تجاوز جنسی در بستر زناشویی
مفاهیمی مثل آبرو، تعصب، غیرت و حیثیت، سبب میشوند که زن شرافتش یا هر چیزی که مربوط به مفهوم عفت است در دست خودش نباشد و خانواده، طایفه یا عشیره برای آن تصمیم بگیرند. از این رو حساسیتهای زیادی نسبت به آن زن به وجود میآید.
بهار عباسی
مهاباد - زنان و کودکان قربانیان اصلی تجاوز جنسی هستند، بسیاری از قربانیان از بیم برخورد اطرافیان سکوت میکنند. تاثیر این تجربه بر قربانیان تجاوز باقی میماند و به اشکال مختلف خود را نشان میدهد. کلیشههای تجاوز جنسی، پیامهای اجتماعی هستند که زنان را به انجام نقشهای جنسیتی از پیش تعیین شده در مورد رفتارهای جنسی رهنمون و موجب فرهنگ تجاوز جنسی میشود. حذف این کلیشهها در هر جامعه میتواند به پاکسازی جوامع از فرهنگ تجاوز جنسی بیانجامد.
خبرگزاری زن با فاتیما باباخانی، فعال زنان و پژوهشگر حقوق بینالملل در مورد تجاوز زناشویی گفتوگویی داشته است.
چند درصد زنان در ازدواج خشونت جنسی را تجربه میکنند برای مقابله با آن چه راهکاری وجود دارد؟
اغلب افراد خشونت جنسی را تجربه میکنند بدون آن که بدانند که رفتار انجام شده شکلی از خشونت است. چون به صورت تابو است و کمتر در مورد آن صحبت میشود بخشی از آن هم به تربیت غلط جنسی کودکان و خلاهای فرزندپروری در خانوادهها برمیگردد. متاسفانه در جامعهی ما آنچه به عنوان حیا عنوان میشود، مادران و پدران درمورد تربیت جنسی فرزندان خودشان کوتاهی میکنند و این فرزندان بزرگ میشوند و دچار تعرض جنسی یا خشونتهای جنسی میشوند و در نهایت خودشان به یک خشونتگر تبدیل خواهند شد. ما به افرادی مشاوره میدهیم و تاکید میکنیم به مردان که در رابطهی جنسی تعامل دو طرفه مطرح است. همچنین بحث عاطفه و حدود و احترام را رعایت کنند. ما میبینیم که با گوشزد کردن این موارد مردان خیلی رعایت میکنند و حقیقتا یکی از مواردی است که من آن را دستاورد محسوب میکنم در بحث مداخله و مشاوره به موقع در بحرانهای زناشویی مردان اغلب میپذیرند و رعایت میکنند.
آیا در مورد تجاوز زناشویی و اجبار زنان به قبول رابطهی جنسی با همسران در ایران قانونی وجود دارد که جرم محسوب شود؟
ما تمکین را داریم که شامل تمکین عام و خاص میباشد که ملزم هستند در رابطهی زوجیت از همسرشان تمکین خاص و زناشویی داشته باشند، اما به شکل متعارف این رابطه باید صورت بگیرد، و هر گونه شکل نامتعارف و رابطهی اجباری یا رابطهی همراه با خشونت قابل پیگیری از طریق محاکم و دادگاه صالحه است.
تصور عمومی این است که بیشتر زنان مورد تجاوز قرار میگیرند، مردان بیشتر سکوت میکنند آیا مردان هم قربانی تجاوز زناشویی هستند؟
این که مردان قربانی تجاوز زناشویی هستند، مواردی را داریم که زن از همسر کراهت دارد یعنی اساسا ادامهی آن رابطه به هر شکل برای آنها بسیار سخت است و موارد برعکس را داریم که همسر از زن کراهت دارد و رابطهی جنسی برایشان آزاردهنده است و به سبب این که صحبت در مورد این مباحث بسیار سخت است ابراز نخواهد شد و ممکن است رابطه اشتباه را جلو ببرند بدون آن که تمایلی نسبت به هم داشته باشند. اما اینکه قربانی تجاوز زناشویی باشند من تا به امروز موردی را ندیدهام.
