انتصابات ١۴٠٠ و نتیجەی از پیش تعیینشدەی آن و اعتصابات عظیم و پر شکوە کارگران
در اولین کنفرانس مطبوعاتی پس از اعلام انتخاب سید ابراهیم رئیسی بە منصب رئیسجمهوری خبرنگاران بە رسم همیشگی سوالاتی کلیشەای را مطرح نمودە و عضو سرشناس هیئت مرگ نیز در حد توان پاسخگوی سوالات بود. جوابها بسیار کوتاە بودند و یادآور دادگاهیهای چند دقیقەای کە از هزاران قربانی دهەی شصت در بیدادگاههای رژیم و توسط ایشان انجام شد.
بسی شاماری - فعال سیاسی و عضو کمیتهی منتخب پلاتفرم دموکراتیک فرا ملیتی زنان آزاد
آنچە بیش از هر چیز دیگری توجە بینندە را بە خود معطوف میداشت شاید همانا اقرار بە جرم و جنایات رئیسجمهور منتخب بیت رهبری بود کە با افتخار و در ازای کشتار صعبانەی دهەی شصت، خواستار گرفتن جایزە و قرار گرفتن در لیست صلح جایزەی نوبل گشت.
همزمان کە در مورد آوازەی جنایات ایشان قبل از برگزاری انتخابات از جنایاتش بسیار شنیدیم و خواندیم و حتی نوشتەهائی از سازمانهای بە اصطلاح حقوق بشر و سازمان دول صادر گشت کە همگی سخن از تائید جنایاتش داشت و از آن سابقەی ننگین چون اهرم فشار جامعەی حقوقی در آیندەی ریاستجمهوریش بە گوش میرسید، ایشان بدون هیچ ابائی از آنان و بە رسم همیشگی پوزخند بر درد مردم زدە و پشت تریبون کنفرانس مطبوعاتی خود را ناجی برقراری صلح و پیامبر آشتی و امنیت معرفی نمودند.
شاید بە جرات توان گفت نسخەی تاریخی مشابە این حرکت همانا دادگاه گورینگ است کە بعدها بە سندروم گورینگ شناختە شد.
پس از جنگ جهانی دوم و دستگیری عدەی کثیری از جنایتکاران و مجرمین جنگی در آلمان، دادگاهی برای محاکمەی آنان تشکیل گشت و تقریبا تعداد زیادی از کابینەی حکومت فاشیستی هیتلر مورد بازخواست قرار گرفتند. در میان این جمع هرمن گورینگ نیز وجود داشت کسی کە هیتلر بارها از وی چون دست راست خویش نام بردە بود و جنایاتش بر کسی پوشیدە نبود. ایشان در جلسەی دادگاهی با افتخار از جنایات واقعە و حقانیت فاشیسم بە دفاع برخواست و آنچنان غرق در توهمات و خود بزرگبینی و البتە حقانیت خود و رهبر بود کە پس از اتمام دادگاه و در سلول خویش دست بە خودکشی زد و هیچگاه حکم صادر شدە توسط دادگاه را در مورد جنایاتش نخواند.
اتفاقی تاریخی کە با استناد بە دادەهای روانشناختی، جامعەشناسی و سیاسی زمانی روی میدهد کە مجرم با آرامش سعی در برحق نشان دادن خود دارد اما این فقط ظاهر مسئلە است و در بطن این عمل استرس قبل از خودکشی ثبت میگردد.
جنایات رژیم ضد بشری ایران در دوران ٤٣سالەی زمامداریشان بر کسی پوشیدە نیست اما آنچە بیشتر حائز اهمیت است نحوەی حکمرانی و جنایات متعدد آن میباشد، با بهرەوری از آخرین متد شکنجەی روحی جمعی، جامعە را آنچنان فلج نمودە کە گاها در تحلیلهای بسیاری از فعالین سیاسی و کارشناسان در رابطە با سکون جامعە در مقابل جنایات رژیم و عاملین آن از سندروم استکهلم سخن بە میان میآمد، سندروم استکهلم حالتی روحی کە جانی مورد عطوفت، همدردی و گاها حمایت شخص مضروب، مظلوم قرار میگیرد.
دو سندروم علمی و اثبات شدە را همزمان در فضای سیاسی و ملتهب جامعە غرق در بحران کشور بە نظارە نشستەایم. جانیانی کە پس از انتخابات مهندسی شدە در جهت یکدست نمودن قدرت سیاسی حاکم گام برداشتە و علنا بە جهان عریانترین شکل دیکتاتوری را در خلعت دمکراسی نشان دادند و مردمی کە با وصف تمامی مشکلات اقتصادی و امنیتی در مقابل این یکدست شدن حکومت قد علم نمودە و نشان دادند، مادام عاملین جنایت بە بالاترین مسند حکمرانی ارتقاء مقام یافتە و با وقاهت تمام منتخب مردم اعلام میگردند، تودەی مردم نیز از سندروم استکهلم جهشی خارق العادە رو بە سلامتی و بیداری برداشتند. اتحاد عمل در بایکوت انتصابات و زمزمەی اعتصاب.
