تعیین وقت رسیدگی به پرونده کوکب بداغی؛ معلم و فعال مدنی ایذهای
براساس ابلاغیهای که کوکب بداغی پگاه، معلم و فعال مدنی اهل ایذه، در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، جلسه رسیدگی به پرونده او برای حدود پنج ماه آینده تعیین شده است.

مرکز خبر- امروز دوشنبه ٩ تیرماه، کوکب بداغیپگاه، معلم و فعال مدنی و فعال صنفی معلمان ساکن ایذه در حساب کاربری خود در اینستاگرام با انتشار تصویری از برگه احضاریه خود اعلام کرد که جلسه رسیدگی به پرونده وی برای حدود پنج ماه آینده تعیین شده است. در این ابلاغیه، اتهامات متعددی علیه او مطرح شده که عمدتاً جنبه امنیتی دارند.
اتهامات مطرحشده علیه این فعال صنفی، «نشر اکاذیب»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، «عضویت در گروههایی با هدف برهم زدن امنیت کشور»، «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار به قصد برهم زدن امنیت» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی و خارجی کشور» عنوان شده است.
کوکب بداغیپگاه در واکنش به این ابلاغیه، متنی اعتراضی منتشر کرده و در آن، اتهامات وارده را رد کرده است. او تأکید کرده است که فعالیتهایش در راستای «روشنگری» و دفاع از «آگاهی و حقیقت» بوده و نه برهم زدن امنیت. او نوشته است: «اگر نوشتن، زلزله در امنیت میاندازد، وای بر آن امنیت!… اگر پرسیدن جرم است، پس تاریخ را محاکمه کنید.»
«ای صاحبان قدرت و منصب، آیا چون من لب به سخن گشودم، ملکتان بلرزه افتاد؟ من آنم که بر سفرهی مردم نشستهام، نه بر تختِ زر. من نه از بهر غوغا برخاستم، که از برای روشنگری. نه شمشیر کشیدم، نه آتشی افروختم؛ جز قلم چه در دست من دیدید که اینگونه بر من تاختید؟ گفتید که علیه امنیت نوشت، اگر نوشتن، زلزله در امنیت میاندازد، وای بر آن امنیت! اگر نقد، تیشه بر ریشهتان میزند، ریشهها را دریابید، نه تیشه را. من با خِرد برخاستم، نه با خنجر؛ با مردم ایستادم، نه با مزدوران. و بدانید، حقیقت را اگر هزار بار هم به بند کشید، دوباره از دل خاک سر خواهد زد، چونان بذر نور در زمین شب. ما فرزندان خیابانیم، نه شاگردان سکوت! شما ما را متهم میکنید؟ به چه؟
به اینکه فریاد شدیم وقتی همه نجوا بودند؟ اگر حقیقت گفتن، جرم است، اگر مردم را آگاه کردن وکنار آنها بودن ، فتنه است، اگر افشای دروغ، تبلیغ علیه نظام است، پس آری! ما مجرمیم . ما وارثان خونهایی هستیم که روزی فریاد زدند «آزادی» و امروز، همان واژه، در گلوی ما خفه میشود.
مرا متهم کردهاید به واژه، به حقیقت، به پرسش! گفتهاید که با واژهها امنیتتان لرزید؛ اگر چنین است، پس بدانید آنچه شما امنیت مینامید، من آن را سکوت قبرستان میدانم. شما از من میخواهید که در برابر دروغ، سر خم کنم؛ اما من فرزند این خاکم،فرزند ایذه ، نه زادهی ترس. مرا با زنجیر نمیتوان خاموش کرد. مرا به تهمت نمیتوان شکست. شما از امنیت سخن میگویید؛ اما امنیت، نه با سانسور بهدست میآید، نه با تهدید، نه با زندان. امنیت را عدالت میسازد، نه ارعاب. شما گفتید من اغوا میکنم؟ نه آقایان! من بیدار میکنم. من فریاد خوابرفتگانی هستم که چشم بر حقیقت بستهاند. اگر پرسیدن، جرم است، پس تاریخ را محاکمه کنید، اگر نوشتن، خیانت است، قلم را از دست همهی پیامبران بگیرید.
من متهمم؟ بله، متهم به ایستادن! به نگفتنِ دروغ! به نفروختنِ شرافت در بازار مصلحت! من متهمم به دفاع از مردمی که صدا ندارند، نان ندارند، و حقِ فریاد هم از آنان گرفته شده. من از سلالهی سکوتگران نیستم. من از تبار آنانم که پیشانیشان زخمی است از سجده بر خاک حقیقت. شما اگر از صدای من میهراسید، این لرزش از دیوار صدای من نیست، از سستی ستونهای شماست.
حاضرم، اما نه برای دفاع از خود؛ برای افشای آنچه پنهان کردهاید. اگر قرار است محاکمهای در کار باشد، بگذارید حقیقت بر مسند قضاوت بنشیند. و اگر سزای بیدار کردن مردم، زنجیر است، پس این افتخار از آنِ من.»