جامعه زنان سالخورده را «ناپدید» میکند/ این ردای نامرئی میتواند برای انجام هر کاری مورد استفاده قرار گیرد
نویسندە: دبورا وود
مرکز خبر- به جای اینکه در خشم و کینه غرق شوم، هنر خیابانی را برای برهمزدن نظم عمومی و اشاعهی شادی به کار گرفتم و به دنبال ترویج ایدههای پیشرو در جامعه رفتم.
تصور نامرئیشدن یک زن سالخورده در جامعه، موضوعی کاملا پذیرفته شده است. من و اکثر دوستانم، از اواخر دهه ۵٠ زندگیمان به بعد، در مواجهه با این موضوع ابتدا به شدت عصبانی میشدیم. ما همواره از اینکه در جامعه دربارهمان صحبت نمیشد، سرویسدهی نمیشدیم، به نیازهایمان پاسخ داده نمیشد، کنار میرفتیم و جدی نمیگرفتیم، احساس خشم و اندوه داشتیم. توهینهای کوچک و گاه به گاه بسیاری به سن ما میشد که رفتهرفته حس خودشناسی و اختیار و آزادی که به سختی به دست آورده بودیم را از بین میبرد.
به جای غرقشدن در دریای خشم و کینه، شروع به فکرکردن کردم. فکر کردم که آیا میتوان از این نامرئی به زور اعطاشده استفاده کرد. اگر آن را به عنوان یک ردای نامرئی در نظر بگیرم، میتوانم انواع کارهایی که در جامعه برای سنم «نامناسب» تلقی میشود را بدون ترس انجام دهم.
حداقل کاری که کردم این بود که از سرقت از بانک خودداری کنم! (اگرچه مطمئن بودم آنقدر نادیده گرفته میشوم که حتی میتوانم از غارت فرار کنم)، در عوض توجهم را به هنر خیابانی معطوف کردم.
اولین فعالیت چریکی من حدود یک دهه پیش در یکی از خطوط بالارات، ویکتوریا بود. من به شدت عصبی بودم و کمی میترسیدم. نگران بودم حداقل جریمه شوم، بنابراین جلیقهام را به تن کردم و تابلوهای نیمهرسمی کار عمومی را همه جا نصب کردم و دوستی در این کار من را همراهی کرد. لازم نبود خودم را به زحمت بیاندازم، مردم از کنار من گذشتند و به سادگی من را ندیدند.
بله! عبای نامرئی من کار کرد! این بدان معنا بود که میتوانستم آثار هنریام را با نشاط به مالکیت عمومی درآورم. اکثر کارهای خیابانی من نقاشیهایی از زنان مسن در حال رقصیدن در توتوس بودند و من با خیال راحت آنها را به نمایش گذاشتم. این نقاشیها تنها یک گسست کوچک در بازنمایی مورد انتظار زنان مسن بود. گاهی اوقات اجازهی استفاده از دیوار را میگرفتم، اما کار غیرقانونی را به آن ترجیح میدادم. ترجیح میدادم فقط در یک فضای عمومی پرسه بزنم و پوستر و نقاشیهایم را هر زمان و هر کجا که دلم میخواهد روی تن دیوارها سیلی بزنم.
سپس با ابتکار فوقالعادهی هنرمندی به نام Dans Bain آشنا شدم. او در تلاش بود با جمعآوری زنان هنرمند، فضای اجتماعی نسبتاً پیچیدهی آن زمان را احیا کند. پروژهی او Melbourne’s Hosier Lane نام داشت و آن زمان بسیار مورد توجه بود. این پروژه کاملا سخاوتمندانه فراگیر شد و اکنون پنج سال است ادامه یافته و خانوادهی Hosier Lane از دل آن بیرون آمدهاند.
من از هر فرصتی برای گسترش ایدهام استفاده خواهم کرد. اینکه که چگونه دیدگاه، عاملیت و زندگی مبتنی بر شادی برای زنان مسن امکانپذیر است و حذف آن به هیچ وجه اجتنابناپذیر نیست. چیزی که بارها و بارها هنگام چسباندن نقاشی زنان به دیوار اتفاق افتاد، صحبتهای فوقالعادهای بود که با رهگذران زن مسن داشتم. آنها همیشه به من میگفتند دیدن چهرههایی که میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و با آنها همذاتپنداری کنند چقدر برایشان خوشایند است.
امسال دو تصویر کاملاً متفاوت را روی دیوارها چسباندم: اول تصاویری از زنان رقصنده و همچنین دو پرترهی بزرگ از یک زن مسن که جیغ میزد. هدف من از کشیدن رقصندهها مستقیما رد کلیشههای اجتماعی بود.
از همهی اینها گذشته صادقانه بگویم: نامرئیبودن برای من شوخی نیست. در واقع خطرناک است. نامرئیبودن منجر به طردشدن از نیروی کار، ناامنی مالی، بیخانمانی فزاینده، پیامدهای جبرانناپذیر سلامتی، سوءاستفاده از سالمندان و سکوت و عدمامکان اقدام در سیاستهای اجتماعی میشود.
وقتی پرترههای جیغ را در هوسیر لین چسباندم، از زنانی که از کنارشان میگذشتند پرسیدم که دوست دارند چه چیزی را فریاد بزنند. سپس کلمات آنها را نوشتم و آنها را روی دهان در حال جیغ نقاشی چسباندم.
برخی از سخنان آنها را به یاد دارم: بس است! دردسر درست کن! سرسخت باش! من مهم هستم! احترام بیشتر! مرا بشنو، مرا ببین! تعداد زنان مسن زیاد است! ظالم باش! من نامرئی نیستم! خشم!
شادی و خشم در کنار هم ابزارهای ضروری مقابله با تأثیرات پیری همراه با تبعیض جنسی هستند. بیایید یک بار برای همیشه کلیشههای قدیمی را نپذیریم. شاید با پوشیدن ردای نامرئی به خودمان، قادر شویم اخلالگران و فعالانی باشیم که انتظارات جامعه از دوران پیری را تغییر میدهند. ما قادر نخواهیم بود این آخرین مانعی را که یک مردسالاری خسته، قدیمی و در عین حال سرسخت سر راه ما قرار داده است کاملاً واژگون کنیم، اما میتوانیم در طول مسیر مبارزه با رقصیدن در خیابانها خودمان را شاد و سرگرم نگاه داریم.
دکتر دبورا وود یک هنرمند تجسمی متولد نیوزلند است. او به مدت ۴٠ سال کارهای خود را در ملبورن و در سطح منطقه به نمایش گذاشته است. او مدرک دکترای زنان هنرمند و خودنگاره دارد و از طراحی و برچسبهای هنری خیابانی برای خلق آثاری استفاده میکند که هم موضوعات زندگینامهای و هم موضوعات اجتماعی معاصر را پوشش میدهند.