخلی و خارجی بر زنان تحصیلکرده و جوامع محلی
مهاجرت زنان تحصیلکرده از کوردستان، اغلب ناشی از نبود فرصتهای رشد در زادگاهشان است. این مهاجرتها اگرچه میتواند به استقلال منجر شود، اما با احساس گسست، تنهایی و فشار روانی همراه است. در سطح محلی نیز، خروج این نیروهای متخصص، ضربهای جدی به توسعه، آموزش و ظرفیت انسانی مناطق مرزی وارد میکند.
تفاوت فرصتهای شغلی؛ شکاف مرکز و حاشیه
در حالی که زنان تحصیلکرده در تهران از فرصتهای شغلی و فضای بازتر اجتماعی بهرهمندند، زنان اورامانات با کمبود زیرساخت، محدودیتهای فرهنگی و نگاههای محافظهکارانه روبهرو هستند. توانمندی آنها نادیده گرفته شده و اغلب به خانهنشینی یا مشاغل ناپایدار سوق داده میشوند؛ نمودی آشکار از نابرابری ساختاری میان مرکز و حاشیه.
قاب خالی یک رؤیا؛ روایت لاله از تبعیض جنسیتی در بازار کار
لاله زاهدی(اسم مستعار)، زن ۳۶ سالهای از جوانرو، با وجود داشتن فوقلیسانس مهندسی کشاورزی، اکنون منشی مطب دندانپزشک است. او برخلاف خواهرانش راه تحصیل و استقلال را برگزید و با وجود مخالفت اولیه پدر، همراه برادرش وارد دانشگاه شد. هر دو در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کردند، اما سرنوشتشان متفاوت رقم خورد: برادر با یک آشنا استخدام شد، اما لاله حتی نتوانست رزومهاش را جایی ارائه دهد.
لاله میگوید در منطقهای که کشاورزی بخش مهمی از معیشت است، نه تنها جایگاهی برای زنان متخصص وجود ندارد، بلکه نگاه سنتی نیز مانع اصلی است. او با حسرت میافزاید: «در روستا زمین هست، باغ هست، ولی جایی برای زنی مثل من نیست.»
در نهایت، او به تلخی نتیجه میگیرد: «مردهایی بدون دیپلم راحت شاغل میشوند، اما ما زنها با سالها تلاش، تنها باید صبر کنیم... ولی آن روز هیچوقت نمیرسد.»
جایی برای شکوفایی نیست؛ روایت نسرین از زنبودن در اورامانات
نسرین محمدی، زن ۳۲ ساله با مدرک روانشناسی، امروز خانهنشین است؛ نه از سر بیعلاقگی، بلکه بهدلیل نبود فرصت و نگرشهای محدودکننده در اورامانات. او میگوید: «زنان تحصیلکرده در رشتههایی چون روانشناسی، حقوق و مهندسی، نهتنها شغلی مرتبط نمییابند، بلکه حتی رؤیای مهاجرت هم برایشان پرهزینه و پرفشار است.»
برای بسیاری از خانوادهها، مهاجرت تحصیلی یا کاری دختران، نه افتخار، بلکه لکهای بر آبروست؛ قضاوتها آنقدر سنگین است که زنان عطای پیشرفت را به لقایش میبخشند. نسرین میپرسد: «چرا زن باید برای کار، خانه و شهرش را ترک کند؟ چرا اینجا زمینهی شکوفایی زنان فراهم نیست؟ تا مردسالاری حاکم باشد، این چرخه تبعیض ادامه دارد.»