انتخاب رئیسی اما حکم تیر خلاصی در شقیقەی پوسیدەی نظام حاکم خواهد بود، حکمی کە توسط سید ابراهیم بە کرات صادر و بهترین جوانان کشور و مبارزین را یکی پس از دیگری روانەی خاورانها و لعنتآبادها نمود.
انتصاب بد چهرەترین جانی توسط خامنەای و جانشین آیندەاش اما جای تامل بیشتری را دارد. جنایات دهەی شصت توسط بسیاری از حقوقدانان، تشکلهای مردمی، احزاب سیاسی هموارە مورد بحث و گفتگو قرار گرفتە و توسط دادگاه مردمی ایرانتریبونال بە پای میز محاکمەی جهانی کشیدە شد و با استناد بە مدارک معتبر و شهود برای بسیاری از جانیان و از جملە سید ابراهیم رئیسی پروندە در دادگاه لاهەی مورخە سال ٢٠١٢ تشکیل و ایشان محکوم بە جنایت علیە بشریت گشتند و حکومت حاکمەی ایران در جریان این دادگاهی و احکام صادرە بودە مدارک در کتاب کمیسیون حقیقتیاب در دسترس عموم قرار گرفتە و جای هیچ شبهە و اگر و امائی برای شخص و ارگانهای دولتی و جامعەی حقوق بشر نگذاشە است.
این انتصاب رئیسی اما طلب دستمزد خوش خدمتی از امپریالیست جهانی بود، اکنون سیستم سرمایەی حاکم بر جهان یا باید چشم بر قوانین خود ساختە حمایت از حقوق بشریش بردارد و جنایتکاری بە نام رئیسی را، در مقام قانونی رئیسجمهور ایران قبول نماید کە البتە این بە معنی پشت پا زدن بە قوانین بینالمللی بودە و همزمان حکم برائت تمامی جانیان در مسند قدرت، و یا آنکە بە سیاست مماشات جهت گرفتن امتیازات بیشتری در رابطە با برجام و دیگر مبادلات منطقەای ادامە دهد کە در هر صورت برندەی این بازی مهلک، جانیان حاکم بر ایران خواهند بود و سیستم ضد مردمی پول و سرمایە مجبور بە کرنش خواهد شد. حرکتی تاکتیکی از جانب بیت رهبری کە بدرستی خوانشی جدید از مردم پیدا نمودە و میدانند هیچگونە مشروعیتی برایشان باقی نماندە و برای ادامەی حاکمیت از ابزار و حربەی تهدید داخل و برون مرزی استفادە نمودە و اینبار اما زیادەخواهیشان از سیستمی کە آنان را بر مسند قدرت نشاند عیانتر و بدون هیچ اگر و اما صورت گرفت چرا کە پشتیبانی مطلق آنان برای نگە داشتن قدرت یگانە راە برون رفت از بحران حاکمە است حتی اگر برای چند صباحی بیشتر بر مسند حاکمیت باشد.
امپریالیست جهانی بە رهبریت آمریکا اگر پشت پردەی مهندسی کودتای ٢٨ مرداد و نشست گوادالوپ را بە عهدە داشت و بە بهترین شیوەی ممکن قیامهای مردمی را ربودە و مورد سوء استفادە خود قرار داد، امروز در مقابل واقعیتی عریان قرار گرفتە کە یا باید در صحنەی خیمە شببازی دفاع از حقوق بشر، قوانین بینالمللی و اعتقاد و باورمندی بە دمکراسی بماند و یا آنکە با دادن هر نوع امتیازی در این بازی، نقاب کریە خویش را از چهرە برانداختە و نشان دهد در زمینەی آمادەسازی زمینەی جنگ و کشمکشهای دهەهای آیندە با رقیبش چین و روسیە در منطقەی خاورمیانە و باالخص ایران کە نقش تعیینکنندەی موازنەی قدرت در منطقە را دارد، تیرش بە سنگ خوردە و بدینسان هیزم آتش نارضایتیهای عدیدەای کە در جوامع اروپائی و آمریکائی شاهد آن بودەایم را بیش از پیش فراهم نماید.
