بحران سلامت روان زنان در ایران
حدود ۳۰ درصد از جمعیت ایران مبتلا یا در معرض ابتلا به اختلالات روانی هستند و در میان این آمار، زنان بیش از مردان در معرض خطرند. تبعیضهای ساختاری، خشونت خانگی، محدودیت در تصمیمگیری شخصی و فشار اقتصادی و... سلامت روان زنان را بهشدت تهدید میکند.
روناک شهبازی
تهران- گوشهای نشسته و دائم میگوید:« در سرم صدای باران میآید. نمیدانم چرا باور نمیکند. آنقدر زیاد است که نمیگذارد بخوابم. هر بار که در را میبندم چند آدمک عجیب و غریب خاکستری و سیاه میآیند. بعد دخترم را میبینم که میگوید باید برای دیدنش پرواز کنم تا نجات پیدا کنم. یکبار هم از پنجره پریدم اما بالهایم باطری نداشت...»
این جملات گفتههای زنی ۳۵ ساله به نام معصومه است. او مادر دو فرزندی است که دو سالی میشود آنها را ندیده است. معصومه یک ماه اخیر را برای چندمین بار در یکی از بیمارستانهای اعصاب و روان تهران بستری بوده است و حالا قرار است به یک مرکز نگهداری دائمی منتقل شود؛ جایی که احتمالا زندگی برای او و خانوادهاش نیز تا حدودی آرامتر میشود.
به گفتهی خانواده پزشک معالج، معصومه را مبتلا به اسکیزوافکتیو میداند؛ حالتی که درآن قطع ارتباط با واقعیت به همراه نشانههای اختلالات خلقی و افسردگی، فرد را با رنج عظیمی روبهرو میکند. معصومه پس از مشاهده خیانت همسرش در یک روز بارانی، پس از آن ضرب و شتم شدید از سوی وی و همچنین محرومیت از دیدار فرزندانش پس از جدایی و چندبار اقدام به خودکشی، سلامت روان خود را نیز دست داد. این قصه اگرچه ماجرای سرنوشت یک زن است اما وجوه تشابه آن با سرنوشت بسیاری از زنان، فراوان است.
آمارها؛ از کلیات مشهود تا جزئیات پنهان
حدود ۳۰ درصد از جمعیت ایران مبتلا یا در معرض ابتلا به نوعی اختلال روانی هستند با این حال سالانه صدها زن بدون آنکه حتی نامشان در بین هیچ آماری ثبت شود، به دلیل استرسورها و عوامل موجود در فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ساختار اجتماعی، سلامت روان خود را از دست میدهند.
بطور کلی اختلالاتی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات مرتبط با تغذیه، بیماریهای روانتنی، اقدام به خودکشی و ... در زنان دو برابر مردان است. نسبتی که در ایران ممکن است بسیار بیشتر از این عدد نیز باشد اما به دلایل مختلف به ویژه در خصوص زنان پنهان میماند برای مثال در برخی از مواردی چون خودکشی، به دلیل مراعاتهای فرهنگی و آیینی، حتی در بیمارستان علت مراجعه یا مرگ در پرونده مراجع نوشته نمیشود.
از عوامل موثر تا توصیف چرایی
تبعیض ساختاری و جنسیتی، خشونت خانگی و اجتماعی، محدودیت و عدم اختیار بر بدن، فشار اقتصادی و فقر با ریشهی جنسیتی، نبود سیاستهای حمایتی، تضاد ارزشها و بحران هویت را میتوان از عوامل موثر در شکلگیری اختلالات روان در زنان و در ایران دانست.
الهام سعیدپور،روانشناس بالینی، نیز ساختارهای موجود را از دلایل مهم و متفاوت ابتلای زنان جغرافیای ایران میداند و در توصیف چرایی آن میگوید:«با توجه به علل مراجعهی زنان مختلف در نهایت متوجه میشویم که بستر زندگی برای زنان در ایران بسیار آسیبزا است. در جامعهای با تبعیضهای جنسیتی نهادینه شده، زنان اغلب با احساس ناامنی، بیقدرتی و محدودیت در تصمیمگیری درباره زندگی شخصی و اجتماعی خود مواجهاند. آنها در قانون به ویژه قوانین مربوط به طلاق و حضانت فرزند با ناعدالتی روبهرو هستند و از سویی در زمینهی اقتصاد نیز به سختی میتوانند به شکوفایی برسند به ویژه اگر از قشر کمبرخوردار جامعه باشند. همین عوامل در یک چرخهی بیانتها سبب تداوم مسائلی چون خشونت خانگی، آزار جنسیتی، سکوت در برابر تجاوز و ناعدالتی و... میشود. در این شرایط وضعیت زنان به خودی خود آسیبپذیر است.»
تابوها و برچسبهای سنگین، سهم زنان از سلامت روان
در جامعهی ایران مراجعه به متخصصان سلامت روان یک تابوی بزرگ و البته برای زنان معضل آفرینتر است. کیمیا.ش، مددکار اجتماعی در خصوص تابوهای فرهنگی درباره سلامت روان و درمان و تشخیص بههنگام یا پیشگیری گفت:« بجز عوامل اقتصادی که اغلب گریبانگیر زنان است، تابوی مراجعه به متخصص سلامت روان باعث میشود بسیاری از زنان نتوانند از خدمات رواندرمانی یا مشاوره استفاده کنند، زیرا ممکن است برچسب "دیوانگی" به آنها زده شود و این برچسب برای یک زن از دیدگاه افراد جامعه ما یک "عیب" محسوب میشود و بسیاری از زنان با اختلالات روانی نیز از خانواده یا جامعه به شکلی طرد میشوند و این روند دوباره بر شدت اختلال میافزاید. برای مثال سابقه اختلال روانی در زنان ممکن است حتی شانس ازدواج یا شاغل شدن را بیشتر پایین بیاورد.»
بررسیها نشان میدهد سلامت روان زنان در ایران بهشدت در معرض خطر است و بدون اصلاح سیاستهای حمایتی و فرهنگی، روند صعودی اختلالات روانی در میان زنان ادامه خواهد داشت. روندی که به تکرار بیشتر قصهی معصومه و صدها زن دیگر منجر میشود.