عید در افغانستان؛ آیینهای از خاطرات خوش گذشته و دردهای امروز
در افغانستان، عید زمانی نماد شادی، همدلی و همزیستی بود، اما امروز بسیاری از مردم بهخصوص زنان و کودکان، آن را در سایه فقر، جنگ، و محدودیتهای اجتماعی سپری میکنند. در این گزارش، نگاهی داریم به چگونگی گذراندن عید و روایتهایی از دل زندگی روزمره مردم.

بهاران لهیب
افغانستان - عید یکی از مراسمهای مذهبی مهم در افغانستان است. معمولاً این روزها با خوشی و دید و بازدید سپری میشدند. برای مردم افغانستان، پس از نوروز، عید رمضان و عید قربان از جمله مناسبتهایی هستند که مردم بدون خصومت و با روحیهی همدلی در کنار یکدیگر گرامی میدارند.
اما همانگونه که بیش از چهار دهه مردم افغانستان زیر سلطهی حکومتهای دیکتاتور، شادیهای بسیاری را از دست دادهاند، شور و شوق مراسم عید نیز برای بسیاری از آنان کمرنگ شده است. با این حال، به رسم عادت و فرهنگ، همچنان از این مناسبتها استقبال میکنند.
پیش از کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷، مردم افغانستان در آرامش نسبی در کنار هم زندگی میکردند. گرچه دولتهای پیش از آن نیز مردمی نبودند – جز دوران شاه امانالله – اما جنگ، تضادهای قومی، کشتار، تجاوز به زنان و هزاران جنایت دیگر که امروز جریان دارد، وجود نداشت. بنا بر روایتهای تاریخی، مردم عادی بیش از هر چیز از فقر رنج میبردند، و روشنفکران در راه تأمین حقوق انسانی مبارزه میکردند. زنان نیز در جنبشهای اجتماعی برای حقوق خود حضور فعال داشتند.
امروزه مراسم عید برای بسیاری از خانوادهها، بهخصوص در میان قشر مرفه، تبدیل به رقابتهای فامیلی شده است. اما برای فقرا و خانوادههایی که حتی یک وعده غذا در روز ندارند، تمام روزها یکسان است. امسال با برخی از زنان و کودکان در چند ولایت گفتوگو کردیم تا دیدگاه آنان را بشنویم.
نفیسه واحد، دختر ششسالهای از ولایت ننگرهار گفت: «من فقط خوشحال میشوم وقتی مادرم برایم لباس نو میدوزد و با کودکان دیگر به خانههای همسایه میرویم. آنان با خوشرویی از ما استقبال میکنند.»
در برخی از ولایات و روستاها، رسم بر آن است که کودکان – دختر و پسر – دستهجمعی به خانهی اقوام مانند عمهها و خالهها و حتا همسایهها رفته و عید مبارک میگویند. خانوادهها نیز بنا بر توان مالی خود، برایشان خوراکیهایی در پلاستیک آماده کرده و هدیه میدهند. این رسوم هنوز در برخی مناطق زنده است و موجب خوشحالی کودکان میشود.
نوریه فیاض، مادری از ولایت پروان با چهار کودک کوچک، گفت: «عید دیگر آن رنگ و بوی گذشته را ندارد. مردم یا درگیر فقر و بیکاریاند یا عزیزی را در یکی از جنایتهایی که از سوی دولتها یا گروههای تروریستی صورت گرفته از دست دادهاند. فقط جنبهی مذهبیاش مانده، نه آن خوشی و دلآرامیِ گذشته.»
در گذشته، مردم در روزهای عید علاوه بر دید و بازدید، به فعالیتهایی چون پراندازی، تخمجنگی، شکار، خوردن غذاهای سنتی، پوشیدن لباس نو، و حنا گذاشتن روی دستانشان میپرداختند. اما امروزه بهدلیل فقر گسترده، حتی دیدار با اقوام هم کمتر شده است.
شیما ولی، زنی از کابل گفت: «من که کنار جاده با کراچی کار میکنم و با هزار بدبختی مواجه هستم، دیگر برایم عید مفهومی ندارد. تنها وقتی که شکم فرزندانم سیر باشد، همان روز برای من عید است.»
شکوفه نواب از ولایت فراه نیز گفت: «با محدودیتهایی که طالبان بر ما تحمیل کردهاند، روزی که از قید این همه بدبختی و اسارت آزاد شوم، آن روز برای من عید واقعی خواهد بود. این حس تنها من نیست، بلکه احساس تمام زنان کشورم است.»
مراسم عید در افغانستان همچنان با نام و نشانی پابرجاست، اما محتوای آن برای بسیاری تغییر کرده است. شادیهای دستهجمعی، دید و بازدیدهای خانوادگی، و حس امنیت جای خود را به نگرانی، محدودیت، و فقر دادهاند. با این حال، هنوز هم لبخند کودکانه، رسمهای محلی و امید به آینده، نشانههایی از حیات فرهنگی و انسانی در دل جامعهای زخمخوردهاند.