روایت بهرهکشی از دختران خردسال در کرماشان
برای بعضی کودکان، بیمارستان تنها محل درمان نیست؛ آخرین پناهگاهی است که میتواند آنها را از خانهای که امن نیست محافظت کند. این گزارش نگاهی است به زخمهای پنهان کودکان در دل کرماشان.
نسیم احمدی
کرماشان- در تودرتوی راهروهای بیمارستانها، افراد بسیاری برای درمان آمدهاند تا هرچه زودتر بهبود یابند و به خانههایشان بازگردند. اما در میان آنان، بیمارانی هم هستند که بیمارستان برایشان به پناهگاهی امن تبدیل شده؛ جایی برای گریز از خانواده، تنشها و از آنچه در خانه انتظارشان را میکشد.
روایت «رویا»؛ دختری ۱۴ ساله و بستری که پایان نداشت
برخی از این بیماران با تکیه بر تمارض تلاش میکنند مدت بیشتری در بیمارستان بمانند و یکی از این بیماران، رویا.ح، دختر ۱۴ سالهای است که در بخش روان بیمارستان محمد کرماشانی بستری بود. او نزدیک به دوازده روز، در حالی که هیچ نشانهای از بیماری نداشت، اصرار داشت همچنان بستری بماند. سمیرا.ق، پرستاری که در آن روزها شیفت بخش او بود، روایت میکند:«رویا از همان روز نخست بیش از آنکه بیمار به نظر برسد، خسته بود؛ خسته از خانه. هر بار که خانوادهاش برای ملاقات میآمدند، علائمی که از آن شکایت میکرد شدت میگرفت.
زندگی در حاشیه؛ ازدواج اجباری و تجربههای تلخ دختران کاولی
او از خانوادهای کاولی[ گروهی از مردم دورهگرد در کرماشان] بود و میگفت به عقد مردی درآمده، اما ناچار شده با افراد دیگری نیز همبستر شود. به گفته خودش، این اتفاق در میان آنان بسیار رایج است و تقریباً تمام دخترانی که میشناخت تجربهای مشابه داشتند. در واقع، تنفروشی در میان دختران آن جامعه از سنین بسیار پایین، حتی از حدود دهسالگی یا کمتر، آغاز میشد.» قوانین موجود در کشور که ازدواج دختران ۱۳ ساله را به رسمیت میشناسد، زمینهساز آن شده است که در بسیاری از اقشار فرودست، کودکان بهجای تجربهی دوران کودکی و تحصیل، وارد چرخهای از معامله شوند؛ چرخهای که در پوشش ازدواج یا صیغه بر آنان تحمیل میشود. بسیاری از این کودکان، پیش از آن که فرصت شناخت خود و جهان پیرامونشان را داشته باشند، با مسئولیتهای سنگین و روابط نابرابر مواجه میشوند که پیامدهای روانی، اجتماعی و اقتصادی این ازدواجهای زودهنگام و یا تجربهی صیغه، نسلی آسیبپذیر را شکل میدهد که در چرخهی فقر و محرومیت گرفتار میماند.
فعال حوزه کودک: افزایش نگرانکننده صیغه کودکان در کرماشان
مرضیه.ث، فعال حوزه کودکان، چنین توضیح میدهد:«متأسفانه مسئلهی پدوفیلیا موجب شده تقاضا برای دختران کودک در قالب صیغه بهطور نگرانکنندهای افزایش یابد. در کرماشان، بسیاری از دختران از محلههایی مانند آقاجان، سرچشمه، چمن و باغ ابریشم، از همان سالهای کودکی توسط خانوادههایشان به تنفروشی سوق داده میشوند.
تنفروشی موروثی؛ وقتی خانواده به عامل بهرهکشی تبدیل میشود
بخش عمدهای از این کودکان، مادرانی دارند که خود درگیر تنفروشی هستند و همین امر سبب شده این پدیده به نوعی شغل موروثی تبدیل شود. حتی در موارد متعددی، پدر خانواده نیز ناظر بر تنفروشی همسر و کودک خردسال خود است؛ چرا که بسیاری از این پدران گرفتار اعتیاد بوده و تنها راه تأمین مواد مخدرشان را در مبادلهی جسم همسر و دخترشان میبینند.»
خلأ نظارتی و قانونی؛ غیبت حمایت مؤثر از کودکان قربانی
نبود نهادهای نظارتی و حمایتی در حوزه حقوق کودکان موجب شده هیچ اقدام پیشگیرانه یا اصلاحی برای جلوگیری و توقف تنفروشی کودکان در کرماشان صورت نگیرد. در این میان، قوانینی که ازدواج دختران ۱۳ ساله را به رسمیت میشناسند، خود از مهمترین عوامل گسترش این آسیب اجتماعی به شمار میروند. چنین قوانین نه تنها حقوق کودکان را نادیده میگیرند، بلکه به عاملان تنفروشی امکان دادهاند با تکیه بر مشروعیت قانونی، همچنان در تداوم و رشد این پدیده نقشآفرین باشند.
