ژینا، تو همیشه در یادها زنده‌ای!

  

امسال، با گذشت سه سال از به قتل رسیدنت به دست رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی، نامت همچنان در دل‌ها و در خیابان‌ها زنده است. تو را کشتند، اما مرگت خاموشی نبود؛ آغازی بود. آغاز جنبشی که شعله‌ای تازه در مبارزات یک نسل آگاه افروخت و صدای مردمی شد که بیش از چهار دهه در استبداد، فقر، تبعیض و بی‌عدالتی زیسته‌اند. جنبشی که با شعار «ژن، ژیان، آزادی» از دل ستم برخاست و به امید و اراده‌ای جمعی بدل شد؛ امیدی که با اشک مادران و فریاد جوانان هنوز زنده است.

من، یک دختر افغان، وقتی به ژینا می‌اندیشم، زخم مشترک‌مان را حس می‌کنم؛ زخم دخترانی که در کابل و هرات، در تهران و سنندج، در بامیان و سقز، با سرنوشتی یکسان گره خورده‌اند. هر جا زنی روسری از سر برداشت و هر جا جوانی در برابر ظلم فریاد زد، ژینا هم آن‌جا بود. او فقط دختر ایران نیست؛ او خواهر ماست، صدای ماست، پرچمی است بر دوش همه‌ی ما.

سه سال گذشته است، و ما تنها برای ژینا سوگواری نمی‌کنیم؛ ما راه او را ادامه می‌دهیم. او نشان داد که حتی یک دختر جوان می‌تواند قلب یک ملت را بیدار کند. خونش چراغی شد که هنوز در تاریکی می‌سوزد و راه آزادی را روشن نگاه می‌دارد.

یاد ژینا برای ما یاد تسلیم نیست؛ یاد ایستادگی است. نامش در ترانه‌های کوردی، در اشک مادران ایرانی، در نگاه دختران افغان و در امید همه‌ی انسان‌های آزاده تکرار می‌شود. ژینا زنده است، چون جنبشش زنده است. این شعله خاموش نخواهد شد تا روزی که آزادی دیگر رؤیا نباشد، بلکه زندگی همه‌ی ما باشد.

یادت گرامی، ژینا عزیز!

افغانستان-کابل

سحر