تیر خلاصی کە در هیبت پر شکوه اعتصابات سراسری کارگران خود نمائی میکند و درست پس از مضحکەی انتخابات و بە طور خودجوش شکل گرفت و هر روز بخشهای متعددی بە آن میپیوندد سخن از آیندەی شوم و تاریکی برای شبپرستان حاکم و سیستم ضد بشری سرمایە دارد کە با انتصاب این حکومت در ایران، کل منطقە را دچار بحران جنگ نمودە و زمینە را برای معاملە و معادلەی قرن پس از بە سر آمدن زمان انقضای قراردادهای ننگین بستە شدە پس از جنگ جهانی اول و دوم محیا نمودە و بدینسان قصد ادامەی حاکمیت ننگین و ضد بشری خود را از طریق دولتمردان دست نشاندە در منطقە و ادامەی جنگهای نیابتی و البتە ژینوساید فیزیکی و معنوی ملتهای ساکن در آن جغرافیا را دارد، معادلاتی کە فقط جنبش یکپارچە و سراسری کارگران و تودەهای فرودست توان درهم شکستن آن را در خود میپروراند.
هنوز چند روز بیشتر از اخبار صادرە در مورد اعتصابات نمیگذرد اما همین دادەهای رسیدە خبر از جلوەائی شکوهمند از اعتراضات، همبستگی سراسری و اعتصابات گستردە در خود دارد. جرقەی این اعتصابات را کارگران پیمانکاری و غیررسمی در بخش پروژەهای نفتی، پتروشیمی و نیروگاهی مربوط بە آنها زدند و در کمتر از چند روز دایرەی وسعت و تکامل این اعتراضات برحق را در بسیاری از کارخانەها و در دیگر زمینەهای کاری و تجاری دیدەایم. بە عبارتی پیوستن کارگران دهها شرکت و کارخانە و مجتمع کاری در چندین شهر نشان از شکلگیری منسجم جنبش و هدایت سیستماتیک و حسابشدە توسط شوراهای کارگری دارد کە بدون سیطرەی حزب و سازمانی بطور خودجوش قدم در پیکار و مبارزە نهادە تا نشان دهند دوران اعتراضات متعدد اما منفرد بە پایان رسیدە و با یکدست شدن حکومت عملا مردم و دولت در مقابل هم قرار گرفتە قطعا میدان از آن یکی از آنان خواهد شد.
فراموش ننمائیم کە در قیام ۵٧ اگر چە کارگران نفت در مراحل اولیەی اعتراضات انقلابی شرکت ننمودند اما اعتصابهایشان دولت را زمینگیر نمودە و نوعی حس توانمندی و امکانپذیری را بە جنبش انقلابی تزریق نمود. پتانسیل نهفتە در اعتراضات کارگری همچنان کە توانمندی و نیروی محرکە اعتراضات مردمی را دو چندان مینماید، شیرازەی سیستم پول و سرمایە را نیز بە لرزە در میآورد و بە محض آنکە در منطقەای از جهان تحت سیطرەی این زالوان، حرکت مردمی و اعتراضات کارگری رو بە رشد نماید بە میدان مبارزە آمدە و با اپوزسیونهای از پیش ساختە شدە توسط خودشان، ربودن و بە انحراف کشاندن جنبش را بە نفع خود نشانە میروند و شاید یکی از نمودهای آن همانا قیام ۵٧ و انتصاب حکومت حاکمە توسط امپریالیسم پس از بە میدان آمدن طبقەی کارگر و شنیدن شعار نان کار آزادی از مردمی بود کە خیابانها و میدانها را بە تسخیر خویش در آوردە و طنین صدای آزادیخواهیشان میتوانست بنیاد تمامی حاکمین کذائی در خاورمیانە را از جا برافکند، قیام ربودە شد اما صدای آزادیخواهی با هیچ شکنجە، زندان، کشتار و تهدید و ارعابی از بین نرفت. با ادامەی اعتصابات و پشتیبانی هرچە بیشتر دیگر اصناف قطعا جنبش آزادیخواهی بە دستاوردهای مهمی دست خواهد یافت.
عدم شرکت در انتخابات دستاورد بسیار ارزندەای برای مردمی کە گرفتار سندروم استکهلم بودە و همزمان حس ناخوشایند عدم اعتماد بە همدیگر را داشتند با خود بە همراە داشت. جدای از آنکە عدم مشروعیت داخلی بە ثبت رسید، نوعی اعتماد در همصدائی نیز بوجود آمد. جامعەای کە بعد از کشتار آبان ٩٨ امید خود را از اصلاحطلب و میانهرو و دیگر لابیهای رژیم از دست دادە و بدنبال سرنگونی مطلق و نە تغییر بود، امروز در فضائی نامرئی اما همگون از اعتصابات پشتیبانی نمودە یکی پس از دیگری بە آن میپیوندند، اینبار با پافشاری برای احقاق خواستەها و عدم کرنش در مقابل قول و وعدە و وعیدهائی کە در شرف تنظیم توسط خودفروشان در دیگر جنبشهای کارگری دهەی گذشتە میباشند، میتوان امیدوار بود کە جنبش کارگری استارت سرنگونی حکومت حاکم را از کارخانەها و کارگاهها زدە است.
