زنان در لایه‌های زیرین جامعه را دریابیم

یکی از زنان مددکار در شهر سنه، افزایش خشونت علیه زنان را به نبود حمایت قانونی مرتبط می‌داند و بر این باور است که رفتار جسورانه زنان، به‌تنهایی برای رهایی از خشونت کافی نیست؛ بلکه آنها به ابزارهای قانونی نیز نیاز دارند.

امیرە محمدی

سنه- متهم کردن زنان به آگاه نبودن و شجاع نبودن در خصوص خشونت خانگی، تنها صورت مسئله را پاک کردن است، زنانی که در مقابل انواع خشونت‌ها سکوت می‌کنند و آن را امری عادی می‌پندارند، قربانی سیستمی هستند که در حال تولید بردگانی بی‌اختیار است. این سیستم فرهنگ را تضعیف می‌کند، سنت‌های غلط را ارج می‌نهد و آن را رواج می‌دهد، و رکن اصلی آموزش‌های خود را در تضعیف نقش زن و از بین بردن جایگاه زن قرار می‌دهد.

با آشنا عظیمی یکی از مددکاران شهر سنه در خصوص خشونت علیه زنان گفت‌وگویی داشتیم.

 

نگاهی به شرایط زنان

آشنا عظیمی می‌گوید: پیش از هر چیز، باید شرایطی را که زنان در آن زندگی می‌کنند بررسی کنیم؛ از جمله خانواده، تربیت، آموزش به‌عنوان یک شهروند، فرهنگ و سایر عواملی که شخصیت یک زن را شکل می‌دهند. اولین چیزی که باید توجه داشته باشیم این است که قضاوت نکنیم چون همانطور که گفتم زنان در شرایط مختلفی رشد یافته‌اند بنابراین واکنش آنها نیز متفاوت است. من در کارم با زنان زیادی برخورد داشته‌ام که با کمی شناخت، هوش بالا و ظرفیت‌ و توانایی‌های زیادی در آنها دیده‌ام، اما به دلیل سرکوب زیاد و نبود آموزش درست مانند برده‌ها زندگی کردەاند.

 

نمونه‌ای از تراژدی زنان

وی می‌گوید: داستان‌های تراژدیک زیادی برای گفتن از زنان دارم اما بیایید با شرح یک نمونه، شرایط زنان مورد خشونت خانگی را مورد بررسی قرار دهیم و توضیح دهم که چرا نمی‌توان برای آنها کار اساسی انجام داد. زنی به اسم پروانه چند سال قبل با مردی ازدواج کرده بود که پانزده سال از خودش بزرگتر بود. این دختر مطالعه را دوست داشته و برخی اوقات دزدکی به خواندن کتاب می‌پرداخته زیرا همسرش معتقد بوده زن کتابخوان تهدیدی برای خانواده است! یک روز که همسرش اطلاع پیدا می‌کند او را به باد کتک می‌گیرد، پروانه نزد خانواده برمی‌گردد و آنها قبولش نمی‌کنند و می‌گویند همسرت است و باید قبول کنی، تو تازه درس و کتاب را می‌خواهی چکار؟ برو  پی زندگیت و با همسرت به اینجا برگرد! پروانه با من تماس گرفت و نزد ما آمد و در خانه امن مدتی ماند. واقعا نمی‌خواست برگردد و می‌خواست زندگی مستقلی تشکیل دهد اما با فشار خانواده و همسرش مجبور به بازگشت شد.

پروانه هنوز موفق به طلاق نشده و با شرایطی که دارد جانش در خطر است. این داستان را می‌توانم با هزار پروانه دیگر برایتان بازگو کنم پروانه‌ها بسیارند تنها رنجشان متفاوت است و نیاز به کمک اساسی دارند.

 

جامعه‌ای که راه را نمی‌گشاید

او ادامە می‌دهد: پروانه قربانی است، قربانی تفکر و فرهنگ مردسالارانه. پس از رهایی از خانه‌ی وحشت خود، جامعه جایی برای او ندارد، چرا که جامعه امروزی به شدت رقابتی شده و کسانی که مهارت خاصی ندارند، شانس کمی برای فعالیت و بقا دارند. این افراد در پیدا کردن مسکن و شغل با مشکلات فراوانی مواجه می‌شوند. پیشنهادهای جنسی، ستم از سوی کارفرمایان و سایر مشکلات، بسیاری از آنان را در همان ابتدای راه مجبور به بازگشت به زندگی قبلی‌شان می‌کند.

