وای از آن روزی که زنان افغانستان و ایران مسلح شوند!
اوج جنبشهای زنان افغانستان و ایران، ترس بنیادگرای اسلامی چه در کابل چه در تهران!

بهاران لهیب
کابل- افغانستان و ایران دو کشوری که وجوه مشترک زیادی مانند مرز، زبان و حتا فرهنگ دارند. مهمتر از همه که در این چهار دهه اخیر، این دو سرزمین از طاعون بنیادگرایی و فاشیزم دینی رنج میبرند. از اینرو، این مسایل باعث شده که بر یکدیگر تاثیر زیاد داشته باشند. بنیادگرایی و فاشیزم دینی مخربترین تاثیر بر این دو کشور داشته که عرصه زندگی را برای مردمان هردو جا تنگ ساخته بخصوص بر افراد و سازمانهای مردمی و آگاه که با بلند کردن کوچکترین صدا سرکوب میشوند و برای ابتداییترین خواستهای انسانی باید به صدها قربانی بدهند. ولی باز هم این قهرمانان تسلیم نشدند و نمیشوند. هر قدر که دولتها مستبد باشند به همان اندازه جنبشها و افراد برضد شان به پا برمیخیزند و صدا بلند میکنند اگر بار بار هم سرکوب شوند.
شعار های مشترک که بین جنبشها افغانستان و ایران امروز سرداد میشود. اینست: «مرگ به دیکتاتور چه در کابل چه در تهران!» یا «زن، زندگی، آزادی!»
قتل مهسا امینی (ژینا) جرقهای بود که در سرتاسر ایران و حتا خارج از ایران حریق برپا کرده و دولت آخندی را به لرزه در آورده است. باید گفت که خوشبختانه رهبری اکثریت این راهپیماییها به دست زنان است، با این که دولت سفاک ایران در کنار دستگیریهای، ناپدید ساختنها، ضرب و شتمها، اعتراضکنندهگان را به گلوله بستند و باعث قتل دهها تن در شهرهای مختلف شدهاند. با آن هم دولت نتوانست که بین مردم ترس ایجاد کند. این جنبشها بیشتر از پیش به خون جانباختگان این خیزشها سوگند یاد کرده و استوارتر ادامه میدهند.
از طرف دیگر اگر به افغانستان نگاه کنیم، در طول این مدت زنان افغانستان از هر طریق ممکن از جنبشهای ایران حمایت میکنند چون درد زنان ایرانی را به خوبی درک میکنند. ولی درد زنان افغانستان وقتی بیشتر شد که در ۸ میزان ۱۴۰۱، فرد انتحاری در یکی از کورسهای آموزشی آمادگی امتحان ورودی به دانشگاه داخل شده بیشتر از ۵۶ تن دختر نوجوان را به قتل رساند. قتل این نوجوانان باعث شد که در چندین ولایت افغانستان زنان به پا خیزند که همه متشکل از دانشجویان بوده و باز هم با سرکوب طالبان مواجه شدند. طالبان در هرات، کابل، پروان، کاپیسا و بامیان برای ایجاد ترس دست به شلیکهای هوایی زده، پلاکارتها دست داشته زنان را پاره کردند و افزون بر این محاصره راهپیمایان، ضرب و شتم و دستگیری زنان جنایات دیگر طالبان بود. با آن هم در مالستان، جاغوری و ننگرهار شاهد راهپیمایی گسترده زنان بودیم و برای حمایت جنبش زنان افغان، در کشورهای زیاد افغانان صدا بلند کردند.
طالبان در کابل و تهران در تلاشاند تا صدای زنان را خاموش کرده و آنان را به سوی مرگ تدریجی بکشانند. مگر، اینهمه سرکوب بیشتر از ترس و رعب ایندو رژیم انسانکُش برمیخیزد. اینان از دستان خالی زنان این قدر ترس دارند، که اجازه بلند کردن صدای شان را نمیدهند چون میدانند که وای از آن روزی که این زنان نترس مسلح شوند.