داستان زهره مروه، زنی که انتخاب کرد خود، خالق شرایط باشد
زهره مروه به الگویی زنده برای زن آزاد و بلندپرواز تبدیل شده است؛ زنی که نمیپذیرد در یک نقش خلاصه شود. مسیر زندگی او، دعوتی آشکار برای تمام زنان است تا بدانند که کار، بهترین راه پیشرفت و اعتماد به نفس، پایه و اساس هر دستاوردی است.

فادیا جمعه
بیروت- تجربههای متعدد، با وجود موانع اجتماعی و سنتهایی که زنان را به نقشهای مشخصی محدود میکرد، حضور آنها را در فضای عمومی پررنگتر کرده است. خوشبختانه این نگاه کلیشهای رفتهرفته در حال تغییر است، زیرا زنان امروز با تکیه بر آگاهی، دانش و پشتکار، وارد عرصههای جدیدی میشوند.
جهان پیوسته در حال تغییر است و زنان میکوشند تا تصاویر کلیشهای و سنتی را شکسته و به میدانهایی وارد شوند که زمانی در انحصار مردان بود. در چنین فضایی، داستانهای فردی و الهامبخشی ظهور میکنند که نشاندهنده اراده، اصرار و روحیه چالشگری هستند. این داستانها نه فقط برای تحسین، بلکه برای این روایت میشوند تا چراغ راه زنانی باشند که در پی اثبات خود و تغییر سرنوشتشان هستند. خبرگزاری ما یکی از این داستانها را در جنوب لبنان و در شهرک زراریه ثبت کرده است؛ داستان زهره مروه که انتخاب کرد خود، خالق شرایط باشد، نه پیرو آن.
این تجربهای پیشگام از زنی در جنوب لبنان است که سه بار سنتها را شکست: یک بار وقتی تصمیم گرفت وارد بازار کار شود، بار دیگر زمانی که اولین راننده اتوبوس مدرسه زن در منطقهاش شد، و در نهایت با شرکت در انتخابات محلی و پیروزی در جایگاه «فرماندار» تا بتواند بهطور مستقیم با مردم شهرش در ارتباط باشد.
زهره مروه، اهل شهرک زراریه در شهرستان صیدا (استان جنوب)، با وجود داشتن دیپلم، نتوانست تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد. او پس از ازدواج، نپذیرفت که تنها به خانهداری بسنده کند و به همین دلیل پا به دنیای کار گذاشت. او شغلهای مختلفی را تجربه کرد: از نمایندگی فروش، تهیهی آذوقه سنتی (مونه) و ادارهی نانوایی گرفته تا رانندگی اتوبوس مدرسه. مهمتر از همه، او تصمیم گرفت وارد عرصه خدمات عمومی شود. امروز، زهره مروه با جلب اعتماد مردم شهرکش، هم به عنوان راننده اتوبوس کار میکند و هم به عنوان «فرماندار» انجام وظیفه میکند. او با زندگی خود ثابت کرده است که یک زن میتواند با مشکلات روبرو شود، آنها را به چالش بکشد و رؤیاهایش را به واقعیت تبدیل کند.
زهره مروه، فرماندار شهرک زراریه، که مادر سه فرزند است، داستان زندگیاش را اینگونه تعریف میکند: «زمانی که دو فرزند داشتم، با اینکه مدرک دانشگاهی نداشتم، ناچار شدم برای کار از خانه بیرون بروم. کارم را با کشاورزی و تهیهی آذوقههای محلی مانند کشک و رب گوجهفرنگی برای فروش خانگی شروع کردم. بعد یک نانوایی پخت نان سنتی راه انداختم و پنج سال آن را گرداندم. مدتی هم راننده اتوبوس مسافربری و نماینده فروش لوازم نظافتی بودم. در میان این تجربهها، رانندگی اتوبوس را بیشتر با روحیات خودم سازگار دیدم. در نهایت، شغل فعلیام یعنی رانندگی اتوبوس مدرسه را انتخاب کردم که برایم از همه بهتر است. این کار به من اجازه میدهد انرژیام را با بچهها و دانشآموزان تقسیم کنم و همیشه حس میکنم فرزندان خودم هستند.»