 

 راه حل چیست؟

اکنون پرسش این است: راه‌حل چیست؟ آیا در نهایت راهی برای نجات آنان وجود دارد یا نه؟ نخستین گام، فراهم کردن مکانی مناسب برای زندگی آنها است، وظیفه‌ای که بر عهده دولت است. ایجاد مواد قانونی برای حفاظت و امنیت این زنان و حمایت کامل از آنان، خانه‌های امنی که در حال حاضر تعداد آنها بسیار ناچیز است هیچ کمکی نمی‌کند و گاهی خود، آسیب‌رسان هستند چون از همه نوع افراد در آن حضور دارند. برخی از زنان توانایی کنار آمدن با آن را ندارند و دوام نمی‌آورند. بنابراین تهیه مکان مناسب، بهداشتی و امن برای این زنان در اولویت است.

 

نقش دولت و نهادهای مردمی

آشنا عظیمی در مورد درآمدزایی و نقش دولت و نهادهای مردمی نیز می‌گوید: موضوع بعدی درآمد‌زایی است، باید برای این زنان کسب مهارت و ایجاد شغل در برنامه دولت قرار گیرد، قبل از آماده شدن زنان به بازار کار باید آنان را تامین کرد و این نیز به عهده دولت است. در دسته‌بندی زنان نیز باید تدابیر لازم اندیشیده شود؛ زنانی که گرفتار اعتیاد هستند نباید در کنار دیگر زنان باشند. برای هر گروه از زنان باید اقدامات جداگانه و ویژه‌ای انجام شود.اما متاسفانه باید بگویم که زنان آسیب دیده زیادی داریم که به علت نبود چنین اقدامات ضروری یا به زندگی وحشتناک خود برمی‌گردند و یا در دام بلاهای دیگری گرفتار می‌شوند. بنابراین تنها کاری که انجمن‌های زنان و نهادهای مردمی باید انجام دهند فشار آوردن به دولت برای ایجاد مکان و ایجاد کسب و کار برای استقلال این زنان است.

 

فراخوان به همبستگی

او تاکید می‌کند: از همین‌جا از همه تقاضا می‌کنم اختلافات فکری را کنار بگذارند و به زنان بی‌پناه یاری رسانند. در غیر این صورت، بی‌تدبیری دولت از این زنان، متکدیان یا معتادانی خواهد ساخت که هیچ امیدی به آینده ندارند.

در پایان، این مددکار اجتماعی که سال‌ها با وضعیت زنان در ارتباط بوده، می‌گوید: باید انصاف را رعایت کرد و از کسانی که با دلسوزی و نه برای شوآف، تمام تلاش خود را برای کمک انجام می‌دهند، قدردانی کرد. در شهر سنه بسیاری افراد فعال و دلسوز وجود دارند که حتی کسی نام آنها را نمی‌داند که برای کمک به زنان آسیب دیده هزینه مادی و معنوی زیادی صرف می‌کنند. در اختیار گذاشتن خانه به صورت رایگان به زنان سرپرست خانواده، ایجاد شغل و کسب و کار خانگی و... کسانی که خود زمانی آسیب دیده بوده‌اند، کسانی که در این زمینه مشغول به پژوهش و مطالعه هستند و در صدد یافتن راهی اساسی برای کمک به آنها هستند. نظام حکومت و دولت نه تنها خود کمکی به این وضعیت نمی‌کند که برخی از فعالینی که می‌خواستند صدای این زنان باشند را به سکوت وادار کردند زیرا در این مملکت همه چیز با سیاست جمهوری اسلامی در تضاد است و گویا وجود زنان آسیب پذیر و کم توان برای آنها بهتر از زنان توانمند است...

 

همیشه صدای زنان باشیم

در پایان باید بگویم: باید هر روز صدای زنان خاموش و مورد خشونت باشیم و این وظیفه را به یک روز خاص محدود نکنیم، زنان بسیاری به یاری ما نیاز دارند.

زنانی که در آرزوی یک زندگی عادی هستند زندگی سختی دارند و من  با زبان ساده بخشی از وضعیت آنان را بیان کردم. فهمیدن اینکه در لایه‌های زیرین جامعه چه زنانی در حال زندگی هستند زیاد سخت نیست، تنها باید چشمانمان را به روی واقعیت نبندیم.