زن بودن در شبکههای مجازی؛ روایت خشونت، تهدید و انحصار زندگی دختران
سه روایت از دختران در ثلاث نشان میدهد حتی یک تماس تصویری یا یک عکس ساده میتواند زندگی یک دختر را زیر و رو کند و او را در معرض تهدید، سوءاستفاده و خشونتهای مردسالارانه قرار دهد.

سوماکرمی
ثلاث باوه جانی- بر اساس دادههای منتشرشده از سوی نهادهای بینالمللی از جمله «دیدهبان زنان سازمان ملل متحد»، تأثیرات خشونت مجازی بر زنان، از نظر روانی و اجتماعی، دستکمی از خشونتهای فیزیکی ندارد. با گسترش روزافزون اینترنت در سراسر جهان، ابعاد این آسیب نیز افزایش یافته و گروههای بیشتری از زنان را در معرض خطر قرار داده است.
برآوردهای این سازمان نشان میدهد حدود ۷۳ درصد از زنان کاربر اینترنت، تجربهای از خشونت در فضای مجازی داشتهاند. در این میان، زنان و دختران جوان در بازهی سنی ۱۸ تا ۲۴ سال، بیشترین میزان آسیبپذیری را دارند و بیش از سایر گروهها هدف تهدید، آزار یا باجگیری اینترنتی قرار میگیرند.
در این گزارش تلاش میکنیم دیدگاهها و تجربیات دختران را دربارهی فعالیتهای مجازی در زمینههای مختلف بشنویم.
ژینا رحمانی، دختر جوانی از شهر ثلاث، روایتش را با صدایی پر از اضطراب آغاز میکند. او میگوید: «یکی از دوستانم یکی از اقوامش را برای ازدواج به من معرفی کرد. گفت میتوانیم با هم صحبت کنیم تا بیشتر آشنا شویم، قبول کردم. مردی بود مؤدب، با لحن محترمانه و گفتوگوهایش حسابشده. حتی از خواستگاری رسمی هم حرف زده بود. بعد از چند روز پیشنهاد تماس تصویری داد تا بیشتر همدیگر را بشناسیم. من هم بیاعتماد نبودم... اما همان تماس، آغاز کابوس من شد.»
ژینا لحظهای سکوت میکند و ادامه میدهد: «بعد از آن تماس، رفتار و لحنش تغییر کرد. دیگر آن آدم مؤدب نبود. حرفهایی میزد که اذیتم میکرد. همانجا فهمیدم قصدش ازدواج نیست. گفتم نمیخواهم ادامه دهم، اما قبول نکرد. وقتی اصرار کردم، تهدیدم کرد و گفت "خودت ضرر میکنی." با ترس زیاد، او را بلاک کردم.»
اما این پایان ماجرا نبود. ژینا با صدایی لرزان میگوید: «دقیقاً یک ساعت بعد، از یک حساب ناشناس پیامی برایم آمد. همان ویدئوی تماس تصویریمان را فرستاده بود و نوشت: این را همهجا پخش میکنم. نمیتوانم توضیح دهم آن لحظه چه بر من گذشت. میگفت اگر عکس و فیلم بیشتری برایش نفرستم، آن ویدیو را منتشر میکند. در شهری کوچک مثل ثلاث، جایی که نگاهها هنوز در بند تعصبات مردسالارانه است، پخش شدن حتی یک تصویر ساده میتواند برابر با مرگ دختر باشد.»
نفسش را با دشواری بیرون میدهد و میگوید: «میدانستم هر عقبنشینی مرا بیشتر در دامش فرو میبرد. نمیتوانستم ادامه دهم. سیمکارتم را شکستم و همهچیز را قطع کردم. از آن روز دیگر خبری از او نشد.»
چشمهایش را میدوزد به جایی دور و میگوید:«اما هنوز میترسم، هنوز وقتی یادم میافتد ممکن است آن فیلم را داشته باشد، تا مرز فروپاشی میروم. نمیتوانم چیزی به خانوادهام بگویم؛ چون در نهایت، تنها کسی که رسوا میشود منم.»
در سرزمینی که قضاوت نفس میکشد؛ داستان زنی میان شایعه و اجبار
روایت ژینا، با تمام زخمهای پنهانش، بیصدا به گذشتهای تاریکتر پل میزند؛ جایی که هنوز گوشیهای هوشمند همهجا نبودند، اما قضاوت و خشونت همان اندازه سنگین نفس میکشید.
سالها پیش، پیش از آنکه فضای مجازی به گسترهای فراگیر بدل شود، تنها یک عکس ساده سرنوشت دختری را برای همیشه تغییر داد.
میترا رستمی (اسم مستعار)، در حالیکه آرام گهوارهی کودک خردسالش را تاب میدهد، از گذشتهای میگوید که هنوز مثل کابوسی مداوم در ذهنش تکرار میشود: «با یکی از همکلاسیهایم از مدرسه برمیگشتم. پر از شور و انرژی بودم و نمیدانستم آن روزها، آخرین روزهای آرامش من است.»