او تمام زنان را تشویق میکند که بدون توجه به نوع کار، وارد بازار کار شوند. به گفته او، هیچ کاری «عیب» نیست، چه فروختن باقالی باشد و چه پختن نان. کار به شخصیت زن هویت میبخشد. «من اکنون در شرایطی هستم که میتوانم در خانه بمانم و نیازی به کار کردن نداشته باشم، اما این راه را انتخاب نمیکنم، زیرا حس میکنم بدون کار، شخصیتم کمرنگ میشود. کار بخشی از هویت من است و از همه شما میخواهم که حضور خود را در این عرصه به اثبات برسانید.»
چالشهای پیش رو
او با اشاره به اینکه رانندگی اتوبوس یک شغل غیرمتعارف برای زنان است، میگوید: «کمتر پیش میآید که یک زن را پشت فرمان ون مدرسه ببینید، اما مردم به من اعتماد کردند و خیالشان راحت بود که فرزندانشان در امان هستند. هرگز نشنیدم کسی از اینکه راننده یک زن است، شکایت کند. من ذاتاً فعال هستم و کارهای غیرمتعارف را دوست دارم. همیشه باور داشتهام که زنان میتوانند کارهایی را که مردانه تلقی میشود، به خوبی انجام دهند. همیشه با خودم فکر میکردم چرا مردها میتوانند به هرجایی بروند اما زنها نه؟ شاید این محدودیتها از ترس اشتباه کردن زنان ناشی میشد و همین موضوع به من انگیزه داد تا این ذهنیت را به چالش بکشم. ابتدا راننده اتوبوس مدرسه شدم و بعداً برای مسئولیتهای دیگر انتخاب شدم.»
او درباره انگیزهاش برای نامزدی و پیروزی در انتخابات میگوید: «جرقه این کار در دوران دبستان و تحت تأثیر معلم زبان فرانسهام زده شد. به یاد دارم که برای یک نمایش مدرسه، قرار شد من نقش «فرماندار» را در دوران اربابرعیتی و قیمومیت فرانسه بازی کنم. با اینکه مجبور شدم لباس مردانه بپوشم، اما وقتی نقش را اجرا کردم، واقعاً خودم را در جایگاه «فرماندار» حس کردم. سالها بعد، برای یک کار اداری به فرماندار شهرکمان مراجعه کردم که مردی سالخورده و کمسو بود. دخترش برای زدن مهر به من کمک کرد. از او پرسیدم: چرا خودت فرماندار نمیشوی؟ جواب داد که خانوادهام موافق نیستند. همانجا بود که ایده فرماندار شدن در ذهنم ریشه دواند و این رویا با من بزرگ شد. بار اول در انتخابات شکست خوردم، اما بار دوم پیروز شدم.»
او اضافه میکند: «وقتی در انتخابات محلی جنوب با آرای خوبی پیروز شدم، بینهایت خوشحال بودم. این رویای کودکی من بود که با صبر و تلاش به حقیقت پیوست. از همه کسانی که به من اعتماد کردند و رأی دادند سپاسگزارم و امیدوارم شایسته این مسئولیت و اعتماد باشم.»
داستان او؛ گواهی بر توانایی زنان
زهره مروه در پایان میگوید: «من پیش از آنکه اعتماد مردم را برای جایگاه فرماندار به دست آورم، آن را با رانندگی اتوبوس جلب کرده بودم و هنوز هم این کار را ادامه میدهم. من اتوبوس را در مسیرهای طولانی، از زراریه تا نبطیه، حتی در شرایط سخت و زیر حملات اسرائیل راندهام. نسلهای زیادی از دانشآموزان را به مدرسه بردهام که امروز برخی از آنها پزشک و مهندس شدهاند و همیشه به من لطف و احترام دارند.»
داستان زهره مروه چیزی فراتر از یک موفقیت فردی است؛ این داستان، گواهی زنده بر این است که زنان میتوانند با شکستن محدودیتهای اجتماعی، در هر زمینهای به آرزوهایشان دست یابند؛ از رانندگی اتوبوس مدرسه گرفته تا کسب اعتماد جامعه به عنوان یک «فرماندار».