زنان نامرئی: زنان حذف شده از تاریخ

کتاب جدیدی درباره‌ی زندگی آیلین اوشاگنسی نوشته شد، این کتاب بە چگونگی حذف زندگی این زن از تاریخ پرداختە است. این کتاب نشان می‌دهد حتی زنانی که در تاریخ به یاد می‌آیند: «اجازه نداشته‌اند شخصیت باشند... آنها به اجبار در حد کلیشه باقی مانده‌اند».

مرکز خبر- زنان در طول تاریخ نادیدە انگاشتە شدە و یا از سوی اطرافیان و تاریخ‌نویسان حذف شدەاند. با وجود همەی سنت‌های مردسالارانە اما بسیاری از زنان نقس بسزایی در تاریخ داشتەاند کە اصولا توسط مردان خانوادە و یا تاریخ نویسی مردانە این نقش نادیدە انگاشتە شدە و حتی گاها برخی از مردان آثار همسران خود را با نام خود منتشر کردەاند.

 آیلین اوشاگنسی همسر اول جورج اورول، نیز از جملە زنانی است کە نقش بسزایی در آثار همسرش داشتە است و فعالیت این نویسنده را با تقبل هزینه‌هایش ممکن کرد. او به جای ادامه‌ی تحصیلات و تکمیل کارشناسی ارشد روانشناسی، کارهای سخت خانه را به عهده گرفته و تمامی نوشته‌های جورج اروول را تایپ کرد. Wifedom، کتاب جدید و قابل توجه آنا فاندر، نشان می‌دهد زنی که تنها به‌طور گذرا در آثار همسرش ظاهر شده و زندگی‌نامه‌نویسانش هیچگاه به او توجه خاصی نشان ندادند، تاثیر بسزایی در مسیر کار این نویسنده داشت. او اندکی پیش از ملاقات با جورج اورول، شعری دیستوپیایی با عنوان پایان قرن، ١٩٨۴ نوشته بود و پس از ملاقاتشان به جورج اورول پیشنهاد کرد که به جای مقاله‌ای در محکومیت استالینیسم، یک افسانه‌ی آخرزمانی با همین مضمون بنویسد. ججورج ارورل در آثارش تنها به «سادگی سیاسی خارق‌العاده» در همسرش اشاره و در ادای احترام به کاتالونیا، از او در خاطره‌ای از خرید جوراب در بارسلونا یاد کردە و به سادگی اینکه او یک شغل سیاسی مهم در دفاتر پوم (حزب کارگران اتحاد مارکسیستی) داشت و در جنگ داخلی می‌جنگید را نادیده گرفت. اوشاگنسی حتی پس از دستور استالین به افرادش برای انحلال حزب، خطرات قابل توجهی را برای بیرون‎راندن آنها و دیگران از کشور پذیرفت و برای نجات نوشته‌ها نیز تلاش بسیاری کرد.

فاندر آثار جورج اورول را بسیار تحسین می‌کند. او نمی‌خواهد کار او را با ارائه‌ی پرتره‌ی نامطلوب، به‌ویژه در رفتار نامناسب او با همسرش، زیر سوال ببرد. اما با اینحال یادآوری می‌کند که چگونه اوشاگنسی از تاریخ کنار گذاشته شد. به باور او این اتفاق در مرحله‌ی اول توسط فرهنگ پدرسالاری رقم خورد: «این زنان اول بوسیله‌ی اهلیّت و سپس به وسیله‌ی تاریخ حذف شدند». فاندر می‌گوید این زن از همان آرمان‌های جورج اورول می‌نوشت، به گفته‌ی خودش: «می‌نویسم زیرا می‌خواهم دروغ‌ها را افشا کنم، حقیقتی می‌بینم که می‌خواهم توجه‌ها را به آن جلب کنم». از آنجایی که او زندگی کوتاهی داشته و سوژه‌‌های کمتری نسبت به زندگی همسرش از خود به جای گذاشته است، فاندر با طرح‌های کوتاه و رمانتیکی از زندگی او، حقایق را غنی‌تر کرده و به ما امکان می‌دهد این زن نامرئی را دوباره ببینیم.

دکتر بتانی هیوز، مورخ، از مشاهداتش می‌نویسد: «زنان ۵٠ درصد از جمعیت انسانی را تشکیل می‌دهند، اما تنها حدود ۵/٠ درصد از تاریخ انسان را به خود اختصاص داده‌اند». او خاطرنشان می‌کند که حتی زنانی که در تاریخ به یاد می‌آیند: «اجازه نداشته‌اند شخصیت باشند... آنها به اجبار در حد کلیشه باقی مانده‌اند». به عنوان مثال کلئوپاترا که تنها به‌عنوان یک اغواگر شناخته می‌شود و استعدادش در ریاضیات و فلسفه به کلی نادیده گرفته شده است. نوشتن دوباره‌ی داستان زنان نه تنها به معنای دیدن آنها، بلکه دیدن آنها با تمام پیچیدگی‌هایشان است.

برای مثال درحالیکه که اکثر گزارش‌های جنایی به طرز عجیبی به قتل قربانیان قاتل سریالی معروف، جک ریپر، و هویت قاتل آن‌ها می‌پردازند، روبن‌هولد به زندگی آن‌ها علاقه‌ نشان داده است. در الگویی که دکتر هیوز به آن اشاره کرد، معمولاً از این زنان به عنوان روسپی یاد می‌شود، اگرچه هیچ مدرکی مبنی بر اینکه این پنج نفر در کار جنسی مشارکت داشته‌اند وجود ندارد. او با حفاری و تکمیل تکه‌های زندگی‌نامه‌ی آنها و تکمیل آن با دیگر منابع معاصر، پرتره‌های غنی قابل‌توجهی از آنها ساخته است. یکی از آنها به دلیل اعتیاد به الکل در پی فجایع خانوادگی، بی‌خانمان شده بود و دیگری به دلیل خیانت همسرش. در کل به نظر می‌رسد که زندگی مری آن «پلی» نیکولز، آنی چپمن، الیزابت استراید، کاترین ادووز و مری جین کلی حرف‌های زیادی برای گفتن داشته و قطعا بسیار جالب‌تر از مرگ آنها است.

این کتاب‌ها نه تنها به این می‌پردازند که این افراد واقعاً چه کسانی بودند، بلکه این سؤال را مطرح می‌کنند که در دنیایی که استعدادهای آنها را می‌شناخت، فضایی برای آنها باقی می‌گذاشت، کمتر در مورد ضعف‌های آنها قضاوت می‌کرد و آنها را برای تسلیم‌کردن خود در اختیار دیگران قرار نمی‌داد، زندگی آنها چگونه می‌شد. نویسندگان فقط موضوعات را دوباره تعریف نمی‌کنند. درک ما از مردان و جامعه اطرافشان را دوباره ترسیم می‌کنند. آنها می‌دانند که خوانندگان ممکن است هرگز تاریخ‌ها و زندگی نامه‌ها را با وضوح کافی و بدون اینکه بدانند چه کسی و چه چیزی در تصویر گم شده است، نبینند و در تلاشند بار دیگر به این عناصر گم‌شده جان ببخشند .