آیندەی ایران را این بار مردم رقم خواهند زد چرا کە هیچکدام از زد و بندهای حکومت حاکمە با سیستم سرمایە، توان از میان برداشتن نارضایتیها در تمامی سطوح، رفع بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی، برگرداندن آن نیم بند اعتماد بە اصلاح در حکومت و در میان طبقەی در حال نابودی متوسط ایران آپشن و گزینەهائی نیستند کە با رفع احتمالی تحریمهای اقتصادی قابل ترمیم باشند.
جنبش پویای براندازی مردم در طول ۴٣ سال حکومت، امروز وارد فاز جدیدی گشتە کە خوشبختانە مصادف است با بحرانهای بینالمللی و جنبشهای مردمی و در راس آن جنبش زنان در اقصی نقاط جهان.
سال ٢٠٢۵ سیستم نئولیبرالیسم کە دستاوردی جز فقر، فحشا، جنگ، تخریب محیط زیست و اجحاف در حق اکثریت ساکنین کرەی خاکی را با خود بە ارمغان نیاوردە، پنجاە سالە میگردد. پنجاه سالی کە شاید بە جرات میتوان گفت ما ساکنین این کرەی خاکی مستعمرەی سرمایە، مرگ اخلاق، انجماد مغزها، نابودی محیط زیست و زیرساختهای طبیعی، فردگرائی و افول در تمامی پایەها و ارکان اجتماعی و همزیستی را تجربە نمودیم و همزمان آگاهی مردم و اعتراضات در کشورهای بە اصطلاح پیشرفتە و صنعتی سخن از برپائی نە جشن پنجاە سالگی بل تغییر بە شکلی بە غایت غیر انسانیتر از پیش میدهد. نشانەهای سیستم ارباب رعیتی در شکلی بازسازی شدە و ملبس بە آخرین دستاوردهای تکنولوژی و با نام نئو فئودالیسم در حال جایگزین شدن بودە و در هر منطقە از جهان و بە زعم ضرورت منطقە، امکانات لازم برای سرکوب و کشتار آزادیخواهان فراهم گشتە است.
در خاورمیانە کە هموارە ممر درآمد هنگفتی برای جهان سرمایە و استثمار انسان بر انسان بودە، اسباب و عوامل لازم جهت ادامەی جنگ و خونریزی درازمدت فراهم گشتە و عوامل لازم از قبل تعیین و تدبین نمودەاند.
با یادآوری جنایات ترکیە در تمامی کشورهای مجاور و مورد تشویق قرارگرفتنش از جانب ناتو و رئیسجمهور آمریکا، تصرف چیزی بیش از شصت درصد از خاک افغانستان توسط نیروهای طالبان و احتمال اعلام مملکت اسلامی اینبار در آنجا پس از سوریە، آشوب و اغتشاش در شمال عراق و سعی و همکاری اتحادیەی اروپا در خفە نمودن صدای آزادیخواهی حتی سیتیزنهای خویش در اعتراض بە جنگ داخلی در باشور کوردستان و دستگیری اعضای کمیتەی آشتی همگی پردە از نقشەی شومی برمیدارد کە برای منطقە در صد سال آیندە کشیدەاند کە البتە در این میان یگانە عامل برباد رفتن تمامی این ترفندها همانا جنبشهای سراسری و مردمی میباشد و در راس آن جنبش مردم ایران یگانە عاملیست کە میتواند تمامی معادلات قرن آیندە را در منطقە بر هم زند.
ایران بە لحاظ موقعیت ژئو پولیتیکی کە دارا میباشد و در ۴٣ سال گذشتە مرکز آشوب منطقە و از پشتیبانی مستقیم و غیرمستقیم سیستم سرمایە بهرمند گشتە تا بتواند بە بهترین نحو ممکن بە اربابان صاحب قدرت و سرمایە خدمت نماید نقش کلیدی در اثبات و یا عدم ثبات امنیت و دموکراسی در منطقە را دارد.
اعتصاب یگانە ابزار و اسلحە کشندە در دست طبقەی کارگر و فرودستان است، شاخە گچ سفیدی کە بر دل سیاە تختە سیاە حکومت، کوتاهترین و کم هزینەترین راە جهت رسیدن بە خواستهای برحق را نشانە میرود و البتە پشتیبانی تمامی مردم و اصناف، جنبش دانشجوئی و معلمان و بازنشستگان، تشکلهای مدافع محیط زیست، جنبش زنان، مالباختگان و همسوئی همگان از ضروریات کارائی گشتن اعتصاباتی است کە امروز در همە جا شاهد آنیم و سخن از افق روشنی دارد.
با پیروزی جنبش مردمی و کارگری در ایران نقشەی امپریالیست جهانی نقش بر آب خواهد گشت و دومینە افکت را دیگر بار در منطقە شاهد خواهیم شد.