آسیبهای ناشی از تجاوز جنسی چیست و برای کمک به قربانیان چکاری باید انجام داد؟
من با بیش از ۱۰۰۰ نفر قربانی آزار جنسی و تجاوز مخصوصا در دوران کودکی از طرف محارم مصاحبه داشتم یا حداقل درد و دل داشتیم. واقعه پیش آمده را شرح دادند و احساسات متناقضی که همچنان دارند و خودشان را قربانی و شریک جرم میدانند و در سنهای بسیار پایین این اتفاقات برای آنها افتاده است. مثلا در نه سالگی یا هشت سالگی و حتی برخی زمانی قربانی شدهاند که اصلا به یاد نمیآورند در سنهای بسیار کم از ۴ سالگی لمسها و آزارها شروع شده است و تا زمانی که اینها به سن ۱۴ سالگی، ۱۵ سالگی، ۱۸ سالگی و ۱۹ سالگی رسیدهاند ادامه داشته است و تروماهای مختلفی را پشت سر میگذارند. دچار پی تی اس تی میشوند و بعضا خودشان تبدیل میشوند به افراد خشونتگر نسبت به فرزندانشان با خشونت کلامی و فیزیکی برخورد میکنند. به سبب این که نمیتوانند به موقع در مورد آن صحبت کنند، آموزش کافی و امنیت کافی در خانواده وجود نداشته است سالها آن را پنهان میکنند و خیلی دیر متوجه میشوند که باید از تراپیست کمک بگیرند.
برای آگاهیرسانی به زنان در مورد تجاوز زناشویی چه راهکاری وجود دارد؟
مثل سایر اشکال خشونت علیه زنان احتیاج به آگاهیرسانی داریم، رسانه باید کمک کند و اینکه چرا از لایحهی حذف شده است باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و در مورد آن پژوهش انجام شود، در پایان نامههای ارشد و رسالهی دکتری حتما باید به این مسائل پرداخته شود. آموزش در مدارس خلا بزرگی در تربیت جنسی است و رسانهها هم هیچ کاری انجام نمیدهند.کار میدانی و پژوهشی باید انجام شود.
ارتباطی بین فرهنگ جامعه در ارتباط با کنترل بدن زنان و تجاوز به آنها وجود دارد؟
مفاهیمی مثل آبرو، تعصب، غیرت و حیثیت، سبب میشوند که زن شرافتش یا هر چیزی که مربوط به مفهوم عفت است در دست خودش نباشد و خانواده، طایفه یا عشیره برای او تصمیم بگیرند. از این رو حساسیتهای زیادی نسبت به این زن به وجود میآید. در بسیاری از فرهنگهای عشیرهای میبینیم بعد از طلاق هم باز رویکرد مالکیت محور نسبت به زنان وجود دارد. به عنوان مثال اگر بخواهد دوباره ازدواج کند، تهدید به قتل خواهد شد و یا آسیب جسمی و فیزیکی به او وارد خواهد شد، حتی ممکن است وادار به خودکشی و یا خودسوزی شود یا کشته شود. اساسا هویت زنانه و دسترسی به بدن و تملک آن با خانواده، عشیره و طایفه معنی پیدا خواهد کرد. برای همین در بحث تجاوز به دلیل ملاحظات خانوادگی، مفهوم آبرو و حیثیت خانوادگی اغلب در سکوت طی خواهد شد و حتی از خود قربانی به عنوان شریک جرم یاد خواهد شد و خودسرانه مجازات میشود.
در فقدان آموزشهای کافی برای بحث ازدواج و زناشویی، تعهدات به چه شکلی است و تکالیف چیست؟
در مراکز بهداشت به جای اینکه زن و همسرش آموزش سکس داشته باشند بهتر است که یک دورهی مشاورهی دو ماهه پیش از ازدواج را بگذرانند. آموزش مهارتهای رفتاری زوجین، تعهدات و تکالیفشان نسبت به هم را بگذرانند و خیلی آگاهانهتر و با آشنایی بیشتری در مورد تعهداتشان نسبت به همدیگر و حدود صغور آن بخواهند رابطه را شروع کنند. در غیر این صورت به سبب اینکه در جامعه الگوهای سالم و سلامتی از مفهوم خانواده، زوجیت کمتر در دسترس افراد است و آن چه از رسانه شاهد آن هستیم بسیار انتزاعی است. بهتر است با آگاهیهای از پیش تعیین شده توسط ادارهی بهداشت و دفاتر ازدواج، یک سری مشاورههای اجباری برای زوجین تعیین شود که سطع آگاهی بالا برود و حد و حدود را نسبت به هم بدانند. همهی اینها کمک میکند تا خشونت به اشکال مختلف در خانواده کاهش پیدا کند. ما در مرکز خودمان که خانهی امن غیردولتی است میبینیم در هر جایی برای زوجین با هم یا برای مردان به صورت جدا جلسات مشاورهای برگزار کردیم و یک سری از چهارچوبها، وظایف و تکالیفشان را توضیح دادیم شاهد آن بودیم که به تازگی آگاه شدند و حدود رابطه را درک کردند و متوجه شدند که قانون چنین توقعاتی دارد و این بسیار کمک میکند امنیت زنان در یک رابطه تا حدودی تضمین شود.