پرستار بیمارستان: مراجعات ماهانه کودکان با بیماریهای شدید مقاربتی
پرستار بیمارستان محمد کرماشانی در ادامه میگوید:«رویا تنها موردی نیست که با آن مواجه شدهام. ماهیانه دهها کودک زیر ۱۵ سال به دلیل عفونتهای شدید و بیماریهای مقاربتی به بیمارستان مراجعه میکنند. حتی در میان آنان مواردی وجود دارد که تجربه سقط جنین داشتهاند. ما در بخش روان تلاش میکنیم با آموزش به این کودکان توضیح دهیم که نباید به چنین سرنوشتی تن دهند. اما متأسفانه نبود قوانین حمایتی و فقدان نهادهای پشتیبان باعث شده است این کودکان به تنفروشی و سوءاستفادههای جنسی تن بدهند؛ زیرا بیرون از خانه هیچ پناهگاه امنی برای آنان وجود ندارد. بهزیستی نیز ظرفیت یا برنامهای در نظر نگرفته است تا بتوانیم با پشتوانهای مطمئن این کودکان را از دام خانوادههایشان نجات دهیم.
بازگشت اجباری به خانه؛ تکرار چرخه آسیب پس از درمان کوتاه
بنابراین ناچاریم پس از یک دوره درمان کوتاه، آنان را دوباره به خانوادههایشان بازگردانیم و در نتیجه، به همان چرخه زندگی پیشین بازمیگردند.» در ایران، مسئولیت اصلی حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست بر عهدهی سازمان بهزیستی کشور و دادگاههای خانواده است.
نقش بهزیستی و دادگاهها؛ مسئولیتی که به بنبست میرسد
در کنار این نهادهای رسمی، تعدادی سازمان مردمنهاد (NGO) نیز با ارائهی خدمات آموزشی، حمایتی و توانمندسازی تلاش میکنند تا بخشی از نیازهای کودکان آسیبپذیر را پوشش دهند. با وجود این ساختار، محدودیت ظرفیت بهزیستی و کمبود پناهگاههای امن، همچنان چالشهای جدی در مسیر حمایت پایدار از این کودکان ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، نقش نهادهای مدنی و مشارکت اجتماعی در پر کردن خلأهای حمایتی اهمیتی دوچندان مییابد.
با این حال، فشارهای اقتصادی و محدودیت منابع مالی موجب شده بسیاری از این موسسات مردمنهاد نتوانند حمایت مؤثر و گستردهای از کودکان در معرض آسیب ارائه دهند. نبود امکانات کافی و ضعف زیرساختهای حمایتی، کودکان را در برابر آسیبهای اجتماعی بیدفاع گذاشته و بهویژه دختران خردسال را در معرض بهرهکشی و تنفروشی قرار داده است؛ وضعیتی که نه تنها آیندهی فردی آنان را نابود میکند، بلکه پیامدهای سنگینی برای جامعه به همراه دارد. پرسش اساسی این است که چه تعداد دختر خردسال در کرماشان به اجبار یا تحت فشار شرایط به تنفروشی روی آوردهاند؟ متأسفانه به دلیل ثبت نشدن صیغههای موقت و نبود سازوکار رسمی برای رصد این پدیده، آمار دقیقی در دسترس نیست. با این حال، از آنجا که بخش قابل توجهی از دختران خردسال تنفروش از میان کودکان کار برمیخیزند، میتوان آمار کودکان کار را بهعنوان شاخصی تقریبی برای برآورد این بحران در نظر گرفت. منابع رسمی حکومتی تعداد کودکان کار در کرماشان را بین ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر اعلام کردهاند. اما در گزارشی که در دیماه ۱۴۰۳ توسط خبرگزاری فراتاب منتشر شد، این رسانه رقم کودکان کار در کرماشان را نزدیک به ۴۴ هزار نفر دانست. اگر حتی یکسوم این جمعیت دختر باشند و بخشی از آنان به تنفروشی واداشته شوند، با آماری هولناک مواجه خواهیم شد؛ آماری که نشاندهندهی بحرانی غیرقابل تصور است و در عین حال توسط حکومت کتمان میشود. مرضیه در ادامه، برای روشنسازی مسئلهی تنفروشی دختران خردسال در کرماشان میگوید: «بحران تنفروشی دختران خردسال و تقاضای بسیار برای آن میتواند بهعنوان یکی از عمیقترین زخمهای اجتماعی در این منطقه تلقی شود که ریشههای این بحران در فقر اقتصادی، نبود حمایتهای اجتماعی و بیتوجهی نهادهای مسئول نهفته است. بسیاری از خانوادهها، به دلیل فشارهای مالی و نبود فرصتهای شغلی، ناخواسته فرزندان خود را در معرض چنین خطراتی قرار میدهند. از سوی دیگر، تقاضای پنهان و سازمانیافته برای سوءاستفاده از کودکان، چرخهای بیمارگونه را شکل داده که به دلیل گستردگی این مسئله، مقابله با آن هر روز پیچیدهتر میشود. اگر این روند ادامه یابد، پیامدهای آن تنها محدود به قربانیان مستقیم نخواهد بود؛ بلکه جامعهی کرماشان با نسلی روبهرو خواهد شد که از کودکی تنفروشی را آموختهاند و جز آن راهی برای امرار معاش نمیشناسند.» به طور کلی، مسئلهی تنفروشی دختران خردسال در کرماشان بحرانی خاموش است که کمتر دربارهی آن سخن گفته میشود. بسیاری حتی تصور نمیکنند که کودکان در این سن به رابطهی جنسی فکر کنند، چه برسد به آن که ناچار به تنفروشی شوند. اما واقعیت تلخ این است که تنفروشی کودکان خردسال در کرماشان حقیقتی انکارناپذیر است؛ حقیقتی که جامعه و حکومت ترجیح میدهد چشم بر آن ببندد در حالی که در مقابل دیدگان همه، دخترک خردسالی به حراج گذاشته میشود.