نفسش را آرام بیرون میدهد و ادامه میدهد:«پسرعموی همکلاسیام مرا دیده بود و به قول خودش، شیفتهام شده بود. از همکلاسیام خواسته بود عکسم را برایش بفرستد. من خبر نداشتم، اما او فرستاد. چند روز بعد همان پسر با خانوادهاش به خواستگاریم آمد، اما خانوادهام جواب رد دادند. غرورش شکست و تصمیم گرفت انتقام بگیرد... عکسم را برای بیشتر جوانهای شهر فرستاد. طولی نکشید که حرف و شایعه در همهجا پیچید.»
میترا لحظهای سکوت میکند؛ دستی بر موهای فرزندش میکشد و با صدایی سنگین میگوید: «از آن روز، زندگیام واژگون شد. نگاه مردم، حرفهای پشت سر، و خشمی که در خانه منتظرم بود. برادرم هر روز مرا کتک میزد، دیگر هیچ خواستگاری برایم نمیآمد. سرانجام، مردی پانزده سال از من بزرگتر که یکبار هم ازدواج کرده بود، برای خواستگاری آمد. مادرم اصرار کرد، برادرم تهدید، و من تسلیم شدم. ازدواجی بود از سر اجبار، نه انتخاب. ده سال گذشته، اما هنوز هر روز عذاب آن عکس را میکشم... همهچیز فدای همان تصویر شد.»
او در سکوتی تلخ به کودک در آغوشش نگاه میکند و زمزمه میکند: «گاهی فکر میکنم اگر آن روز نه عکسی بود، نه شایعهای، شاید حالا زندگیام چیز دیگری بود. اما در اینجا، زن بودن گاهی کافیست تا تاوان چیزی را بدهی که هرگز مرتکبش نشدهای.»
«کمبود محبت و دام سوءاستفاده»
«سایان میری با صدایی لرزان میگوید: در خانوادهای پرجمعیت و مردسالار بزرگ شدم؛ پسران همیشه عزیزکردهی پدر و مادر بودند و من هرگز مهر و توجه لازم را دریافت نکردم. شاید به همین دلیل، یک رفتار محبتآمیز ساده از سوی مردی دیگر برایم ارزشمند شد، اما او از این سادگی سوءاستفاده کرد و مرا به وابستگی کشاند.»
او ادامه میدهد: «به خواستههایش تن میدادم، هرچند میدانستم روزی مشکلساز میشود. بعدها فهمیدم این کار همیشگی اوست؛ با دختران زیادی صحبت میکرد و عکسهایشان را برای پز دادن نشان میداد.»
با آهی عمیق اضافه میکند: «قربانی شدن ما زنان فقط محدود به عکس و فیلم نیست؛ گاهی روان و احساساتمان هدف خشونت قرار میگیرد و از اعتماد و مهرمان سوءاستفاده میشود.»
برای بررسی این موضوع، با لیلا ارمنی، جامعهشناس، گفتوگو کردیم. او با استناد به روایتهای ارائهشده چنین اظهار نظر کرد: روایتهای ارائه شده نشان میدهد که مسئلهی خشونت و سرکوب زنان در ایران ریشه در الگوهای سنتی و فرهنگ مردسالاری دارد. او معتقد است که در این الگوها، زن همواره به عنوان موجودی اغواگر و گناهکار شناسانده میشود و باید تاوان بدهد. حتی نهاد خانواده که باید نخستین حامی و پشتیبان باشد، در بسیاری موارد کوچکترین حمایتی از دختران نمیکند و بالعکس، شرایطی ایجاد میکند که زندگی آنان تا حد زیادی در انحصار و محدودیت باقی بماند.
ارمنی تأکید میکند که تا زمانی که هویت زنان در جامعه و به ویژه در نهاد خانواده به رسمیت شناخته نشود، زنان همچنان با سیستم تاریخی ضد زن مواجه خواهند بود که بر دوششان سنگینی میکند. نگاهها، رفتارها و القاب تحقیرآمیز که از همان دوران کودکی و در خانواده آغاز میشود، باعث کمبود محبت و آسیبهای عاطفی میگردد و در دوران بلوغ میتواند زندگی دختران را به انحطاط بکشاند. حتی کوچکترین حرف و حدیث یا فشار ناشی از ساختار مردسالارانه، روح و روان دختر را برای همیشه تهدید میکند.
به باور او، نهاد خانواده باید آموزش و پرورش پسران را با شناخت هویت واقعی زنان و احترام به انسانیت آنها آغاز کند، نه با پرورش دیدگاهی ابزارگونه و سلطهطلبانه که میتواند زندگی دختران را به تباهی بکشاند. وقتی اخلاق، دانش و وجدان اجتماعی جامعه بر پایه برابری هویت و جایگاه زن و مرد نهادینه شود، دیگر شاهد مواردی مانند قتل، خودکشی، خودسوزی و تعرضهای گروهی روزانه به دختران و انتشار آن در فضای مجازی، نخواهیم بود.